توصيه هايي براي كنترل استرس    


استرس مي‌تواند تاثيرات مهمي روي سلامت جسم و روان و احساسات افراد داشته باشد و به همين خاطر كنترل آن مهارت مهمي به شمار مي آيد.


 متخصصان كلينيك كليولند براي افزودن به مهارت كنترل استرس و كمك به افراد در زندگي پرتنش امروزي چندين توصيه كارآمد ارائه كرده اند كه در پي مي‌آيد.

اين متخصصان تاكيد مي كنند كه سيگار و الكل را ترك كنيد و به يك رژيم غذايي سالم روي بياوريد.

بيش از توان خود كاري را به عهده نگيريد و از "نه" گفتن به ديگران نترسيد مهم نيست چه كسي از شما تقاضا مي‌كند اگر نمي‌توانيد كار او را انجام دهيد مودبانه تقاضاي او را رد كنيد.

نكته سوم اين كه ورزش يكي از مهمترين ابزار تسكين دهنده و كاهش دهنده استرس است كه به شما كمك مي كند احساس بهتري داشته باشد.

به علاوه تكنيك‌هاي روزانه آرام سازي يا به اصطلاح ريلكسيشن را نيز تمرين كنيد.

زندگي خود را سازماندهي كرده و روي آن كنترل داشته باشيد. چيزهايي را كه از كنترل شما خارج هستند شناسايي كرده و فقط كارهاي را كه در توانتان است انجام دهيد. سعي كنيد عواملي را كه در شما باعث بروز استرس مي شوند شناسايي كرده و به حداقل برسانيد. واقع بين باشيد و بپذيريد كه نبايد همه كارها را انجام دهيد بلكه در عوض كارهايي را كه خوب انجام مي دهيد به ياد بياوريد تا آرامش بيابيد.
isna

معرفی سایت


انفلوانزای خوکی

كتاب‌هاي گويا براي آدم‌هاي كم‌حوصله    

كتاب‌هاي گويا در فرصت‌هاي فراغت به كمك ما مي‌آيند.


كتاب‌هاي گويا فقط مورد استفاده افراد نابينا و كم‌بينا نيستند. با اين زندگي ماشيني و انبوه كارهايي كه هميشه داريم و هميشه هم از زمان انجامشان عقب‌تر هستيم و فرصت راحتي براي خواندن يك رمان يا حتي يك داستان كوتاه نداريم، كتاب‌هاي گويا به كمكمان آمده‌اند تا در فرصت‌هاي فراغت (زمان‌هاي مرده) مثل زماني كه در ترافيك هستيم، زماني كه در مترو در انبوه جمعيت داريم له مي‌شويم، حتي زماني كه قبل از خواب دراز كشيده‌ايم و براي فردا و پس فردا و ... نقشه مي‌كشيم، كتاب گوش كنيم، لذت ببريم، چيزي ياد بگيريم و البته سرانه مطالعه كشورمان را كمي‌ بالا ببريم!

جذابيت‌هاي صوتي و شنيداري بعضي از اين كتاب‌ها تا اندازه‌اي هست كه بتوان آدم‌هاي كم حوصله را با كتاب و كتاب‌خواني آشتي داد.


به‌دنبال سارقان زمان بگرديد   

وبلاگ یک فتحی

يک روز فقط و فقط ‌٢٤ ساعت است و اين ‌٢٤ ساعت هم خواه ناخواه مي‌گذرد. شما به جاي تلاش براي مديريت زمان، براي انجام به موقع کارها، بايد«خودتان را مديريت کنيد».

 به دنبال جاهايي بگرديد که زمان را تلف مي‌کنيد. اولين قدم اين است که به دنبال سارقان زمان بگرديد. ببينيد کجا وقت‌تان به صورت نادرست هدر مي‌رود و شما نمي‌توانيد از آن زمان‌ها استفاده مناسبي در جهت بهره‌وري ببريد. خيلي وب‌گردي الکي مي‌کنيد؟ هميشه تلفن مي‌سوزانيد؟ به خداوندگار SMS تبديل شديد؟ انتظار هم داريد وقت کم نياوريد؟

براي تلاش‌هايتان براي مديريت زمان هدف بگذاريد. توجه مديريت زمان روي تغيير رفتارهاي شماست و نه تغيير زمان. يکي از بهترين جاها براي شروع اين تغيير رفتار تلاش براي حذف جاهايي است که وقت شما الکي تلف مي‌شود.

خودتان را عادت بدهيد بين کارهايي که مي‌کنيد يک زمان محدود هم در نظر بگيريد براي يک سري کارهاي خاص.

از کودکي هميشه به ما ياد داده‌اند که هر چيز را که بر مي‌داريد سر جاي خود بگذاريد يا همه چيز را در جاي مناسب خود قرار دهيد، اما ما وقتي کمي‌ مشغوليت پيدا مي‌کنيم ديگر اين دو اصل را فراموش مي‌کنيم.

براي مثال هميشه به دنبال فايل‌ها در کامپيوتر خود مي‌گرديم، در حالي که اگر يک بار آنها را در کامپيوتر مرتب کرده بوديم و نظم بخشيده بوديم ديگر هر بار اين همه دچار اتلاف وقت نبوديم. همين را تعميم بدهيد به چيزهاي ديگر در محيط کار.

نظم و ترتيب بزرگترين عامل در جلوگيري از سرقت وقت شما توسط خودتان است.


به کار هم کار داشته باشیم؟!


نمی‌شود به کسی گفت با کار بقیه کار نداشته باش، کار راحتی نیست و خیلی هم نرمال نیست، همه به نوعی به کار هم کار دارند.
 

کار داشتن به کار دیگران اعتیادآور است

نمی‌شود به کسی گفت با کار بقیه کار نداشته باش، کار راحتی نیست و خیلی هم نرمال نیست، همه به نوعی به کار هم کار دارند. اگر همکار هستند، اگر دوست، اگر شریک به طور قطع با هم کار دارند. اگر کسی در کانون توجه است مانند یک بازیگر یا هنرپیشه یا خواننده، حتما همه با او کار دارند اما اگر سیاستمدار باشد، دیگر همه باید با او کار داشته باشند چراکه رای گرفته و نظرات و کارها و رفتار و گفتار او در زندگی همه موثر است.

یک مرز باریک هست که باید «کار داشتن» و «کار نداشتن» را از هم جدا کرد. می‌شود به امور کاری یک سیاستمدار پرداخت اما زندگی خانوادگی او باید از این قاعده بیرون باشد. دلیلی هم ندارد که کسی بخواهد آن را بداند . یک عده‌ای اصلا عاشق این هستند که کسی کار به کارشان داشته باشد. بازیگران و هنرپیشه‌ها و خواننده‌ها می‌دانند که همه آنها را می‌شناسند و به قولی هرجا بروند تابلو هستند اما کارهایی می‌کنند که مثل بمب در همه‌جا منفجر می‌شود. یک بازیگر یا هنرپیشه یا مجری تلویزیونی اگر برود در یک میهمانی و کاری عجیب بکند همه خبردار می‌شوند. اگر دعوا کند و درگیر شود خبر آن همه جا می‌پیچد. آنها همه می‌دانند و تاکید می‌کنم همه می‌دانند که شناخته شده هستند و هرکاری بکنند همه خبردار می‌شوند.

 

به کار بقیه کار داشته باشیم، اما…
یک مساله‌ی خیلی مهم این است كه : ما می‌توانیم به کار بقیه کار داشته باشیم به شرط آنکه پیش شرط آن را انجام داده باشیم یا حداقل هیچ‌گاه از آن غافل نشویم. می‌شود به کار همه کار داشت و شرط آن این است که خودمان اول به خودمان کار داشته باشیم. خیلی راحت است که بنشینیم گوشه‌ای و بگوییم فلانی این گونه است، آن یکی این گونه رفتار می‌کند پس حتما با خانه و خانواده‌اش مشکل دارد. آن یکی این‌گونه حرف می‌زند در نتیجه تریبت خانوادگی خوبی نداشته، فلانی قابل اعتماد نیست به این دلیل که پیشینه خوبی ندارد. نمونه‌های آن بسیار و بسیارند و هیچ‌کس نیست که از این قاعده مستثنی باشد. هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید من این گونه نیستم. شاید کسی بلند نگوید؛ البته اما همه می‌دانند که این کار را کرده‌اند. اگر کار داشتن به کار دیگران نقد امور آنان است، دیگر نقد کردن حد و مرز و قواعد خودش را دارد. می‌توان گفت فلانی بازیگر خوبی نیست، اما هر کسی نمی‌تواند این را بگوید. یک بخشی از آن سلیقه‌ی شخصی است در نتیجه آن را باید درست گفت. می‌توانیم بگوییم من از بازی فلان بازیگر خوشم نمی‌آید یا اینکه من فلان موسیقی را نمی‌پسندم و باب طبع من نیست. این را دیگر نمی‌توان نقد کرد و بر سر آن هم نمی‌شود بحث کرد. موضوعی کاملا شخصی و سلیقه‌ای است و حتی بر اساس آن نمی‌توان قضاوت کرد. مردم موجوداتی هستند پیچیده با تضادهای خاص خودشان. باید به آن احترام گذاشت و از آن گذشت. در نتیجه اگر کسی بدون لحاظ سلایق شخصی نظر بدهد، آن نظر وزن ندارد. در نتیجه بهتر است یا پسوند اینکه «این نظر شخصی من یا سلیقه من است» را به آن چسباند . اگر نقد می‌کنیم تا به قولی حیاط خلوت خودمان را مخفی نگه داریم، این دیگر آفت است و یک نوع دلیل برای عقب ماندن و رشد نکردن و پیشرفت نکردن. کار داشتن به کار دیگران بدون این که به کار خودمان کار داشته باشیم نتیجه‌اش این است که پس از مدتی دقیقا ما کارهایی که منتقد آن هستیم را انجام می‌دهیم. دلایل مختلفی بر این هست که چرا این اتفاق می‌افتد از جمله «کریشنا مورتی» که می‌گوید: نقدی که از ذهن نگذشته باشد و تحلیل و آزمایش و سبک و سنگین نشده باشد، خود در زندگی ظاهر می‌شود.

دلیل آن هم این است که به محض اینکه شما به آن می‌اندیشید جای آن را در زندگی خود باز کرده‌اید، اگر هم شروع کنید به صحبت از آن، دیگر انرژی خود را هم بر آن متمرکز کرده‌اید در نتیجه دیر یا زود آن اتفاق برای شما هم رخ می‌دهد. در نتیجه او توصیه می‌کند به امور دیگران کار نداشته باشید و به جای آن بر امور خودتان متمرکز شوید، به ویژه اگر این امور منفی یا تخریبی باشد.

به زبان ساده‌تر، غور و تحقیق در ناکامی دیگران، همان ناکامی را برای شما بارمی‌آورد. از نقطه نظر اخلاقی، ایراد این کار و کار داشتن به کار دیگران این است که یک فرآیند غیرعادی پیش می‌آید که اسم آن هست البته به زبان همه فهم خودمان «اعتیاد». کار داشتن به کار دیگران اعتیادآور است و اعتیادی است که مانند همان اعتیاد به مواد مخدر خانمان سوز است و خانمان‌برانداز. خانمان‌سوز از این نظر نه که تصویر یک فرد معتاد با سوزن و سرنگ و آن رفتار خاص در نظرمان مجسم شود که از نوع بدتر آن، یعنی این‌که تا به خود بیاییم، می‌بینیم که داریم از صبح تا شب درباره‌ی بقیه، و کار و رفتار و گفتار و لباس پوشیدن و همه چیز آنها صحبت می‌کنیم.

کمی با خودمان صادق باشیم، چقدر در شبانه‌روز برای خودمان داریم؟ اگر شاغل هستیم که حدود هشت ساعت حداقل سریک کارمان هستیم، یک یا دو ساعت صرف رفتن به سرکار و برگشتن می‌کنیم، آن هم با احتساب دوش گرفتن و آماده شدن و لباس پوشیدن و خوردن غذا، اگر کار دوم یا سوم داریم که دیگر به مراتب این وقت کمتر است، اگر دانشجو هستیم و درس می‌خوانیم هم همین‌طور، حتی اگر خانه‌دار هستیم، کلی وقت صرف کار خانه می‌کنیم، از طرفی حدود هفت یا هشت ساعت هم که صرف خواب می‌کنیم. می‌ماند سه یا چهار ساعت وقت نسبتا مفید در روزهای عادی یا چند ساعت بیشتر در روزهای تعطیل. اگر عادت به نشستن پای تلویزیون و دیدن برنامه‌های تلویزیونی و سریال و اخبار را هم حساب کنیم، واقعا وقتی برای خودمان نمی‌ماند،

حالا آن وقت اندک را صرف چه کاری کنیم بهتر است؟ بازهم شاید مشکل این نباشد که کمی فضولی در کار دیگران بکنیم، بدبختی بزرگ زمانی حاکم می‌شود که یک دگرگونی عمده در زندگی ما رخ می‌دهد. این دگرگونی آدمی دیگر از ما می‌سازد، طوری که شاید حتی خودمان هم خودمان را نشناسیم. آن‌هم زمانی است که شروع کنیم درباره دیگران قضاوت کردن و حکم صادر کردن. دیگر تقریبا هیچ جای رشدی درون خودمان باز نگذاشته‌ایم. هر کسی خوبی‌هایی دارد و بدی‌هایی دارد که نشان می‌دهد. شما چطور؟ بهتر نیست که فکر کنید شما کدام‌بخش از خود را به دنیا نشان می‌دهید؟ به کار خود کار داشته باشید. کمی آرامش، کمی تمرکز، کمی تحقیق در خود. بقیه زندگی خود را می‌کنند شما هم زندگی خودتان را. کسی براساس گفته‌ها و نظریات دیگران زندگی نمی‌کند. به کار خود کار داشته باشید. حداقل در زندگی خود را بهتر از همه می‌شناسید. این ارزشش را دارد.

 

  tafahomnews.com

 

چه عشقي گذشتن و بريدن را براي آن آدم‌ها آسان مي‌کرد...   

وبلاگ "روزمره‌هاي يک آي بي کلاه

گاهي وقت‌ها يک اتفاق ساده، آدم را به‌هم مي‌ريزد. منظره‌ي جديدي باز مي‌کند براي نگاه کردن. فکر و ذهن را شخم مي‌زند. اصلاً يک کليشه را تبديل مي‌کند به يک حس تازه...

فقط يک ساعت دير کرده بود. هرچه تماس مي‌گرفتم، خانمي‌ که از دل من خبر نداشت، خيلي آرام و خونسرد مي‌گفت "مشترک مورد نظر در دسترس نمي‌باشد". دلواپسي چنگ مي‌زد و همه‌ي درونم را به هم مي‌پيچيد. شيطان را لعنت کردم و نشستم پاي تلويزيون؛ بلکه فکرم کمي ‌آرام شود.

تلويزيون از هفته‌ي دفاع مقدس مي‌گفت. هر شبکه به زبان خودش. نماهنگي که نمي‌دانم از چه شبکه‌اي پخش مي‌شد، تصوير زني را نشان مي‌داد که براي همسرش چمدان مي‌بست. تصوير بعد، زن را نشان مي‌داد که چمدان را مي‌داد دست همسرش. تصوير بعد، زن را نشان مي‌داد که ايستاده بود و به اتوبوسي نگاه مي‌کرد که همسرش را به وسعت "نديدن براي هميشه"، دور مي‌کرد از او...

با خودم فکر کردم يعني مي‌شود؟ يعني يک زن مي‌تواند همه‌ي عشق و وابستگي‌اش را بگذارد توي يک چمدان و بعد دور کند از وجود خودش؟

يادم افتاد به همسران شهيد؛ يادم افتاد به همسران جانبازان؛ يادم افتاد به همسران ايثارگران؛ يادم افتاد به مادر خودم...

يعني اين همه ايثار، اين همه از خودگذشتگي از کجا نشأت مي‌گرفت؟ يعني آدم چطور مي‌رسد به آن‌جا که بتواند از خودش، از عشقش، از آينده‌اش، از زندگي‌اش بگذرد؟ يعني اين همه قوّت قلب، اين همه اطمينان، اين همه استواري از کجا آمده بود؟ يعني چه عشقي، بزرگ‌تر و ملموس‌تر نشسته بود پشت آن عشق، که گذشتن و بريدن را آسان مي‌کرد براي آن آدم‌ها؟

دکمه‌ي ري‌ديال را با نااميدي زدم. تک بوقي شنيدم و بعد صداي آشناي خودش را که سلام مي‌کرد. از ذوقم نمي‌دانستم چه بايد بگويم. گريه‌ام گرفت. نمي‌دانم براي چه؟ شايد براي همه‌ي زن‌هايي که آرامش بعد از شنيدن صداي همسرشان را فروختند به رضايت خداي همسرشان...

افسانه‌های ماه و حقایقی درباره تاثیر ماه کامل بر روی انسان!


نشریه لایو ساینس در گزارشی به بررسی افسانه هایی که در رابطه با تاثیر ماه کامل بر انسان پرداخته است و با ارائه نتایج مطالعات متعدد، وجود چنین تاثیری بر انسان را رد می کند.


 ماه در تاریخ فرهنگ بشر همیشه به عنوان مکانی مرموز به شمار می رفته است، بنابراین تعجبی ندارد که بسیاری از افسانه ها از جمله تبدیل شدن به گرگ، جنون، ابتلا به صرع و تشنج تحت تاثیر القا اثرات ماه بر تصور انسان ساخته شده است. از نمونه های بارز این القا عبارت "ماه باید کامل شده باشد" است که معمولا در زمان روی دادن واقعه ای ناشناخته گفته می شود.

در واقع از سالها پیش مطالعات فراوانی به منظور بررسی ارتباط میان ماه کامل و رفتارها و بیولوژی انسانی انجام گرفته است که اکثر این مطالعات موفق به اثبات هیچ ارتباطی نشده است و برخی از آنها نیز روابط کوچکی را کشف کرده اند که اثبات آنها نیازمند پشتیبانی و مطالعات بیشتر است.

مطالعات قابل استناد بر روی رابطه فازهای قمری و تولد، حمله قلبی، مرگ، خودکشی، خشونت، بستری شدن در بیمارستان روانی و صرع انجام گرفته و تا کنون کوچکترین ارتباطی میان این پدیده ها کشف نشده است. تنها نظریه قابل بررسی ارائه شده احتمال تاثیر نور ماه کامل در شب بر روی بی خوابی مردمان عصر قبل از دوره مدرن و تاثیر این بی خوابی بر روی پدیده های جانبی روانی است که این نظریه نیز نیازمند ایده های پشتیبانی کننده است. در ادامه به بررسی برخی از مطالعاتی که در مورد ارتباط ماه کامل و پدیده های انسانی انجام گرفته است پرداخته می شود.

ماه، جزر و مد و انسان: 75 درصد بدن انسان از آب تشکیل شده است و به همین دلیل این سئوال معمولا پیش می آید که آیا پدیده جزر و مد بر روی بدن انسان تاثیری دارد یا خیر؟ ماه به همراه خورشید عامل شکل گیری جزر و مد در اقیانوسها به شمار می روند و تاثیر این پدیده بر روی زمین به حدی است که پوسته زمین تحت تاثیر آن روزانه دچار کشش می شود.

اما جزر و مد پدیده ای است که در مقیاسی بسیار بزرگ و به دلیل تفاوت گرانشی دو جرم در کنار یکدیگر صورت می گیرد و ماه تفاوت گرانشی قابل اندازه گیری نسبت به بدن انسان ندارد. حتی تاثیر جزر و مد بر روی بزرگترین دریاچه های زمین نیز بسیار کوچک اندازه گیری شده است. بنابراین پدیده جزر و مد نمی تواند کوچکترین تاثیری در مقیاسهای کوچکی مانند بدن انسان داشته باشد.

محققان محاسبه کرده اند زمانی که مادری فرزندش را در آغوش می گیرد، فشاری که به بدن کودک وارد می شود 12 میلیون بار از فشاری که ماه برای ایجاد جزر و مد می تواند به بدن کودک وارد کند بیشتر است. همچنین در صورتی که ماه کوچکترین تاثیر گرانشی بر روی بدن انسان داشت یکی از نتایج عینی آن از دست رفتن تعادل انسانها بر روی زمین برای دوبار در روز بود.

مطالعه بر روی تاثیرات ماه کامل:  در این بخش به برخی از مطالعات مشهور که در رسانه ها منتشر شده اند و یافتن ارتباط میان ماه و پدیده های انسانی را رد کرده اند اشاره می شود.

صرع: گزارش سال 2004 نشریه Epilepsy & Behavior نشان می دهد با وجود اینکه برخی از بیماران معتقدند صرع تحت تاثیر طلوع ماه کامل به وجود می آید، هیچ ارتباطی میان حملات صرعی و ماه کامل وجود ندارد. محققان اعلام کردند صرع از بیماری هایی است که ابتلا به آن به جادوگران و شیاطین نسبت داده می شود که این ساختار فکری با گرایش دیرین انسان برای یافتن دلایل افسانه ای به جای یافتن توضیحات علمی برای توضیح پدیده ها در ارتباط است.

ملاقات با روانپزشک: مطالعه ای که در سال 2005 توسط محققان کلینیک مایو صورت گرفت تعداد بیمارانی را که طی چندین سال در محدوده زمانی 6 عصر تا 6 بامداد به روانپزشک مراجعه می کنند را تعیین کرده و تفاوت میان مراجعه افراد در شبهای مهتابی نسبت به شبهای عادی را آشکار کرد.

نتیجه جراحی: برخی معتقدند جراحان و پرستاران در شبهایی که ماه کامل است تسلط خود را در هنگام جراحی از دست می دهند که این نظریه بر اساس مطالعه ای که در سال جاری منتشر شده است به کلی غیر قابل پذیرش است. در واقع نتیجه این مطالعه نشان می دهد ریسک انجام جراحی در هر زمانی از روز، فصل سال یا ماه برای بیمار برابر است.

وحشی شدن حیوانات: مطالعاتی دوگانه در سال 2001 نشان می دهد حمله جانوران به انسانها در شبهایی که قرص کامل ماه در آسمان قرار دارد بیشتر از شبهای دیگر است که این نتیجه فضای بیشتری را برای مطالعات تکمیلی باز کرد. اما مطالعه ای دیگر توسط محققان استرالیایی نشان داد میزان حمله سگها به انسان در تمامی شبها با یکدیگر برابر است.

بی خوابی: محققان در سال 1999 اعلام کردند قبل از آغاز نورپردازی های شهری مدرن نور ماه یکی از موثرترین منابع نور بوده است که چرخه خواب و بیداری انسانها را تحت تاثیر قرار می داده است. به این شکل در شبهایی که ماه کامل بوده و نور آن شدت بیشتری داشته است، می توانسته مانع از خواب برخی از افراد شود که این بی خوابی نیز در ادامه تاثیراتی بر روان انسانها داشته است. با این حال این ایده تا به حال مورد مطالعه بیشتر قرار نگرفته است.

به گزارش مهر، با وجود تمامی مطالعاتی که در رد کردن تاثیرات افسانه ای ماه بر روی انسان صورت گرفته است اعتقاد به این افسانه ها در نقاط مختلف زمین همچنان وجود دارد. به اعتقاد بسیاری از دانشمندان دلیل وجود این دیدگاه می تواند به همزمانی وقوع پدیده ای عجیب با حضور ماه کامل در آسمان ارتباط داشته باشد.

زمانی که در حضور ماه کامل حادثه ای عجیب رخ می دهد از نظر شاهدان واقعه، ماه بزرگتر و مرموزتر از همیشه درخشیده و ارتباطی میان حادثه و ماه به وجود می آید. اما در صورتی که همان حادثه در شبی بدون ماه رخ دهد تنها حادثه ای مرموز رخ داده است و دلیل فراطبیعی برای آن در نظر گرفته نمی شود.

به گفته بنجامین رادفورد نویسنده ستون "علوم بد" در نشریه لایو ساینس "انتظارات ما بر روی ادراک ما تاثیر می گذارد و ما برای تایید باورهایمان به دنبال شواهدی قابل قبول می گردیم."

کاهش خطر مرگ با تغییر دادن ۵ عادت مضر


مطالعات نشان می دهند که تغییر دادن بعضی عادات غلط باعث کاهش خطر مرگ و افزایش طول عمر می شوند.

* کیفیت پایین تغذیه

* سیگار کشیدن

* داشتن اضافه وزن

* فعالیت فیزیکی کم

* استفاده روزانه از الکل

در ابتدای این مطالعه تمامی افراد کاملا سالم  و بدون هر نوع بیماری مانند بیماری های قلبی-عروقی و سرطان بودند و  سن آن ها از ۳۴ تا ۵۹ سال بود.

تمام افراد شرکت کننده در مطالعه به مدت ۲۸ سال(هر ۲ سال یک بار) پیگیری شدند و در مورد ۵ عادت بالا از آن ها سوال می شد.

* ۱۷۹۰ نفر بر اثر بیماری های قلبی-عروقی.

* ۴۵۲۷ نفر بر اثر سرطان.

* ۵۵% از این مرگ ها بر اثر چند عامل مختلف مانند سیگار، فعالیت بدنی کم، اضافه وزن و کیفیت پایین تغذیه اتفاق افتاده بودند.
 
* ۲۸% از این مرگ ها فقط در اثر سیگار کشیدن اتفاق افتاده بود.
* خطر مرگ در کسانی که هر ۵ عادت غلط را داشتند ۸ برابر افرادی بود که هیچکدام از عادات را نداشتند.

افرادی که روزانه مقادیر کم الکل مصرف می کردند کمتر از کسانی که الکل مصرف نمی کردند به بیماری قلبی عروقی مبتلا شده بودند،اما کسانی که روزانه مقادیر زیادی الکل مصرف می کردند بیشتر از افرادی که الکل مصرف نمی کردند به سرطان های مختلف دچار شده بودند.
نتایج این مطالعه می تواند زنگ خطری برای افراد باشد، که هر چه سریع تر نسبت به تغییر عادات غلط به عادات درست اقدام کنند.
 

hamshahrionline.ir

معرفی سایت


دیلی جالب

جالبترین مطالب و مقالات روز را در دیلی جالب بصورت روزانه بخوانید

دیلی جالب

مرلين مونرو كه بود

شايد او هيچ‌وقت خودش را با اين موضوع وفق نداد كه چطور ناگهان زندگي متفاوتي به دور از فقر و تنهايي پيدا كرد و نتوانست درك كند چه اتفاقي درحال وقوع است كه او را از يك مدل به خواننده و بعد هم ملكه هنرپيشگان تبديل مي‌كند. 

ازدواج دوم او با يكي از معروف‌ترين بازيكنان بيس‌بال آمريكا " جو ديماجيو" او را چندين مرحله جلوتر برد. هر چند كه پيش از اين با پسر همسايه‌اش جيمز داگرتي ازدواج كرده بود واتفاقا جيمز به عنوان يك آدم معمولي در زندگي‌ مرلين، تنها كسي بود كه باعث شد راه سينما براي او باز شود؛ ازدواج اول او با جيمز طولي نكشيد چون شوهرش به دليل ادامه‌ي جنگ مجبور شد در كشتي كار كند و مرلين مونرو هم كه آن زمان نام واقعي خودش نورما جين بيكر را داشت، در غياب شوهرش در يك كارخانه مشغول به كار شد.

همان زمان بود كه روزنامه‌هاي آمريكا براي تشويق زن‌هايي كه در نبود مردان خود جاي خالي آنها را در كارخانه‌ها گرفته بودند، شروع به عكاسي و تهيه گزارش كردند. عكاسي كه به كارخانه‌ي محل كار مرلين در لس‌آنجلس رفته بود، متوجه‌ي زيبايي خيره‌كننده‌ي او شد و عكس‌اش را به يك مجله‌ي پرتيراژ داد و منتشر شد. انتشار اين عكس سرنوشت مرلين را تغيير داد و مديران بنگاه‌هاي تبليغاتي سراغ او رفتند تا در عكس‌هاي تبليغ كالا مدل آنها شود.
  

دستمزدها آنقدر بالا بود كه مرلين پذيرفت عكسش روي جلد مجلاتي مثل پلي بوي هم در حالتي نيمه برهنه چاپ شود. او بعدها گفت :" گرسنه بودم و انتخاب ديگري نداشتم."
چيزي نگذشت كه مورد توجه فيلمسازهاي سينمايي هم قرار گرفت و با آگهي‌هاي تبليغاتي تلويزيوني جلوي دوربين رفت.

سال ۱۹۴۵، سالي كه جنگ تمام شد، شوهر مرلين به خانه برگشت، ولي با مرلين تازه‌اي روبه‌رو شد و همان‌زمان بود كه به آساني از مرلين جدا شد.

او خيلي زود با فنون نمايش و بازيگري آشنا شد و در سال ۱۹۴۶ با كمپاني توليد فيلم سينمايي «قرن بيست‌ويك» قرارداد امضا كرد و طولي نكشيد كه با بازيكن محبوب بيسبال آمريكا ازدواج كرد. كمي بعد متوجه شد بايد استوديو فيلمسازي خودش را داير كند. بنابراين به نيويورك رفت و به شكل مستقل شروع به تهيه فيلم كرد.

از شوهر دومش هم كه جدا شدبيشتر به توليد فيلم و بازيگري در سينما توجه كرد و فهميد بايد به ضعف خودش در نوشتن فيلمنامه فائق شود. طولي نكشيد كه پيشنهاد ازدواج «آرتور ميلر» نمايشنامه‌نويس معروف را پذيرفت و بخش مربوط به فيلمنامه‌نويسي كمپاني‌اش را به همسر سپرد. آرتور ميلر بعد از پنج‌سال پذيرفت كه از او جدا شود اما همچنان در مصاحبه‌هاي مختلف به اين سوال خبرنگاران هميشه جواب مثبت داد: «وقتي از او جدا مي‌شديد هنوز عاشق مرلين بوديد؟».


مرلين كه به تنهايي زندگي خودش را ادامه مي‌داد و جوايز هنري را پشت سرهم درو مي‌كرد، تجربه بازيگري در فيلم‌هاي مختلف را با وجود انواع جنجالهاي حاشيه‌اي ، پشت سر مي‌گذاشت؛" همه چيز درباره ايو (جوزف ال منكيه ويچ)، جنگل آسفالت( جان هيوستون)، چگونه مي توان با يك ميليونر ازدواج كرد( ژان نگولسكو)، آقايان موطلائي‌ها را ترجيح مي‌دهند(هاوارد هاوكس)، رودخانه بدون بازگشت(اتو پره مينجر)، خارش هفت‌ساله( بيلي وايلدر)، بعضي‌ها داغشو دوست دارند( بيلي وايلدر)، بيا عشق بورزيم ( جورج كيوكر)، ناجورها(جان هيوستون)و..." بعضي از معروف‌ترين فيلم‌هايي است كه او بازي كرده است.

هرچند گفته مي‌شد تعدادي از كارگردان‌ها از شيوه بازي او راضي نيستند و معتقدند فقط زيبايي است كه او را در دنياي سينما نگه داتشه، اما لي استراسبرگ بازيگر و كارگردان صحنه در مورد مرلين مي‌گويد:" او مثل يك افسانه بود. در تمام روزهاي بازيگري‌‌اش موفق شد اسطوره‌اي از زني را بسازد كه از فقر آمده و با پسزمينه‌اي از فقر و بي‌كسي موفق شد به عنوان سمبل زنانگي، جاودانه بماند."


مونرو در جايي گفته :"يك بازيگر، ماشين نيست اما خيلي ها اين را به تو مي‌قبولانند كه بايد ماشين باشي؛ يك ماشين پول‌ساز.با همه اينها من فقط مي‌خواستم فوق‌العاده باشم نه پولساز."

حضور مريلين مونرو در جشن تولد جان اف كندى رييس جمهور آمريكا در ماه مه سال ۱۹۶۲ و خواندن تولدت مبارك آقاي رئيس جمهور، به شايعاتي در مورد روابط اين دو دامن ‌زد.
گفته مي‌شد كه مونرو جوان هميشه افسردگي شديد داشته و با اينكه زندگي او روي پرده يك زندگي رؤيايي بود، كه سينما آن را ساخته بود، اما در دنياي واقعي مشكلات و تفاوت‌هايي داشت كه مردم از مرلين مونرو محبوبشان انتظار نداشتند

هنوزهم در آماري كه در مورد زيباترين و جذابترين زنان سينماي دنيا گرفته مي‌شود، مرلين مونرو نقش تعيين‌كننده‌اي دارد.
نام او در فهرست صد ستاره سكسي سينما مجله امپاير در سال 1995 به عنوان يكي از محبوب‌ترين‌ها ذكر شده و مجله پلي بوي از او به عنوان نخستين ستاره سكسي در قرن بيستم ياد مي‌كند.

مرلين مونرو در جايي گفته است: « هاليوود جايي‌ست كه هزاران دلار به دختري مي‌دهند تا طبق انتظارها نمايش داده شود. هزاران دلار براي يك بوسه‌ و پنجاه سنت براي روح آن دختر. من هزاران دلار گرفته‌ام اما هنوز از پنجاه سنت خبري نيست

تبریکم را پذیرا باش ....

تبریکم را پذیرا باش ....

امروز ، اولین روز از بقیه عمر ماست.این تبریک را پذیرا باش.

سخن روز


برای انسان های بزرگ بن بستی نیست.راه را یا می یابند یا می سازند.

شخصيت انسان ها بر قدرت کنترل وزن آنان تاثير دارد

محققان علوم پزشکي در ژاپن اعلام کردند ، خوش بيني بيش از حد ، ممکن است تلاش افراد براي کاهش وزنشان را با شکست روبرو سازد.

به گزارش پايگاه خبري يورک الرت در اينترنت ، دکتر هيتومي سايتو و همکارانش در دانشگاه دوشيشا در ژاپن اعلام کردند با بررسي يکصد و يک فرد چاق که در کلينيک پزشکي کانزاس تحت درمان شش ماهه قرار گرفته بودند به نتايج جالبي در باره کاهش وزن رسيده اند.

وضع رواني همه افراد مورد مطالعه ، قبل و بعد از درمان ، با استفاده از پرسشنامه هاي روان سنجي ، تحت بررسي قرار گرفت.
محققان در اين بررسي دريافتند بيماراني که قادر بودند از طريق مشاوره ، خود آگاهي خود را بهبود بخشند ، بهتر از کساني که اين توانايي را نداشتند در کاهش وزن موفق بودند.
در واقع بيماراني که در ابتداي درمان ، ميزان خود شناسي و خوش بيني بالاتري داشتند ، کمتر موفق شدند وزن کم کنند در حالي که ديگر بيماران ، اين کار را راحت تر انجام دادند و به کاهش وزن مناسبي دست يافتند.
به گقته محققان ، اين بررسي نشان مي دهد يافته هاي قبلي که نشان مي داد هيجان منفي ، تاثيري مثبت بر کاهش وزن دارد صحيح است زيرا افرادي که نگرشي منفي دارند ، و بيش از حد خوش بين نيستند ، بهتر مي توانند وزن خود را کم کنند.
محققان همچنين اعلام کردند مهم است که ميزان خود تاثيري و نيز خود کنترلي بيماران افزايش يابد تا استرس هاي روان کمتر شوند و بيمار بتواند ، وزن خود را کنترل کند.

تاثير سيگار بر كاهش عمر


مطالعات نشان مي‌دهد مردهاي ميانسال سيگاري با كلسترول و فشار خون بالا‌ به طور متوسط10 سال زودتر از همترازان خود كه هيچ‌يك از اين عوامل خطرناك بيماري‌هاي قلبي را ندارند، مي‌ميرند.


تاكنون مطالعات بسياري نشان داده است كه سيگار نكشيدن، داشتن تغذيه سالم و ورزش كردن مداوم باعث تقليل ميزان بيماري‌هاي قلبي مي‌شود اما برخي ديگر با اين مساله به شكل ديگري برخورد كرده و از زاويه‌اي ديگر به آن مي‌نگرند و آن اين است كه عمر متوسط كوتاه شده بر اثر عوامل خطرناك بيماري‌هاي قلبي تا چه اندازه مي‌تواند تمديد شود؟

براي يافتن اين موضوع محققاني از دانشگاه آكسفورد به سرپرستي رابرت كلارك شروع به بازبيني و بررسي اطلاعات مربوط به آزمايش 19000 كارمند انگليسي كه در اواخر دهه 1960كه بين 40 تا61 سال داشتند، پرداختند.

شركت كنندگان در اين آزمايش اطلاعات و جزئيات دقيقي از سابقه پزشكي، نوع زندگي و ميزان مصرف سيگار در اختيار متخصصان قرار دادند.

بعلاوه متخصصان وزن، فشار خون، سلامت ريه و ميزان كلسترول و قند خون آنها را ثبت كردند.

سال 1997 يعني 27 سال پس از اولين آزمايش بيش از 7000 نفر از افراد مزبور مجددا مورد ارزيابي‌هاي تخصصي قرار گرفتند. نتايج نشان مي‌داد احتمال مرگ افراد بر اثر مشكلات قلبي كه در آغاز با يكي از عوامل خطرناك بيماري ‌هاي قلبي مواجه بودند 2 تا 3 برابر بيشتر از آنهايي بود كه دچار هيچ‌يك از اين 3 عامل (مصرف سيگار، كلسترول بالا و فشار خون) خطرناك نبودند.

به طور متوسط عمر افراد مبتلا به اين عوامل حدود 10 سال كمتر از نفرات همتراز خود بود. در بسياري از كشورهاي ثروتمند و توسعه‌يافته در طول دهه گذشته درصد افرادي كه دچار حمله يا سكته‌ قلبي كشنده شده‌اند، حدود 25 درصد كاهش داشته است اما ميزان شيوع عوامل خطرناك شناخته‌شده افت محسوس و سريعي نسبت به قبل نداشته است.

به عنوان مثال در آمريكا طبق گزارش‌ها، از سال 1999 فشارخون كنترل نشده 16 درصد، كلسترول بالا 19 درصد و مصرف سيگار تنها 15 درصد كاهش داشته است.

منشأ ديگر عوامل خطرناك ثابت بوده و در برخي موارد افزايش هم داشته است. مثلا امروزه افراد نسبت به 10 سال قبل كمتر ورزش مي‌كنند، چرا كه چاقي بويژه در ميان كودكان روند صعودي داشته است.

مترجم: آتنا حسن‌آبادي
منبع:PHYSORG


معرفی سایت



بزن بزن

بي‌معنا شدن زندگي مصيبت‌بار است    

وبلاگ تجلی

آنچه انسان‌ها را از پا در مي‌آورد رنج‌ها و سرنوشت نامطلوبشان نيست، بلکه بي‌معنا شدن زندگي است که مصيبت‌بار است و معني تنها در لذت و شادماني نيست، بلکه در رنج و مرگ هم مي‌توان معنايي يافت.

خودباوري اعتبار و اشتهاري است که ما به خود مي‌دهيم.

کسي که چرايي براي زندگي کردن داشته باشد با هر چگونه‌اي خواهد ساخت. آنجاکه زندگي هست اميد هم هست. آنجايي که اميد هست تصور و خيال هم هست. آنجاکه تصورات روشن تکرار شوند هدف‌ها تشکيل مي‌شوند.

پس روياها و آرزوهاي خود را به هدف تبديل کنيد. اهداف قابل دسترس، واضح و روشن و مبتني بر ضوابط و اصول هستند.

براي پرداختن به اهداف بايد ابتدا نيازها و انتظارات خود را بشناسيم و اين يکي از مهمترين کارها در زندگي و ترسيم آتي شخصيت به‌شمار مي‌رود.

تست سلامت روحی


به این ده سوال پاسخ دهید تا دریابید که چه اندازه با احساسات و عواطف خود در ارتباط هستید سپس امتیاز های خود را جمع کرده و نتیجه حاصل را مشاهده نمایید!
 
 1- هنگامی که غمگین و ناراحت هستید،آیا می توانید علت ناراحتی خود را پیدا کنید؟
همیشه ( 4 امتیاز)
بیشتر اوقات ( 3 امتیاز)
برخی مواقع ( 2 امتیاز)
به ندرت ( 1 امتیاز)

 2- هر چند وقت یک بار شما چیزهایی را خریداری می کنید، ولی واقعا نمی توانید از پس هزینه های آن ها برآیید؟
همیشه ( 1 امتیاز)
بیشتر اوقات ( 2 امتیاز)
به ندرت ( 3 امتیاز)
هرگز ( 4 امتیاز)

 3- آیا شده که حرفی بزنید و بعد از گفتن آن پشیمان شده باشید؟
اغلب ( 1 امتیاز)
گاهی ( 2 امتیاز)
خیلی کم ( 4 امتیاز)
هیچ وقت ( 3 امتیاز)

 4- وقتی کسی شما را عصبانی کند،در این صورت شما:
با عصبانیت در مقابل او می ایستید ( 2 امتیاز)
به هیچ کس هیچ حرفی نمی زنید ( 1 امتیاز)
همه جا از آن شخص گله و شکایت می کنید ( 3 امتیاز)
به صورت آرام مساله را مطرح نمایید ( 4 امتیاز)

 5- معمولا چند مدت طول می کشد که به خواب بروید؟
معمولا تا به رختخواب میروید می خوابید ( 3 امتیاز)
20 دقیقه طول می کشد که بخوابید ( 4 امتیاز)
خواب راحتی ندارید و سر جایتان می غلتید ( 1 امتیاز)
یک ساعت یا بیشتر ( 2 امتیاز)

 6- معمولا در چه شرایطی به خود این اجازه را می دهید که گریه کنید؟

وقتی ناراحتم و فقط دوستان نزدیک یا خانواده ام حضور دارند ( 3 امتیاز)
هر زمان که احساس کنم نیاز به گریه دارم ( 4 امتیاز)
هر کاری می کنم تا گریه نکنم ( 1 امتیاز)
وقتی که تنها هستم ( 2 امتیاز)

 7- آیا احساس می کنید که دوستان خوبی دارید؟
جمع صمیمی از دوستان و اعضای خانواده دارم ( 4 امتیاز)
افراد کمی در زندگی ام هستند ( 3 امتیاز)
به سختی می توانم با دیگران ارتباط بر قرار کنم ( 2 امتیاز)
تنها متکی به خودم هستم و نیاز به کسی ندارم ( 1 امتیاز)

 8- تا چه حد به توانایی ها و استعدادهایتان اطمینان دارید؟

خیلی زیاد ( 4 امتیاز)
زیاد ( 3 امتیاز)
کم ( 2 امتیاز)
اصلا ( 1 امتیاز)

 9- چه چیزی باعث شادی و رضایت بیشتر در شما می شود یا به عبارتی باعث ایجاد انگیزه بیشتر در کارهایتان است؟
تحسین و تشویق دیگران ( 3 امتیاز)
حس درونی خود ( 4 امتیاز)
ترس از شکست ( 2 امتیاز)
زنده ماندن و حفظ حیات ( 1 امتیاز)

 10- از نظر من شادی و خوشبختی هر کس عمدتا بر پایه:
راه و روشی است که هر شخص در زندگی پیش میگیرد ( 4 امتیاز)
اقتصاد جامعه ( 3 امتیاز)
اصولی است که هر کسی از همان کودکی با آن تربیت شده ( 2 امتیاز)
شانس و اقبال فرد است ( 1 امتیاز)


نتایج و پاسخ تست روانشناسی سلامت روحی :


امتیاز بین 32 تا 40
در این صورت باید به شما تبریک گفت.چرا که شما از لحاظ روحی و عاطفی در سلامت کامل هستید و باید به وجود خودتان افتخار کنید.شما توانسته اید با احساسات خود ارتباط خوبی برقرار کنید.

امتیاز بین 24 تا 31
لازم است تا شما در شیوه زندگی خود کمی تجدید نظر کنید،شرایط روحی شما به طرز نابسامانی در حالت نوسان است و اگر به همین منوال پیش بروید از لحاظ سلامت روحی دچار مشکل خواهید شد.شاید یافتن یک شغل جدید و یا حتی مشاوره کاری مفید باشد.به هر حال شما گاهی به خودتان اطمینان کامل دارید و برخی مواقع قادر هستید تا به احساسات خود به خوبی کنار بیایید.

امتیاز کمتر از 24
به شما توصیه می شود که به طور جدی تری به فکر سلامت روحی خود باشید و از کمکهای حرفه ای در این راه استفاده نمایید. ممکن است که مشکلی در زندگی خود داشته باشید و نیاز باشد تا برای دستیابی به آرامش و سلامت فکری خود آن مشکل را به نحوی تجزیه و تحلیل نمایید و راه حل مناسبی را برای آن بیابید.

 
کانون روانشناسی

 

ـ دوستي يعني احترام‌ عميق براي حقوق، نگرش‌ها و احساسات ديگران    

وبلاگ باران به نقل از کتاب «همه را دوست دارم و آنان نيز...؟»


شکي نيست که بيشتر ما انسان‌ها در طلب راه‌هايي پر توان‌تر، خلاقانه‌تر و شايسته‌تر براي دوست داشتن يکديگر هستيم. به گفته ديويد ويسکات پيوندها به‌ندرت به دليل فقدان توان زندگي در وجودشان به ناگاه مي‌ميرند. پيوندها به آرامي‌ مي‌پژمرند، چراکه انسان‌ها يا نمي‌دانند که چگونه پيوند را حفظ کنند و به چه اندازه زمان، تلاش، عشق و دلسوزي نيازمندند يا اينکه آنان تنبل‌تر يا هراسان‌تر از آن‌اند که کوششي به عمل آورند.

پيوند زنده است و هر پيوندي به همان توجهي نياز دارد که هنرمندي با تمام دقت به هنرش مبذول مي‌دارد و از اين مراقبت و توجه بهره مي‌برد.

در مورد خود بايد واقع‌بين باشيم. زيرا هر قدر دلمان براي ديگران بتپد، بايد ابتدا براي خود احساس مسووليت کنيم. زيرا تمام آنچه را که داريم مي‌توانيم به ديگران ببخشاييم. اگر احساس ناکافي بودن کنيم قدرتي در ما نيست تا به ديگري امنيت و نيرو ببخشيم. اين شناخت از خود نيز امري مستمر و پوياست و به يکباره امکان‌پذير نيست.

از چنگ رنجش‌هاي کوچک خود را رها سازيم. واقعيت آن است که آنچه سبب از هم گسستن پيوندها مي‌شود مسايل بزرگ و پيچيده نيستند. بلکه زنجيرهاي از رخدادهاي کوچک در طي زمان دراز است. براي دوست داشتن يکديگر لازم است به اشتباهات جزيي خويش توجه کنيم و در صدد تغيير رفتار خود برآييم.

با ملاحظه رفتار کنيم. يعني در رفتارهاي خود ادب و احترام و برخورد منطقي داشته باشيم. رفتار بي‌ادبانه با هر آدمي، يعني قرار دادن او در موقعيتي پايين‌تر از شان انساني وي. ما انسان‌ها ضعيفيم و به آساني مي‌رنجيم. کنش‌ها و واژه‌هاي بدون تعمق و انديشه، در درازمدت پيوندهاي ما را مي‌گسلد و به جدايي، درد بي‌حاصل، تنش و رنجش منجر مي‌شود.

هر يک از ما مسوول خلق محيطي پر از گرمي‌ و دلسوزي براي آناني هستيم که دوستشان داريم. يک روز خوب روزي نيست که همه چيز بر وفق مراد انسان باشد، بلکه روزي است که بتوانيم با رفتار يا گفتار خود روز انسان ديگري را پر از مهر و صفا کنيم.

دست از سلطه‌جويي و تغيير ديگران برداريم. ما مي‌توانيم به ديگران "کمک" کنيم که تا خود را تغيير دهند، اما تنها "خود" آنان هستند که مي‌توانند دگرگون شوند. هرگاه نتوانيم به فرديت و حق انتخاب ديگران احترام بگذاريم نمي‌توانيم ادعاي دوست داشتن کنيم. دوستي تنها زماني پيش مي‌آيد که ما احترامي‌ عميق براي حقوق، نگرش‌ها و احساسات ديگران قايل باشيم، همانطور که براي خود قايليم. بايد ديگران را آنگونه که هستند پذيرا باشيم، بي‌آنکه نيازها و انتظارات خود را به آن‌ها تحميل کنيم. هر انساني بايد به داشتن ديدگاه خويش از جهان مجاز باشد.

عادات بد بهداشتی یک دهه از عمر را کاهش دهند


مردان سیگاری میانسال با کلسترول و فشار خون بالا، به طور میانگین یک دهه زودتر از همسالان‌شان بدون این عادات خطرساز برای بیماری قلبی می‌میرند.


به گزارش خبرگزاری فرانسه بسیاری از بررسی‌ها نشان داده‌اند که سیگارنکشیدن،خوردن غذای سالم و ورزش کردن می‌تواند میزان بیماری قلبی را کاهش دهد.

 اما تعداد کمی از تحقیقات قضیه را از آن سو مورد بررسی قرار داده‌اند: تا چه حدی متوسط طول عمر در نتیجه داشتن این عوامل خطرساز برای بیماری قلبی کاهش می‌یابد؟

 پژوهشگران دانشگاه آکسفورد برای دریافتن این موضوع، داده‌های به دست آمده از 19000 کارمند کشوری را د راواخر دهه 1960 هنگامی که این افراد 40 تا 69 سال داشتند،‌ مورد بررسی قرار دادند.

 شرکت‌کنندگان اطلاعات مشروحی درباره سابقه پزشکی، سبک زندگی و عادات زندگی آنها ارائه داده بودند،‌و پزشکان وزن بدن، فشار خون، کارکرد ریه، میزان کلسترول و قند خون آنها را ثبت کرده بودند.

 بیش از 7000 نفر از این افراد در بررسی دوباره در سال 1997، 28 سال بعد از معاینه اولیه زنده مانده بودند.

این بررسی که نتایج آن در "جورنال پزشکی بریتانیا" (BMJ) منتشر شده است، نشان داد که مردانی که سه عامل خطرساز بیماری قلبی در آغاز داشتند، دو تا سه بار با احتمال بیشتر به علت مشکلات مربوط به قلب نسبت به مردانی که عاری از هر سه این عوامل خطرساز بودند،‌ درگذشته بودند.

 این بررسی نشان داد که به طور میانگین طول عمر این افراد به اندازه یک دهه کوتاه شده است.

دوست داشته باش ...


دوست داشته باش و خوب زندگی کن.زمان برای همیشه از آن تو نیست.

 سپيده(شعر )

هوشنگ ابتهاج يكي از پرآوازه‌ترين غزل‌سريان معاصر ايران است كه گرايش ويژه به موسيقي دارد. وي در سال 1356 كانون فرهنگي و هنري چاووش را به هم‌كاري محمدرضا لطفي، پرويز مشكاتيان، حسين عليزاده، پشنگ و بيژن كامكار، شهرام ناظري، صديق تعريف و محمدرضا شجريان بنيان‌گذارد كه دستاورد آن چند آلبوم به يادماندني مانند آلبوم سپيده است.

    ابتهاج در شعر سپيده ايرانيان را به هم‌دلي و پويايي براي رسيدن به آزادي فرامي‌خواند. زنده‌ياد پرويز مشكاتيان (1334-1388) براي اين شعر آهنگي حماسي ساخت و محمدرضا شجريان آن را با صداي خويش ماندگار كرد.

 

  سپيده

  ايراني به سر كن خواب مستي

  بر هم زن بساط خود پرستي

  كه چشم جهاني سوي تو باشد

  چه از پا نشستي

  در اين شب سـپيده تا دميده

  تيره شب به خون در كشيده

  اميد چه داري از اين شب

  كه در خون كشيده سپيده

  تيغ بركش آذر فشان

  نغمه‌ها را تندري كن

  در دل شب رخ برفروز

  كار مهر خاوري كن

  از درون سياهي برون تاز

  پرچم روشنايي برافروز

  تا جهاني از تباهي وا رهاني

  نيمه شب را، تيغ بر دل، برنشاني

  با خواري در روزگار، ننگ باشد زندگاني

  مرگ به، تا چنين زندگاني

  اي مبارز، اي مجاهد، اي برادر

  دل يكي كن، ره يكي كن، بار ديگر

  راه بگشا سوي شهر روشني‌ها

  روزگار تيرگي‌ها بر سر آور

عادات بد بهداشتی یک دهه از عمر را کاهش دهند

مردان سیگاری میانسال با کلسترول و فشار خون بالا، به طور میانگین یک دهه زودتر از همسالان‌شان بدون این عادات خطرساز برای بیماری قلبی می‌میرند.

به گزارش خبرگزاری فرانسه بسیاری از بررسی‌ها نشان داده‌اند که سیگارنکشیدن،خوردن غذای سالم و ورزش کردن می‌تواند میزان بیماری قلبی را کاهش دهد.

 اما تعداد کمی از تحقیقات قضیه را از آن سو مورد بررسی قرار داده‌اند: تا چه حدی متوسط طول عمر در نتیجه داشتن این عوامل خطرساز برای بیماری قلبی کاهش می‌یابد؟

 پژوهشگران دانشگاه آکسفورد برای دریافتن این موضوع، داده‌های به دست آمده از 19000 کارمند کشوری را د راواخر دهه 1960 هنگامی که این افراد 40 تا 69 سال داشتند،‌ مورد بررسی قرار دادند.

 شرکت‌کنندگان اطلاعات مشروحی درباره سابقه پزشکی، سبک زندگی و عادات زندگی آنها ارائه داده بودند،‌و پزشکان وزن بدن، فشار خون، کارکرد ریه، میزان کلسترول و قند خون آنها را ثبت کرده بودند.

 بیش از 7000 نفر از این افراد در بررسی دوباره در سال 1997، 28 سال بعد از معاینه اولیه زنده مانده بودند.

این بررسی که نتایج آن در "جورنال پزشکی بریتانیا" (BMJ) منتشر شده است، نشان داد که مردانی که سه عامل خطرساز بیماری قلبی در آغاز داشتند، دو تا سه بار با احتمال بیشتر به علت مشکلات مربوط به قلب نسبت به مردانی که عاری از هر سه این عوامل خطرساز بودند،‌ درگذشته بودند.

 این بررسی نشان داد که به طور میانگین طول عمر این افراد به اندازه یک دهه کوتاه شده است.

معرفی سایت



جالب است بدانید

از مطالب قبلی : راز خوشبختی


کاسبی پسرش را فرستاد تا راز خوشبختی را از فرزانه ترین فرد جهان بیاموزد.

پسرک چهل روز در بیابان ها راه رفت تا سر انجام به قلعه زیبایی بر فراز کوهی رسید.

مرد فرزانه ای که او می جست آنجا می زیست. اما پسرک به جای ملاقات با مردی مقدس وارد تالاری شد که جنب وجوش عظیمی در آن وجود داشت.

تاجران می آمدند و می رفتند، مردم با هم صحبت می کردند وگروه موسیقی می نواخت. میزی مملو از غذاهای لذیذ برای مصرف در آنجا دیده می شد.

دوساعتی طول کشید تا بتواند با مرد فرزانه صحبت کند…

مرد فرزانه بادقت به دلیل ملاقات پسرک گوش داد اما به او گفت حالا وقت کافی ندارد که راز خوشبختی را برایش توضیح دهد. به او پیشنهاد کرد تا به گوشه وکنار قصر سری بزند و دوساعت دیگر برگردد. بعد به او یک قاشق چای خوری داد ودو قطره روغن در آن ریخت وگفت: خواهش می کنم در هین گشت وگذار این قاشق را هم در دست بگیر و نگذار روغن بیرون بریزد.

پسرک شروع به بالا وپائین رفتن در قصر نمود اما تمام مدت چشم به قاشق داشت تا مبادا روغنی بر زمین بریزد. وقتی برگشت مرد فرزانه گفت: قصر مرادیدی؟ قالیهای ابریشمی! تابلوهای زیبا، کتابخانه و…..

پسرک شرم زده گفت که هیچ ندیده وتنها دغدغه اش نگهداری از روغن بوده است.

مرد فرزانه گفت: پس برگرد و با شگفتی های دنیای من آشنا شو. اگر خانه کسی را نبینی نمی توانی به او اعتماد کنی.

پسرک با شادی تمام بار دیگر قاشق به دست به تماشای خانه رفت. تمام جاها را دید و در باغ چرخید و دوباره بازگشت. هنگامی که بازگشت تمام آنچه را که دیده بود با جزئیات برای مرد فرزانه تعریف کرد.

مرد فرزانه پرسید: اما آن دو قطره روغن که به تو سپرده بودم کجاست؟ پسرک به قاشق نگریست ودریافت که روغن ریخته است.
فرزانه ترین فرزانگان گفت: ((پس این است راز خوشبختی، که همه شگفتی های جهان را بنگری و هرگز از آن دو قطره روغن درون قاشق غافل نشوی))
 

درسی از ابومسلم خراسانی



شاگرد معمار، جوانی بسیار باهوش اما عجول بود گاهی تا گوشی برای شنیدن می یافت شروع می کرد تعریف نمودن از توانایی های خویش در معماری و در نهایت می نالید از این که کسی قدر او را نمی داند و حقوقش پایین است.

روزی برای سلمانی به راه افتاد دید سلمانی مشغول است و کسی را موی کوتاه می کند . فرصت را مناسب شمرده و باز از هنر خویش بگفت و اینکه کسی قدر او را نمی داند و او هنوز نتوانسته خانه خوبی برای خویش دست و پا کند. به اینجای کار که رسید کار سلمانی هم تمام شد .

مردی که مویش کوتاه شده بود رو به جوان کرده و گفت آیا چون هنر داری دیگران باید برایت اسباب آسایش بگسترند ؟!

جوان گفت: آری

مرد تنومند دستی به موهای سفیدش کشید و گفت: اگر هنر تو نقش زیبای کاشانه ایی شود پولی گیری در غیر اینصورت با گدای کوچه و بازار فرقی نداری .

چون از او دور شد جوانک از استاد سلمانی پرسید او که بود که اینچنین گستاخانه با من سخن گفت؟

استاد خندید و گفت سالار ایرانیان، ابومسلم خراسانی. جوان لرزید و گفت: آری حق با او بود من بیش از حد پر توقع هستم.

اندیشمند یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید : “آنچه بدست خواهی آورد فراتر از رنج و زحمتت نخواهد بود .”
ابومسلم خراسانی با این حرف به آن جوان آموخت هنر بدون کار هیچ ارزشی ندارد و هنرمند بیکار و بی ثمر هم با گدا فرقی ندارد.

لبخند بهانه ای است بر ای زندگی ...


هر وقت دلمان گرفت به یاد خنده های کودکی کمی بخندیم.لبخند بهانه ای است بر ای زندگی لحظه هایت سرشار از این بهانه.

قسمتی ار وصیت نامه ادوارد ادیش ، یکی از بزرگترین تاجران امریکایی در سن 76 سالگی ...

من ادوارد ادیش هستم که برای شما می نویسم ، یکی از بزرگترین تاجران امریکایی با سرمایه ای هنگفت و حساب بانکی که گاهی خودم هم در شمردن صفرهای مقابل ارقامش گیج می شوم ! دارای شم اقتصادی بسیار بالا که گویا همواره به وجودم وحی می شود چه چیز را معامله کنم تا بیشترین سود از آن من شود ، البته تنها شانس و هوش نبود من تحصیلات دانشگاهی بالایی هم داشتم که شک ندارم سهم موثری در موفقیتهای من داشت .


یادم هست وقتی بیست ساله بودم خیال می کردم اگر روزی به یک چهلم سرمایه فعلیم برسم خوشبخترین و موفقترین مرد دنیا خواهم بود و عجیب است که حالا با داشتن سرمایه ای چهل برابر بیشتر از آنچه فکر می کردم باز از این حس زندگی بخش در وجودم خبری نیست .

من در سن 22 سالگی برای اولین بار عاشق شدم . راستش آنوقتها من تنها یک دانشجوی ساده بودم که شغلی و در نتیجه حقوقی هم نداشتم . بعضی وقتها با تمام وجود هوس می کردم برای دختر موردعلاقه ام هدیه ای ارزشمند بگیرم تا عشقم را باور کند و کاش آن روزها کسی بود به من می گفت که راه ابراز عشق خرید کردن نیست که اگر بود محل ابراز عشق دلباخته ترین عاشق ها ، فروشگاهها می شد !!

کسی چیزی نگفت و من چون هرگز نتوانستم هدیه ای ارزشمند بگیرم هرگز هم نتوانستم علاقه ام را به آن دختر ابراز کنم و او هم برای همیشه ترکم کرد . روز رفتنش قسم خوردم دیگر تا روزی که ثروتی به دست نیاوردم هرگز به دنبال عشقی هم نباشم و بلند هم بر سر قلبم فریاد کشیدم : هیس ، از امروز دگر ساکت باش و عجیب که قلبم تا همین امروز هم ساکت مانده است ...

و زندگی جدید من آغاز شد …

من با تمام جدیت شروع به اندوختن سرمایه کردم ، باید به خودم و تمام آدمها ثابت می کردم کسی هستم . شاید برای اثبات کسی بودن راههای دیگری هم بود که نمی دانم چرا آنوقتها به ذهن من نرسید ...

دیگر حساب روزها و شبها از دستم رفته بود . روزها می گذشت ، جوانیم دور میشد و به جایش ثروت قدم به قدم به من نزدیکتر می شد ، راستش من تنها در پی ثروت نبودم ، دلم می خواست از ورای ثروت به آغوش شهرت هم دست یابم و اینگونه شد ، آنچنان اسم و رسمی پیدا کرده بودم که تمام آدمهای دوروبرم را وادار به احترام می کرد و من چه خوش خیال بودم ، خیال می کردم آنها دارند به من احترام می گذارند اما دریغ که احترام آنها به چیز دیگری بود .

آن روزها آنقدر سرم شلوغ بود که اصلا وقت نمی کردم در گوشه ای از زنده ماندنم کمی زندگی هم بکنم ! به هر جا می رسیدم باز راضی نمی شدم بیشتر می خواستم ، به هر پله که می رسیدم پله بالاتری هم بود و من بالاترش را می خواستم و اصلا فراموش کرده بودم اینجا که ایستادم همان بهشت آرزوهای دیروزم بود کمی در این بهشت بمانم ، لذتش را ببرم و بعد یله بعدی ، من فقظ شتاب رفتن داشتم حالا قرار بود کی و کجا به چه چیز برسم این را خودم هم نمی دانستم !

اوایل خیلی هم تنها نبودم ، آدمها ی زیادی بودند که دلشان می خواست به من نزدیکتر باشند ، خیلی هاشان برای آنچه که داشتم و یکی دو تا هم تنها برای خودم و افسوس و هزاران افسوس که من آن روزها آنقدر وقت نداشتم که این یکی دو نفر را از انبوه آدمهایی که احاطه ام کرده بودند پیدایشان کنم ، من هرگز پیدایشان نکردم و آنها هم برای همیشه گم شدند و درست ازروز گم شدن آنها تنهایی با تمام تلخیش بر سویم هجوم آورد . من روز به روز میان انبوه آدمها تنها و تنها تر میشدم و خنده دار و شاید گریه دارش اینجاست هیچ کس از تنهایی من خبر نداشت و شاید خیلیها هم زیر لب زمزمه می کردند : خدای من ، این دگر چه مرد خوشبختیست ! و کاش اینطور بود ...

وبازروزها گذشت ، آسایش دوش به دوش زندگیم راه می رفت و هرگز نفهمیدم آرامش این وسط کجا مانده بود ؟

ایام جوانی خیال می کردم ثروت غول چراغ جادوست که اگر بیاید تمام آرزوها را براورده می کند و من با هزاران جان کردن آوردمش اما نمی دانم چرا آرزوها ی مرا براورده نکرد ...

 کاش در تمام این سالها تنها چند روز، تنها چند صبح بهاری پابرهنه روی شنها ی ساحل راه می رفتم تا غلفلک نرم آن شنهای خیس روحم را دعوت به آرامش می کرد . 

کاش وقتهایی که برف می آمد من هم گوله ای از برف می ساختم و یواشکی کسی را نشانه می گرفتم و بعد از ترس پیدا کردنم تمام راه را بر روی برفها می دویدم .

کاش بعضی وقتها بی چتر زیر باران راه می رفتم ، سوت می زدم ، شعر می خواندم ،

کاش با احساساتم راحتر از اینها بودم ، وقتهایی که بغضم می گرفت یک دل سیر گریه می کردم و وقت شادیم قهقهه خنده هایم دنیا را می گرفت ...

کاش من هم می توانستم عشقم را در نگاهم بگنجانم و به زبان چشمهایم عشق را می گفتم ...

کاش چند روزی از عمرم را هم برای دل آدمها زندگی می کردم ، بیشتر گوش می کردم ، بهتر نگاهشان می کردم ...

شاید باورتان نشود ، من هنوز هم نمی دانم چگونه می شود ابراز عشق کرد ، حتی نمی دانم عشق چیست ، چه حسیست تنها می دانم عشق نعمت باشکوهی بود که اگر درون قلبم بود من بهتر از اینها زندگی می کردم ، بهتر از اینها می مردم .

من تنها می دانم عشق حس عجیبیست که آدمها را بزرگتر می کند . درست است که می گویند با عشق قلب سریعتر می زند ، رنگ آدم بی هوا می پرد ، حس از دست و پای آدم می رود اما همانها می گویند عشق اعجاز زندگیست ، کاش من هم از این معجزه چیزی می فهمیدم ....

کاش همین حالا یکی بیاید تمام ثروت مرا بردارد و به جایش آرام حتی شده به دروغ ! درون گوشم زمزمه کند دوستم دارد ، کاش یکی بیاید و در این تنهایی پر از مرگ مرا از تنهایی و تنهایی را از من نجات دهد ، بیاید و به من بگوید که روزی مرا دوست داشته است ، بگوید بعد از مرگ همواره به خاطرش خواهم ماند ، بگوید وقتی تو نباشی چیزی از این زندگی ، چیزی از این دنیا ، از این روزها کم می شود .

راستی من کجای دنیا بودم ؟

آهای آدمها ، کسی مرا یادش هست ؟؟؟
اگر هست تو را به خدا یکی بیاید و در این دقایق پر از تنهایی به من بگوید که مرا دوست داشته است ...
  

وبگردی : انسان مي‌تواند هم شجاع باشد هم عاقل    

وبلاگ تو کی هستی ؟

جذابيتي در پس مفهوم شجاعت نهفته است. چه جذابيتي دارد اين شجاعت که تمام کارهايي که با شجاعت انجام مي‌شوند زيبا مي‌نمايند. شجاعت، قدرت مي‌آورد.

جسارت، مقوله خطرناک‌تري است با ريسک بيشتر. ربطي هم به شجاعت ندارد، ممکن است شجاع باشي، اما جسور نه. جسارت مي‌تواند مثل ميان‌بر عمل کند. مي‌تواند مستقيم به دل مقصود برساندت يا نه، برعکس، از دره‌اي عميق به پايين پرتت کند. جسارت، عقل مي‌خواهد و هوش و قوه تشخيص. همين که اعتماد به نفس داشتي و قدرت و شجاعت، نمي‌تواند از تو آدمي‌ جسور بسازد.

شجاعت، مستقل از عقل است. انسان شجاع اگر عاقل باشد، همان شکوه و و زيبايي‌اش را دارد. همه آدم شجاع را دوست دارند.

جسور اگر عاقل نباشد به ورطه سقوط مي‌افتد. برعکس شجاع، ممکن است به سخره هم گرفته شود. ممکن است خطرآفرين باشد و دشمن قلمداد شود و اگر عاقل باشد، مي‌تواند دنيايي را بگيرد و برسد به هر آنچه که مي‌خواهد. مي‌تواند مستقيم به دل معرکه بتازد و بيرون بيايد و حال تصور کنيد کسي را هم که جسور است و هم شجاع و هم عاقل!

بهترين خصيصه انساني اين است که هم مي‌تواند شجاع باشد و هم جسور و هم عاقل. مي‌تواند همه‌چيز را ياد بگيرد، اگر بخواهد. ذهن را دست کم نگيريد، چه قدرتي دارد ذهن انسان و چه چيزها که نمي‌سازد. مي‌تواند از هيچ، خلق کند دنيايي و بسازد خودش را، چنان که از خاک به پا خيزد و جاودانه شود.

هفت فكري كه براي سلامت شما مضر هستند    

ويژگي‌هاي شخصيتي ما بسيار بيشتر از تعيين چرخه‌هاي اجتماعي در زندگي ما تاثير گذار هستند.


خلق و خوي هر فرد مي‌تواند روي سلامت جسمي وي تاثير بگذارد.

استفن بويل، محقق مركز پزشكي دانشگاه دوك در كاروليناي شمالي در اين باره اظهار داشت: اين ايده كه رفتار يا شخصيت مي‌تواند در بلند مدت روي سلامت انسان تاثير بگذارد موضوع تازه‌اي نيست اما در اين مقاله ميزان اين تاثيرگذاري مورد بررسي قرار گرفته است.

محققان مي‌گويند؛ در حالي كه افراد عصبي زودتر تحليل مي‌روند و ممكن است جان خود را به خطر بياندازند، برخي از افراد نيز به دليل ويژگي‌هاي شخصيتي خاص خود ممكن است بيشتر عمر كنند.

در اين تحقيق، پژوهشگران هفت نوع تفكر را عنوان كرده‌اند كه سلامت فرد را به خطر مي‌اندازد و بر جسم انسان تاثيرات نامطلوبي بر جاي مي‌گذارند كه عبارتند از:

- استرس: هر كاري مي‌كنيد اجازه ندهيد اين فهرست شما را نگران كند چون تحقيقات نشان مي‌دهد استرس و نگراني در طولاني مدت مي‌تواند كشنده باشد بويژه استرس‌هاي محل كار كه احتمال ابتلا به بيماريهاي قلبي، آنفلوآنزا، سندرم متابوليك و افزايش فشار خون را تشديد مي‌كند.

- غصه و تقدير: اندوهگين بودن نه تنها از نظر اجتماعي مضر است بلكه تاثيرجسمي نامطلوبي نيز دارد. مطالعات نشان مي‌دهد؛ افراد مبتلا به بيماريهاي عروقي اگر اندوهگين و غصه دار باشند زودتر مي‌ميرند. محققان مي‌گويند؛ نوع شخصيت روي سيستم ايمني بدن و هم چنين سيستم واكنش به استرس در انسان تاثير مي‌گذارد.

- اضطراب: محققان مي‌گويند؛ بر اساس يافته‌هاي علمي، نرخ ابتلا به زوال عقل و آلزايمر در افرادي كه كمتر مضطرب مي‌شوند،‌ پايين‌تر است. تحقيقات نشان داده است؛ خطر ابتلا به زوال عقل در سالمنداني كه آرام هستند،50 درصد كاهش مي‌يابد.

- فقدان خويشتن داري: آيا وقت ملاقاتتان دير شده و يا نمي‌توانيد كارهايتان را منظم كنيد و به اين خاطر كنترل خود را از دست داده‌ايد؟ پس بدانيد كه اين عدم خويشتن داري مي‌تواند به سلامت شما آسيب برساند. محققان مي‌گويند انسانهاي خود دار نسبت به ديگران عمر طولاني تري دارند.

- دلواپسي: افراد به شدت عصبي كه دائما نگران و مضطرب و مستعد ابتلا به افسردگي هستند به طور متوسط زودتر مي‌ميرند. بعلاوه اين افراد اغلب بيشتر سيگار مي‌كشند به اميد اين كه سيگار اضطراب آنها را كاهش دهد اما متاسفانه با اين كار عمر خود را كوتاه مي‌كنند.

- بي‌هدفي در زندگي: اگر احساس مي‌كنيد در زندگي خود هدفي نداريد بايد بدانيد كه زمان سكونتتان بر روي كره زمين يا به عبارتي عمرتان كوتاه خواهد شد. پژوهش‌ها نشان مي‌دهد؛ كساني كه اهداف بالايي در زندگي دارند به زوال عقل مبتلا نمي‌شوند و ديرتر هم مي‌ميرند.

- بد بيني: بدبيني و بدگماني نسبت به ديگران يك ويژگي شخصيتي است كه به گفته دانشمندان به خصومت و دشمني بازمي‌گردد و خطر ابتلا به بيماريهاي قلبي را افزايش مي‌دهد. اين افراد اغلب در رفتار مردم انگيزش‌هاي خصمانه پيدا مي‌كنند. دكتر بويل در مطالعات خود نشان داده افراد بدبين 25 درصد بيش از ديگران در معرض ابتلا به بيماريهاي قلبي هستند و به مراتب استرس بيشتري را در طول زندگي تجربه مي‌كنند.

اگر شما هم صادقانه تصور مي‌كنيد كه هر كدام از اين مشكلات را داريد، ‌از همين امروز به خاطر سلامت خوتان هم كه شده براي رفع آن تلاش كنيد.

حــق‌پــذيــري؛ بهترين خصوصيت يک انسان است    

وبلاگ سینرژی

بهترين خصوصيتي که يک انسان مي‌تواند داشته باشد چيست؟ مثلا فرض کنيد اگر بخواهيد يك شريک تجاري انتخاب کنيد، برايتان چه مشخصه‌اي از همه مهم‌تر است؟

"حق‌پذيري" مهمترين خصوصيت يک انسان است، زيرا انسان حق‌پذير، هر زمان به اين نتيجه برسد که راه و روش او نادرست است، به راحتي مي‌پذيرد و هميشه آمادگي دارد عقايد و عملکرد خود را اصلاح كند.

البته موانع بزرگي بر سر راه حق‌پذيري وجود دارد که از جمله آن‌ها مي‌توان به جهل، تعصب، ترس از قضاوت ديگران و متهم شدن به تزلزل شخصيت اشاره کرد.