جاي دوري نرويم. به صداي دل و مغز خود خوب گوش کنيم. آنها منتظر رويش هستند، تازه شدن، خالي شدن از گذشته...
و باز خود تو هستي که ميتواني به شکستن قالب گذشته کمک کني.
براي داشتن يک رويش، يک جهش به آسمان، يک نفس عميق و يک موفقيت بسيار بزرگ بايد به خودت کمک کني تا قالب فعلي که در آن اسيري، ديوارهايي که عادتهاي گذشتهات تو را در خودت گرفتار کرده است را بشکني. از همين حالا شروع کن...
ميتواني همين حالا اولين قدم را برداري. موفقيتهاي بزرگ تنها با برداشتن اولين قدم آغاز ميشود.
برگهاي بردار و نام ديوارها و موانع، عادتهاي غلط و عادتهايي که تو را در خود گرفتار کرده است را بنويس.
از همين حالا کمک کن که ديوارها و عادتهاي غلط را بلرزاني. با سعي براي انجام ندادن آنها به ديوارها ضربه بزن. بگذار سست شوند...
و توجه داشته باش که از هماکنون بايد آنقدر تلاش کني تا ديوارها به حد کافي سست شوند و با سيگنال صدايت و فرمان تو به جهان هستي فرو بريزند.
بشر ابتدائی معاملات جنس به جنس «پایاپای» انجام میداد سپس ضرب سکه پیش آمد تا اینکه اولین پول کاغذی به نام «چاو» در قرن «نهم یا چهاردهم» در چین چاپ و نشر گردید در قرن هجده ، در روسیه پول کاغذی «اسیکناچیا» از طرف دولت منتشر شد.
ده سال بعد، در زمان انقلاب کبیر در فرانسه نیز پول کاغذی به نام «آسین یا» چاپ گردید بعدها کلیه دولتها در کشورهای خود پول کاغذی را با شکل و فرم و طرح خاصی چاپ و در اختیار مردم قرار دادند.
در ایران اسکناس ما، خود از کلمه «اسیکناچیا» روسی بوده و چون تلفظ آن برای فارسی زبان کمی مشکل بوده آنرا ساده کرده به آن اسکناس گفتند اولین پول رسمی کاغذی، توسط بانک شاهنشاهی، در سال ۱۲۶۹ شمسی «۱۸۹۰میلادی» در تهران انتشار یافت. در سال ۱۳۰۹ شمسی طبق قانون، حق انتشار اسکناس از بانک شاهنشاهی اخذ و به بانک ملی ایران واگذار گردید.
معمولا باور بر اين است که مرواريد داخل صدف محصول مشکلات است. دردها و رنجهاي انسان هم ميتواند صدف و مرواريد توليد کند و با طاقت آوردن و صبوري به خرج دادن به آن معني ميبخشد.
چه فرصتهايي رو که ميتونه برامون مرواريد و صدف بياورد، با بيصبري و توکل نکردن از دست ميدهيم. هر درد و رنج و ناراحتي شناخته شده و معني داري ميتواند برامون يک مرواريد به وجود بياورد.
اين مساله شامل همه ما ميشود به شرطي که صبور باشيم، اتفاقات را تک بعدي نبينيم و آينده را با همه پيچ و خمهايش درک کنيم؛ در عالميکه هيچ چيز سرخود و بدون کنترل نيست شادي، ناراحتي، وفور نعمت و قحطي هم بي حساب و کتاب نيست.
در يک دم و بازدم دوبار به ما زندگي بخشيده ميشود، هر کس گذرش به اين مسافرخانه دنيا بيفتد، ردپا و اثري از خودش باقي ميگذارد. در ميان اين ردپاها ردپاهايي وجود دارد که گذر زمان نميتواند، آنها را از بين ببرد، رد پاهايي هم هستند که بلافاصله بعد از راه رفتن ناپديد ميشوند. ردپاهايي هم هستند که ديگران در امتداد آنها ميروند...
ترجيح ميدهم که شکستي صادقانه باشم تا موفقيتي پر نيرنگ.
پيش از گفتن، گوش فرا دار.
پيش از نگاشتن، انديشه کن.
پيش از خرج کردن، کسب کن.
پيش از انتقاد، صبر کن.
پيش از دعا، ببخش.
پيش از دست کشيدن، سعي کن.
در کنکاش خويشتن، حقيقت را کشف کردم.
در کنکاش حقيقت، عشق را کشف کردم.
در کنکاش عشق، ايمان به خدا را يافتم و در ايمان، همه چيز را يافتم.
در گذر از درياي زندگي، از طوفان و آبهاي خروشان نپرهيز.
تنها بگذار تا بگذرند.
تنها کشتي خود را بران.
همواره بياد داشته باش، درياي آرام هرگز دريانوردي ماهر نميسازد.
مهمترين چيز در هر رقابتي، نه پيروز شدن، بلکه شرکت کردن است. همچنين، مهم ترين چيز در زندگي، نه چيرگي، که تلاش است.
نکته اساسي نه فتح کردن، که نيک پيکار کردن است.
هنگامي که اشتباهي ميکني، مدتها براي نظاره دوباره به آن به گذشته بازنگرد.
عبرتي را که از آن گرفتهاي به ياد داشته باش و به پيش رو بنگر.
اشتباهات، آموزشهاي خِرد هستند، گذشته قابل تغيير نيست.
آينده هنوز در اختيار توست.
مردم آن چه را که گفتهاي فراموش خواهند کرد.
آنان آن چه را که انجام دادهاي به فراموشي خواهند سپرد.
اما هرگز از ياد نخواهند برد که باعث شدهايد چه احساسي نسبت به خود داشته باشند.
امروز شروع کن، با هر کس که به او بر ميخوري جوري رفتار کن که گويي، ديگر هرگز فرصت ملاقات ايشان را نخواهي داشت. محبت، مهر و درک و توجه خود را به ايشان نيز تعميم بده، بدون هيچ چشمداشتي براي قدرداني.
لبخند جذابتان ميکند. همه ما به سمت افرادي که لبخند ميزنند کشيده ميشويم. لبخند يک کشش و جذبه فوري ايجاد ميکند و دوست داريم نسبت به آنها شناخت پيدا کنيم.
لبخند حال و هوايتان را تغيير ميدهد. دفعه بعدي که احساس بي حوصلگي و ناراحتي کرديد، لبخند بزنيد. لبخند به بدن حقه ميزند.
لبخند مسري است. لبخند زدن برايتان شادي ميآورد. با لبخند زدن فضاي محيط را هم شادتر ميکنيد و اطرافيان را مانند آهنربا به سمت خود ميکشيد.
لبخند زدن استرس را از بين ميبرد.
وقتي استرس داريد، لبخند بزنيد. با اين کار استرستان کمتر ميشود و ميتوانيد براي بهبود اوضاع وارد عمل شويد.
لبخند زدن سيستم ايمني بدن را تقويت ميکند. لبخند زدن چهرهتان را جوانتر نشان ميدهد.
لبخند زدن باعث ميشود موفق به نظر برسيد.
به نظر ميرسد که افرادي که لبخند ميزنند اعتماد به نفس بالاتري دارند و در کارشان بيشتر پيشرفت ميکنند.
لبخند زدن کمک ميکند مثبت انديش باشيد.
لبخند بزنيد. حالا سعي کنيد بدون از بين رفتن آن لبخند به يک مساله منفي فکر کنيد. خيلي سخت است. وقتي لبخند ميزنيم بدن ما به بقيه بدن پيغام ميفرستد که "زندگي خوب پيش ميرود". پس با لبخند زدن از افسردگي، استرس و نگراني دور بمانيد.
حتما تا به حال پیش آمده که وقتی وارد اتاق می شوید یادتان می رود که چه کار داشته اید. یا این که در جلسه بسیار مهمی یادداشت های خود را جا می گذارید.
این اتفاقات بسیار نا امیدکننده اما بسیار معمول است.خوب است بدانید محققان دریافته اند که مغز ما طوری طراحی شده که هر زمان بتواند منحرف می شود. اسکن ام آرآی نشان داد که آن نواحی مغز که مسئول کارهایی نظیر خیال پردازی که نیازی به تفکر ندارد، به طور دائم فعال است. برای همین به هنگام انجام کارهایی که نیاز به تفکر ندارد مغز مشغول استراحت می شود. متخصصان مغز می گویند می توان با اتخاذ راهکارهایی تمرکز را بهبود بخشید.
در این مطلب به نقل از نیوزویک به چند توصیه کارشناسان اشاره شده است.
* در محیط کار. هر قدر هم کارتان را دوست داشته باشید گاهی اوقات دچار حواس پرتی می شوید. طبق تحقیقات ۳۰ درصد کارمندان حتی در زمان انجام وظایف بسیار مهم و خطیر دچار آشفتگی و حواس پرتی می شوند و ساعت های زیادی از زمان کارشان را از دست می دهند. کسالت، خستگی مفرط و استرس اصلی ترین دلایل حواس پرتی محسوب می شوند اگرچه زنان کمتر از مردان دچار از دست دادن تمرکز می شوند اما سطح اضطراب و استرس در آنان بالاتر است. بهترین راه این است که کارهایتان را به نسبت اولویت طبقه بندی کنید و تمام یادآوری ها، ایمیل ها و هر چیز دیگری که قرار است مطلبی را به شما یادآوری کند از جلوی چشم خود دور کنید. عکس های خانوادگی را از جلوی چشمتان دور کنید زیرا همواره انسان مستعد نگرانی برای خانواده است. سعی کنید از میوه ها و سبزیجات با رنگ های تند و متنوع که حاوی آنتی اکسیدان است استفاده کنید تا مغزتان جوان بماند. اگر طی یک جلسه مهم دچار حواس پرتی می شوید با فکر کردن به سوالات جدید وارد بحث شوید. ممکن است لحظاتی را برای پیدا کردن سوال از دست بدهید اما در ادامه جلسه با دیگران همراه هستید. وقتی احساس می کنید تمرکزتان را از دست داده اید از پشت میز بلند شوید و چند قدم راه بروید و یا به مکان عمومی بروید تا نفسی تازه کنید. به این ترتیب مغز شما پشت میز کارتان فقط حول محور کار می چرخد و نه چیز دیگر. اگر به مغزتان استراحت ندهید مخصوصا وقتی از کار لذت نمی برید، مغز عادت می کند حول محور کار تمرکز نکند. * در خودرو. اغلب ما یاد گرفته ایم که بعضی کارها را به صورت اتوماتیک انجام دهیم این شیوه به ویژه به هنگام رانندگی بسیار خطرناک است. در این حالت وقتی راننده خودروی جلویی ناگهان ترمز کند شما نخواهید توانست از برخورد خودروی خود با او جلوگیری کنید. بهترین راه این است که زنجیری یا وسیله ای را به فرمان خودرو ببندید. همین که پشت فرمان نشستید و یاد کارهای روزانه و شام شب افتادید به آن نگاه کنید تا یادتان بیاید در حال رانندگی هستید.
* در حال مطالعه. در حال مطالعه مجبورید یک صفحه را چند بار بخوانید و پس از مدتی خود را برای حافظه ضعیف سرزنش می کنید اما نگران نباشید عارضه «خواندن بی هدف» شایع و قابل کنترل است. اغلب اهالی مطالعه حداقل ۲۰ درصد از زمان خود را حین مطالعه به علت حواس پرتی از دست می دهند. آن ها فقط با چشم می خوانند و نه با مغز. برای بهبود عملکرد مطالعاتی خود بهتر است حین مطالعه، اندکی تامل کنید و به آن چه خوانده اید فکر کنید زیرا این کار باعث رفع مشکل عدم تمرکز در خواندن می شود. یا این که پس از خواندن چند پاراگراف به عقب برگردید و آن ها را از اول بخوانید و ببینید چقدر از اطلاعات را به ذهن سپرده اید. ممکن است عجیب به نظر برسد اما این کار باعث می شود مغزتان بهتر روی متن تمرکز کند. تعیین تاریخ برای اتمام کتاب به ویژه اگر قرار باشد درباره آن بحث کنید، راه به جایی نمی برد. پس بهتر است خود را مقید کنید روزانه چند صفحه بخوانید و در حاشیه آن مطلب بنویسید و یا برای درک مفهوم آن زیر بعضی عبارات را خط بکشید.
* مشکل شخصی. گاهی اوقات یک مشکل شخصی تمام حواس و تمرکز شما را از بین می برد. نه در محیط کار نه در جلسات و نه حین هیچ کار دیگری نمی توانید تمرکز خود را حفظ کنید. احساس غم و اندوه توانایی تمرکز شما را محدود می کند و ساعت ها ذهن و فکر شما را مشغول می کند. بهترین راه این است که نگرانی های خود را با یک دوست یا یکی از اعضای خانواده در میان بگذارید. اگر می توانید آن ها را بنویسید و یا با صدای بلند صحبت کنید.
بهنظر ميرسد تعداد زيادي از افراد با بعدي از ابعاد سلامت که "سلامت اجتماعي" ناميده ميشود، آشنايي ندارند و در نتيجه، وقتي خودشان يا آدمهاي پيرامون شان، از نظر سلامت اجتماعي مشکل دارند، حتي ممکن است متوجه وجود اين مشکل نشوند.
اين بعد از سلامت به طور رسميدر تعريف سازمان جهاني بهداشت World Health Organization نخست در سال 1947 عرضه شد که طي آن چنين بيان شده بود که "سلامت"، رفاه کامل فرد از نظر جسماني، رواني و اجتماعي است و نه فقط فقدان بيماري يا معلوليت.
منظور از سلامت اجتماعي آن بعد از رفاه well-being هر فرد است که مربوط است به اين که او چگونه با ساير افراد جامعه ارتباط برقرار ميکند يا کنار ميآيد، ديگران چگونه با او برخورد ميکنند، يا واکنش نشان ميدهند و تعامل او با نهادهاي اجتماعي و رويهها و اخلاق جمعي چگونه است.
شواهد حاکي از اين است که انسانهايي که بهتر جذب اجتماع خود ميشوند يا با آن يگانگي مييابند، از عمر طولانيتري برخوردارند و به هنگام بيماري، در نتيجهي حمايت اجتماعي اي که از آن برخوردار ميشوند زودتر بهبود مييابند. در شرايط سلامت اجتماعي، فرد در نتيجهي حمايت اجتماعي که دريافت ميکند، بهتر بر استرس و بيماريهايي که او را تهديد ميکند غلبه مييابد. برخورداري از مهارتهاي اجتماعي و کيفيت ايفاي نقشهاي اجتماعي در اينجا اهميت مييابد.
شما از نظر اجتماعي سلامت هستيد وقتي که بتوانيد به خوبي با ديگران کنار بياييد، به راحتي با ديگران دوست بشويد و دوستيتان را تداوم ببخشيد و فردي قابل اعتماد تلقي شويد.
جالب اينجاست که مفهوم سلامت اجتماعي را ميتوان در مورد افراد و نيز جوامع بهکار برد.
يک جامعهي سالم، آن است که فرصتهاي برابر براي همه در دستيابي و برخورداري از کالاها و خدمات ضروري براي کارايي و عملکرد تمام و کمال شهروندان فراهم شده باشد. شاخصههاي سلامت جامعه ممکن است مواردي چون حکمراني قانون، برابري در توزيع ثروت، دسترسي عموميبه فرايندهاي تصميمگيري و سطوح مختلف سرمايهي اجتماعي (مثلاً شبکههاي اجتماعي و اعتماد متقابل) را در بر بگيرد.
افزایش مصرف غذاهای غنی از فولات با شیوع کمتر افسردگی ارتباط دارد. اسید فولیک در حبوبات و سبزیجات و ویتامین B12 در گوشت ها، ماهی و محصولات لبنی وجود دارد.
خیلی از مراجعه کنندگان به کلینیک های تغذیه به دنبال راه حلی برای بهبود افسردگی خود می باشند. واقعیت آن است که اگرچه مواد غذایی می توانند تاثیر مستقیم در حالات و رفتارهای شما داشته باشند، ولی فقط مواد غذایی خاصی نیستند که احساسات شما را بهبود می بخشند، بلکه ترکیب مواد غذایی با هم و نیز عادات غذایی سالم در بهبود حالات روحی شما موثر خواهد بود. در ادامه به 5 گروه غذایی که باعث بهبود احساسات شما می شوند، اشاره شده است:
1- غذاهای غنی از ویتامین B12 و اسید فولیک
ویتامین B12 و فولات به پیشگیری از اختلالات سیستم اعصاب مرکزی، اختلالات روانی و جنون کمک می کنند. مطالعه ای که اخیرا بر روی مردان ژاپنی انجام گرفته نشان می دهد که افزایش مصرف غذاهای غنی از فولات با شیوع کمتر افسردگی ارتباط دارد. اسید فولیک اغلب در حبوبات و سبزیجات یافت می شود. ویتامین B12 اغلب در گوشت ها، ماهی و محصولات لبنی وجود دارد. از غذاهای غنی از ویتامین B12 و اسید فولیک می توان به موارد زیر اشاره کرد: * سالاد مرغ که از سینه مرغ بدون پوست و کاهو تهیه شده است. * ماهی سالمون (آزاد دریایی) کبابی به همراه کلم بروکلی * خوراک حاوی لوبیا و گوشت( گوشت قرمز کم چرب، گوشت مرغ) * سالاد اسفناج با ماهی به ویژه سالمون * استفاده از سفیده تخم مرغ یا اسفناج تفت داده شده و پنیر کم چرب به جای زرده تخم مرغ و یا به عنوان چاشنی در تهیه املت
2- میوه ها و سبزیجات
میوه و سبزیجات حاوی مواد مغذی مهم و آنتی اکسیدان ها هستند، لذا در بهبود سلامت و بالا بردن کیفیت زندگی شما سهم بسزایی دارند. در یک بررسی، مشاهده شد که افزایش دو واحد میوه و سبزی در روز، احتمال سلامت عملکردهای اعضاء بدن را 11 درصد افزایش می دهد و افرادی که مقادیر بیشتری از میوه جات و سبزیجات را مصرف می نمایند، سلامت جسمی بهتری دارند. علاوه بر این میوه جات و سبزیجات به دلیل داشتن فیبرهای غذایی و قندهای پیچیده و عدم نوسانات ناگهانی قند خون، در ایجاد حس مطلوب روانی موثرند.
3- غذاهای غنی از سلنیوم
سلنیوم یک ماده معدنی است که به عنوان آنتی اکسیدان در بدن فعالیت می کند. اما مواد آنتی اکسیدانی چه نقشی را در ایجاد احساس بهتر و کاهش احساس نامطلوب بر عهده دارند؟ مطالعات اخیر پیشنهاد می کنند که در افراد مسن، استرس اکسیداتیو ناشی از رادیکال های آزاد در مغز باعث افسردگی خفیف تا متوسط می گردد. آنتی اکسیدان ها موادی هستند که جلوی عمل رادیکال های آزاد را می گیرند. در یک برسی جدید، میزان افسردگی را در افراد مسنی که از مکمل سلنیوم ( 200 میکرو گرم در روز) و دارونما (مکمل بدون سلنیوم) استفاده کرده بودند، ارزیابی نمودند. نتایج این بررسی نشان داد، افرادی که مکمل سلنیوم دریافت کرده بودند دارای سلنیوم بیشتری در جریان خون شان بودند و نشانه های افسردگی در آنها به طور واضحی کاهش پیدا کرد. لذا سعی نمایید حداقل مقادیر مجاز توصیه شده برای سلنیوم را(55 میکروگرم در روز برای مردان و زنان) روزانه دریافت نمایید. غلات سبوس دار، منبع عالی ای از سلنیوم هستند و با مصرف غلاتی مانند: جو، نان سبوس دار و برنج قهوه ای، می توانید به راحتی 70 میکروگرم سلنیوم را در روز دریافت نمایید. سایر مواد غذایی غنی از سلنیوم عبارتند از: لوبیا و حبوبات، گوشت های عاری از چربی (مثلا گوشت قرمز بدو چربی و یا مرغ بدون پوست)، شیر و لبنیات کم چرب، آجیل و دانه های خوراکی، غذاهای دریایی و ماهی.
4- ماهی
چندین مطالعه جدید نشان می دهد که اگر زنان و مردان، مقادیر فراوانی ماهی به خصوص ماهی های چرب مثل ماهی آزاد دریا که غنی از اسیدهای چرب امگا 3 هستند، را مصرف نمایند، کمتر در معرض افسردگی قرار دارند. به نظر می رسد که امگا 3 موجود در ماهی، اثرات مثبتی را در بهبود برخی از نوسانات روحی مثل افسردگی پس از زایمان و ... بر عهده دارد. البته لازم به ذکر است که مواد غذایی حاوی امگا 3 ، به صورت فوری و آنی تاثیر نخواهند کرد.
5- ویتامین D
آیا می دانید که قرار گرفتن در معرض تابش نور خورشید، حال شما را بهترمی کند؟ تابش نور خورشید، به ساخت و تنظیم ویتامین D در بدن تان کمک می کند. مطالعات اخیر نشان داده اند که تابش کم و ناکافی نور آفتاب به پوست، با افزایش بروز بیماری های روانی چهارگانه شامل سندرم پیش از قاعدگی(PMS)، اختلالات رفتاری فصلی، اختلالات روانی نامشخص و اختلال عمده افسردگی همراه می باشد. پژوهشگران چنین پیشنهاد می کنند که افراد با دریافت حداقل 1000 تا 1200 واحد ویتامین D در روز بهتر می توانند وضعیت روحی- روانی خود را کنترل کنند که البته این مقدار به میزان مشخصی بیشتر از مقادیر پیشنهاد شده (یعنی IU 200 برای بزرگسالان زیر 50 سال ، 400 IU برای بزرگسالان سنین 51 تا 70 سال و IU 600 برای افراد بالای 70 سال )می باشد. غذاهای کمی هستند که به طور طبیعی حاوی ویتامین D باشند، با این حال، ما می توانیم ویتامین D را از منابع مختلفی مثل قرار گرفتن های کوتاه مدت در معرض تابش نور آفتاب، مکمل های ویتامین D و غذاها تامین کنیم. منابع غذایی ویتامین D عبارتند از ماهی های چرب، جگر گاو، پنیر و زرده تخم مرغ. ولی منابع عمده ویتامین D در رژیم غذایی، غذاهای غنی شده می باشند، مانند: غلات صبحانه، نان ها، آبمیوه و شیر های غنی شده.
لبخند جذابتان ميکند. همه ما به سمت افرادي که لبخند ميزنند کشيده ميشويم. لبخند يک کشش و جذبه فوري ايجاد ميکند و دوست داريم نسبت به آنها شناخت پيدا کنيم.
لبخند حال و هوايتان را تغيير ميدهد. دفعه بعدي که احساس بي حوصلگي و ناراحتي کرديد، لبخند بزنيد. لبخند به بدن حقه ميزند.
لبخند مسري است. لبخند زدن برايتان شادي ميآورد. با لبخند زدن فضاي محيط را هم شادتر ميکنيد و اطرافيان را مانند آهنربا به سمت خود ميکشيد.
لبخند زدن استرس را از بين ميبرد.
وقتي استرس داريد، لبخند بزنيد. با اين کار استرستان کمتر ميشود و ميتوانيد براي بهبود اوضاع وارد عمل شويد.
لبخند زدن سيستم ايمني بدن را تقويت ميکند. لبخند زدن چهرهتان را جوانتر نشان ميدهد.
لبخند زدن باعث ميشود موفق به نظر برسيد.
به نظر ميرسد که افرادي که لبخند ميزنند اعتماد به نفس بالاتري دارند و در کارشان بيشتر پيشرفت ميکنند.
لبخند زدن کمک ميکند مثبت انديش باشيد.
لبخند بزنيد. حالا سعي کنيد بدون از بين رفتن آن لبخند به يک مساله منفي فکر کنيد. خيلي سخت است. وقتي لبخند ميزنيم بدن ما به بقيه بدن پيغام ميفرستد که "زندگي خوب پيش ميرود". پس با لبخند زدن از افسردگي، استرس و نگراني دور بمانيد.
شاعران روس دنیای عجیبی دارند و این خود حرف عجیبی است. هر شاعری ممکن است دنیای عجیبی داشته باشد. اوسیپ ماندلشتام زمانی گفته بود شعر در روسیه از چنان اهمیتی برخوردار است که به خاطرش مردم را تیر باران میکنند. در این سخن نباید در جست وجوی ردی از گزافه و اغراق بود. ماندلشتام به خاطر نوشتن شعری علیه استالین به اعدام محکوم شد و البته به طریقی معجزه آسا از آن جست. چندی ناگزیر از مجیزگویی شد و سرانجام آن قدر با تن رنجورش به کار اجباری پرداخت که از پای در آمد (این متن چه بیرحم است که زندگی هولناک شاعر را در دو سطر خلاصه میکند. گویی مثل مرگ عمل میکند). آنا آخماتوا نیز برای نجات جان فرزندش در وصف حاکم سرود. مدایح شاعران روس بوی تسلیم نمیدهد. بوی مدح حتی نمیدهد. بیشتر به مرثیهسرایی برای قدر قدرتی ناتمام میماند. به پیشبینی پایان قدرت، به سرود بدرود برای حاکم میماند که با حروف رمزی نوشته شده تا تنها اهلش در یابند. دورانی که شعر سلاحی بود برای مبارزه، اکنون چه دور و رویایی در نظر میآید! ولادیمیر مایاکوفسکی از بانیان جنبش فوتوریسم در روسیه، شاعر سرکش و انقلابی که ترجیح داد رانههای سرایش اش را صرف عشق کند تا انگ منحط بورژوا بر پیشانی اش نقش بندد، زمانی گفته بود میخ کفش اش از دهها تراژدی گوته دردناک تر است. این سخن بیش از آن که ستایشی باشد از خلق زحمت کش محروم از فراغت جهت جذب هنر متعالی، بیشتر ذهنی عاصی را تداعی میکند که حاضر است آن میخ را در چشم هر که سد راهش شود فرو کند. مایا کوفسکی که تمام عمرش با لذت از عشق رنج کشید و هنرش را وقف این هدیهی بورژوایی نمود، در پایان با شلیک گلوله بر سرش به رنج ناشی از دو شقهگی پایان داد.
«... و قایق عشق بر سختی زندگی روزمره در هم شکست.» حکایت مایاکوفسکی روایت موجودی ضعیف و رنجور در هیاتی قلدر مآب و تهاجمی است که همه چیز را به شدت حس میکرد و همین از پا درآوردش. مگر نه که شاعر موجودی است که زندگی را به شدت احساس میکند. غریزهی مرگ را به نفع غریزهی حیات مصرف میکند و پایان را اگر چه از لحاظ طولی خیلی زود، اما از منظر عرضی خیلی دیر به نمایش میگذارد. چرا دیر؟ چون «شدت» وابستگی مستقیم به زمان دارد. اگر زمان در آثار «بکت» کش میآید، میتواند اعتراضی باشد به پایانی زودرس و کوتاهی آن چه زماناش میخوانیم. این شدت اما در شاعری به نام مایاکوفسکی بدل به رفتاری عرضی با زمان و فشرده کردن گونه ای انرژی ناممکن در حجمی چلانده شده میگردد. آن کلام نیچه که آن چه مهم است نه شدت احساسات، که مدت آن است، در اعمال خوانشی تحمیلی بر مورد مایاکوفسکی صورتی عکس پیدا میکند: مدت اهمیتی ندارد، هر چه شدیدتر اما کوتاهتر.
مایاکوفسکی، شاعر انقلابی منحرف، سرایندهی ابرِ شلوار پوش، خون چنان در رگهایش پر فشار بود که میخواست از نرم هم نرمتر، آدم نه، ابری شلوار پوش شود. فوتوریستها در ایتالیا و روسیه علیرغم اختلافهای طبیعی، همگی تشنهی شهرت و خودنمایی، نفی سنتهای فرسوده، ستایشگر موتور و تکنولوژی و حتی گاه فاشیزم بودند. مرگ «مهتاب» را طلب میکردند و صدای ارهبرقی را از آه و گریهی زنی زیباتر میپنداشتند. مایاکوفسکی اما دریافته بود که برای شلیک کلام (هم چون سیلی بر صورت مخاطب) باید زبان فاخر و مستعمل سنت شعری را یک جا استفراغ کرد. زبانی که رنج بیپایان ماندلشتام را نیز نمیتوانست به بیان در آورد. پس زبان محاوره ولنگ و باز را وارد شعر کرد تا واژههایش به تعریف اشکلوفسکی از شعر جانی دوباره دهند: «شعر رستاخیز واژههاست.» رستاخیز پیوندی انکارناشدنی با مرگ دارد. بدون تجربهی مرگ رستاخیز ممکن نیست. هر زندگی «پیش مرگی» در پس دارد. و شاعران و نویسندگان روس همگی استاد مرگ بودند و در عین حال چه ترسی داشتند از مواجهه با آن! «من از هر چه مرگ است بیزارم/ من عشقام زندگی است». به عقب باز گردیم. به تابلوی مشهور دوئل پوشکین: شاعر برجسته قرن نوزده روسیه در فضایی تیره و مه آلود در حالی که بر زمین غلتیده و زخم گلوله دارد از پای درش میآورد، در تلاش است آخرین رمق باقی ماندهاش را صرف شلیک به مردی کند که شبحاش از دور نظاره گر اوست. مردی فرانسوی، فاسق همسر شاعر که بر سر عشق با یکدیگر دوئل کردند. این عمل شاید امروز عجیب و غیر عادی به نظر رسد، اما درسال 1837 امری عادی جهت اعادهی حیثیت به شمار میآمد. چند سالی بعد لرمانتف دیگر شاعر بزرگ آن قرن که مرثیهی «مرگ شاعر» را در رثای پوشکین سرود، در دوئلی دیگر کشته شد تا اثبات شود شاعران بزرگ الزاما دوئلگران بزرگی نیستند! مایاکوفسکی نیز از این قائده مستثنی نبود. روایت مارشال برمن در کتاب «تجربهی مدرنیته» از شعر «سوار کار مفرغی» پوشکین خواندنی است. روایت شعر دربارهی کارمند مفلوکی است در پترزبورگ پیشرفته و عظیم که مجسمه حاکماش در آن خود نمایی میکند. مرد عاشق زنی است که در آن سو زندگی میکند و سیل ویران گر آن سال این عشق را به ویرانهای بدل میسازد. مرد در اقدامیجنون آمیز به مجسمهی پطر کبیر، بانی این شهر افسانه ای، میتازد که چه طور به عنوان خدایی مفرغی توان مهار این فاجعه را نداشته است. «مارینا تسو تایوا» بود انگار که جایی میگفت هنگام نشستن در کنار مجسمه پوشکین نمیگوییم کنار مجسمه استراحت میکنیم، میگوییم دمی کنار پوشکین آسودیم.
میتوان از برودسکی، آخما تووا، وازنیسنسکی و ناباکوف شاعر سخن گفت. از یوفتو شنکو و شبهای شعر با حضور هزاران مخاطب، چنان که گویی یک کنسرت راک بر پاست، و یوفتو شنکو با هیجان و حرارت تمام بر روی سن خودش را به در و دیوار میکوبد و شعر میخواند. شعار معروف مک لوهان «رسانه همان پیام است» در مورد شعر آن سالها میتواند بدل به شعر «شعر همان پیام است» یا «رسانه همان پیام است» گردد. به راستی نیز شعر سلاحی بود برای بیان وقایع سیاسی و اجتماعی و مخاطبان در اشعار عاشقانه حتی در جست وجوی پیامی پنهان در ابعاد سیاسی بودند. چنین فضایی را ما خود در سالهای دههی سی تا پنجاه شمسی در شعر فارسی شاهد بودیم. دورانی که شعر اگر چه گاه وسیله ای میشد برای بیان اهادفی دیگر، اما بزرگترین شاعران ما تنها به معنا فکر نمیکردند. شعر آنها علی رغم پایبندی به تعهد سیاسی و اجتماعی تعهد در قبال زبان را نیز از نظر به دور نمیداشت.
حال آن سلاح خشماگین جایش را به آرامشی داده که به نظر نمیرسد از پساش توفانی مورد انتظار باشد. رسانههای جایگزین شعر را به حریم تنگ بیرسالتی و تخصص تبعید کردند تا حجم جنون آسای تصاویر واژههای شعر را ناخوانا کند.
نقل است مریضی با حالتی زار و درمانده نزد طبیب رفت و به او گفت که بیماری عجیبی به جانش افتاده و هر جای بدنش را که فشار میدهد دردی عظیم و جانکاه او را فرامیگیرد و این درد آنقدر زیاد است که به گریه میافتد. نمیداند دچار چه نفرینی شده است که همه قسمتهای سالم بدنش ناگهان به این روز افتادهاند.
طبیب با تعجب گفت: "این غیرممکن است که همه بخشهای سالم بدن ناگهان از کار بیفتند." مریض با قیافه حق به جانبی گفت: "ببینید حتی وقتی لاله گوشم را هم فشار میدهم باز همان درد جانگداز فرامیرسد و مرا عذاب میدهد!"
طبیب کمی بیمار را معاینه کرد و سپس با خنده گفت: "شما همه جای بدنتان سالم است. مشکل شما این است که انگشت اشاره دست شما شکسته و بههمین دلیل هر وقت آن را روی بخشی از بدن خود، هر جایی که باشد قرار میدهید درد شدیدی را حس میکنید. ای کاش به جای اینکه به جان بدن خودتان بیفتید، انگشت خود را روی سنگ و خاک و در و دیوار میگذاشتید. فورا میفهمیدید که مشکل در کجاست و بیجهت به بخشهای سالم بدن خود شک نمیکردید."
پیام پنهان در این لطیفه تلخ آنقدر روشن است که جای هیچ توضیح اضافهای باقی نمیماند. فقط کافی است به اطراف خود نگاه کنید و به آدمهایی که انسانهای سالم و پاکدامن را بیمار و ناپاک میدانند و به هر جا دست میزنند نشان بیماری و ناپاکی را آنجا میبینند دقت کنید، انگشت اشاره شکسته این افراد را به خوبی خواهید دید.
اگر میخواهید رؤیاهایتان به واقعیت بپیوندد و اهدافتان تضمینشده و قابل دسترسی باشد، این مقاله را خوانده و اصول آنرا بهطور دقیق در زندگیتان بهکار بگیرید.
اگر میخواهید رؤیاهایتان به واقعیت بپیوندد و اهدافتان تضمینشده و قابل دسترسی باشد، این مقاله را خوانده و اصول آنرا بهطور دقیق در زندگیتان بهکار بگیرید چراکه شما را یاری میکند تا اهداف خود را بهنحوی تعیین کنید که تردیدی در رسیدن به آنها نداشته باشید.
1- هدفهای خود را دقیق و روشن بیان کنید
اگر قصد دارید اهداف ماه آینده، شش ماه آینده یا سال آیندهی خود را تعیین کنید، باید آنها را صریح و روشن مطرح کنید. تنها گفتن «میخواهم در ششماه آینده پیشرفت کنم.»، کافی نیست چون این پیشرفت را در کدام زمینه میخواهید؟
اهداف، به شما این فرصت را میدهد که بتوانید میزان پیشرفت خود را بهخوبی بسنجید و حساب امتیازات خود را نگاهدارید. برای مثال، «یکی از اهداف من، سلامت جسم و تناسب اندام است. میخواهم وزن 116کیلوگرمی خود را به حدود 80کیلوگرم کاهش دهم.» این نمونه، هدفی روشن و دقیق است و جزئیات آن، قابل اندازهگیری و سنجش میباشد زیرا کافیست هر روز روی ترازو قرارگرفته و وزن خود را اندازه بگیرم اما اگر قصد دارید رابطهی خود را با همسر، دوست یا همکارتان، بهبود بخشید، به کدام ابزار سنجش روی خواهید آورد؟ در اینجا ابزارسنج خود را باید هوشیارانه تعیین کنید. برای نمونه میتوانید میزان و کیفیت وقتی را که با فرد مورد نظر صرفمیکنید، بهعنوان پارامتری برای سنجش پیشرفت خود بهکار گیرید و فراموش نکنید که هرچه به شرح جزئیات بیشتری بپردازید، پیشرفت بهسوی هدف را عملیتر کردهاید.
2- انگیزهی هدفهایتان را مشخص کنید
تنها اهدافی قابل دسترسیاند که انگیزهای برای رسیدن به آنها وجود داشته باشد. انگیزه، نیروی محرکهی لازم را برای رسیدن به این اهداف بهوجود میآورد. بعضی اهداف مانند اهداف ورزشی، در خود شور و هیجانی دارند اما برای برخی اهداف دیگر مانند کاهش وزن، هیچگونه انگیزهای وجود ندارد زیرا چگونه میتوان از خوردن انواع غذاها و شیرینیهای خوشمزه دوری جست و در همان حال، شور و هیجان هم داشت؟ در چنین شرایطیست که باید برای خود، نوعی پاداش تعیین کنید و به اینترتیب، کشش لازم را بهوجود آورید. من، هرگاه با رعایت رژیم غذایی، توفیقی در کاهش وزن بهدست میآورم و در مسیر تندرستی گامبرمیدارم، بهعنوان پاداش، چند ساعتی را به بازی گلف یا بسکتبال اختصاص میدهم یا چند روزی را مرخصی میگیرم و همراه با همسرم، به گشتوگذار میپردازم.
3- در انتخاب هدفها، واقعبین باشید
اهدافی را برای خود درنظر بگیرید که دسترسی به آنها امکانپذیر باشد. برای مثال اگر در زمینهی فروش فعالیت دارید و هدفی را برای خود انتخاب میکنید که موفقترین فروشندگان نیز تاکنون به آن نرسیدهاند، در انتخاب هدف، واقعبینی بهخرج ندادهاید. بنابراین، بهترین الگو برای یک هدف واقعبینانه، آن است که نهتنها سهلالوصول نباشد بلکه بهنسبت مشکل هم باشد تا ضمن ایجاد کشش لازم، از حدود توانایی شخص تجاوز نکند.
4- هدفهای عمده و اساسی زندگی خود را تعیین کنید
نباید برای هر مورد کوچک در زندگی، هدفی تعیین کنید، بلکه باید افکار خود را روی رسیدن به چند هدف عمده متمرکز کنید. اگر شمار هدفهایتان زیاد است، باید مهمترین آنها را که تأثیر حیاتی بر وضعیت زندگیتان دارند، برگزینید، بهطوریکه در پایان سال وقتی به راه سپریشدهی خود مینگرید، احساس رضایت کنید. اگر هدفهای کوچک و بزرگ بسیاری را پیشرو داشته باشید، در نیمهی راه، درمانده و ناتوان میشوید و از حرکت بازمیمانید. فراموش نکنید که توان شما، محدود است و هدفهای بسیار، توان بیپایان میخواهد که در کسی موجود نیست.
«چارلی گارفیلد» که در زمینهی افزایش کارآیی، تحقیقات فراوانی نموده، میگوید یکی از تفاوتهای عمده بین افراد پرتوانی که عملکرد کامل دارند، با افراد معمولی، آن است که آنان خروارها هدف برای خود نمیتراشند، بلکه فقط به چند هدف اکتفا کرده و میکوشند تا به آنها برسند.
5- هدفها باید قابل پیگیری باشند
هدفهایی را برگزینید که بتوانید پیشرفت بهسوی آنها را بهطور دقیق و اصولی دنبال کنید. فراموش نکنید که سنجش دقیق میزان پیشرفت بهسوی هدف، صبحانهی قهرمانان است. بنابراین اگر قصد دارید وزن خود را کاهش دهید، نمودار یا جدولی را تهیه کرده و روند کاهش وزنتان را در مدت زمان معین روی آن پیبگیرید. اگر در جهت بهبود رابطهای قدمبرمیدارید، باید شمار دفعات دیدار با فرد مورد نظر و همچنین احساس خود را پس از هر ملاقات، روی کاغذی بنگارید، حتی میتوانید برای سنجش بهبود روابط خود با آن شخص، ارقام 1 تا 10 را بهعنوان امتیاز قائل شوید.
اهمیت پیگیری دقیق هدف، در این است که اگر از مسیر درست خارج شوید و یا تعهد خود را به بوتهی فراموشی بسپارید، پیش از آنکه فرصتها را از دست بدهید، به شما هشدار میدهد تا در وضعیت خود، تجدیدنظر کنید.
اغلب مشاهده میشود که بسیاری از مردم در شروع سال، اهدافی را برای خود برمیگزینند و روی کاغذ میآورند اما آنرا در پوشهای بایگانی کرده و تا پایان سال نیز به آن مراجعه نمیکنند. وقتی هدفی را برمیگزینید، باید با استفاده از یک جدول زمانبندیشده، مدام آنرا وارسی کنید و از آخرین وضعیتش باخبر باشید. به اینترتیب، اگر پیشرفتی بهسوی خود مشاهده کنید، احساس رضایت و خرسندی خواهید کرد و خودبهخود به ادامهی راه ترغیب میشوید و هرگاه به بیراهه کشانده شوید، خود را به مسیر درست، هدایت خواهید کرد.
مجله شادکامی و موفقیت، جبار کریمزاده منبع: «سیری در کمال فردی» «کنت بلانکارد»
مسواك زدن نه تنها خطر بروز بيماري هاي لثه و سكته مغزي را كاهش مي دهد بلكه از كاهش قواي حافظه نيز جلوگيري مي كند
يونايتدپرس نوشت؛ محققان علوم پزشكي در دانشگاه وست ويرجينيا در امريكا اعلام كردند بررسي انان بر روي 270 فرد 70 ساله و بالاتر نشان ميدهد حدود 23 درصد انان به اختلالات متوسط تا شديد حافظه مبتلا بوده اند
دكتر ريچارد كروت مي گويد ما در اين مطالعه دريافتيم بين نشان گرهاي خوني التهاب و بروز اختلالات حافظه ارتباط برقرار است
محققان مي گويند افراد سالخورده بهتر است بدانند كه بين تميزي دهان و دندان و ابتلا به اختلالات حافظه همچون الزايمر ارتباط برقرار است بيماري الزايمر در واقع مشكلي مغزي است؛ مغز ما از ميليون ها سلول عصبي تشكيل شده است؛ هر دسته از اين سلول هاي عصبي با هم تشكيل يك بخش را مي دهند و هر بخش عهده دار يك مسوليت است
به عنوان مثال بخش بينايي كه در ناحيه پشت سري قرار گرفته مسئول بررسي اطلاعاتي است كه از چشم ها امده است بدين ترتيب ما تشخيص مي دهيم كه چه ديده ايم
اين سلولهاي عصبي براي بررسي و انتقال اطلاعات با يكديگر و با بخش هاي ديگر در ارتباطند اين ارتباط به صورت جريان الكتريكي كوچكي است كه از يك سلول به سلول بعدي انتقال پيدا مي كند اما چون اين سلول ها به يكديگر نچسبيدهاند بين انها يك فضاي خالي كوچك وجود دارد اين فضاي خالي كوچك توسط يك ماده شيميايي مخصوص پر مي شود كه انتقال جريان الكتريكي بين سلول ها را سريعتر و اسانتر مي كند
اين ماده شيميايي مخصوص كه سروتونين نام دارد توسط خود مغز ترشح مي شود
با بالا رفتن سن و پير شدن سلول ها ترشح اين ماده شيميايي يا سروتونين كاهش مي يابد بدين ترتيب ارتباط بين سلولي و انتقال اطلاعات دچار مشكل مي شود
اين مشكل بيشتر از همه در بخش حافظه و خاطرات خود را نشان مي دهد خاطره ها تركيبي هستند از ياداوري ديده ها و شنيده ها و احساسات كه براق ياداوري ان ها مغز نياز به برقراري يك ارتباط پيچيده سلولي بين همه بخش ها دارد
به همين علت با بالا رفتن سن و كم شدن ترشح سروتونين در مغز خاطره ها كمرنگ يا فراموش مي شوند در بيماري الزايمر ترشح سروتونين به شدت كاهش مي يابد اما اين مسئله هميشه به علت پير شدن سلول ها نيست سكته مغزي كه باعث از دست رفتن بخشي از سلول هاي مغز مي شود يا شوك عاطفي پس از دست دادن عزيزي مي توانند خطر ابتلا به الزايمر افزايش دهند الزايمر با از دست دادن حافظه كوتاه مدت فراموش كردن ادرس ها و اسم ها اغاز مي شود و كم كم تا انجا پيش مي رود كه فرد حتي راه بازگشت به خانه را فراموش مي كند بيماري الزايمر متاسفانه درماني ندارد اما مي توان از پيشرفت ان جلوگيري كرد.
بعضي وقتها اگر از يك زاويه ديگر به شغل و حرفه خودمان نگاه كنيم كار در آن حرفه شيرينتر و دلنشينتر ميشود.
بياييد براي يك بار هم كه شده با عينك معنوي به شغل خود نگاه كنيم. با يك مطالعه مختصر ميتوانيم روح معنويت را در كارهاي خود ببينيم و طبيعتا وقتي اين نگاه بر روح كاري ما حاكم شود متوجه ميشويم ضمن بهره بردن از سود مادي كاركردن، راحتي و آسايش رواني، منفعت معنوي و اخروي نيز براي ما به همراه دارد، كما اينكه نگاه ماديگرايانه به شغل و حرفه اي كه درآن مشغوليم نه تنها آسايش روحي برايمان به همراه نخواهد داشت و چه بسا قانع نبودن به درآمد حاصله انسان را وادار به انجام رفتارهاي نامطلوب بكشاند و از سوي ديگر ميتواند موجب تشويش ذهن و رواج بيماريهاي روحي و رواني و در مواردي موجب تهديد سلامت فرد شود.
اگر يك پرستار علاوه بر انگيزههاي مادي كه لازمه هرشغلي است از منظر معنوي شغل خود را حرفهاي مقدس بشمارد و پرستاري از بيمار را همرديف شب زنداري زاهدان قرار دهد بدون شك احساس رواني و روحي خوشايندي به او دست ميدهد و از كار و تلاش در اين حرفه خسته نميشود و اگر چنين نگاهي حاكم شود آن خالق زيباييها بركت و معنويت را به مال و جان او خواهد بخشيد.
خيلي وقتها كارهايي كه در يك روابط عمومي انجام ميشود و وظايفي كه بر دوش كاركنان اين واحد است را نميتوان با معيارهارهاي مادي مورد سنجش و اندازه گيري قرار دارد. شايد بتوان ادعا كرد كه اگر با يك نگاه متفاوت به روابط عمومينگاه كنيم كار در اين واحد به نوعي سعادت ميخواهد و اگر فرد با اخلاص و رعايت اصول اخلاقي در اين واحد انجام وظيفه نمايد سعادتمندي دنيوي و اخروي را براي خود به همراه خواهد داشت.
بسياري از وظايف روابط عمومي شايد با مقياسهاي مادي قابل اندازهگيري نباشد، البته اين مهم زماني محقق ميشود كه بتوانيم روح معنويت را در تمامي امور روزمره كاري خود حاكم سازيم.
طرز تفکر شما ميتواند کليد موفقيت خودتان و فرزندانتان در زندگي باشد. هستند والديني که به فرزندانشان توجه کافي دارند اما ناخواسته و ندانسته آنها را در شکستها و ناکاميهايي که در طول زندگي برايشان پيش ميآيد، رها ميکنند. توصيههاي دکتر کارل دي وک ميتواند کمکتان کند تا بهتر در مقابل مشکلات مقاومت کنيد...
ديوک حدود 40 سال روي اين موضوع که «مردم چگونه از عهده مشکلات برميآيند؟» تحقيق و بررسي کرده و تحقيقاتاش او را به شناخت 72 طرز تفکر متفاوت که به طور واضحي روي چگونگي برخورد ما در برابر مشکلات تاثيرگذار است رسانده. طرز فکرهايي که در ادامه درباره آنها بيشتر ميخوانيد.
تفکر متحجرانه و استعداد ژنتيکي
تفکر متحجرانه و استعداد ژنتيکي بر اين عقيده استوار است که استعداد، ژنتيکي است. شما يک بازيگر يا يک معلم و يا... به دنيا ميآييد. فردي که فکر متحجر دارد بر اين باور است که محق موفقيت است، بدون تلاش کافي. وقتي اوضاع سخت و دشوار ميشود، سريعا تقصير را به گردن ديگران مياندازد و يا عقبنشيني ميکند يا دروغ ميگويد و يا حتي در آينده از ريسک کردن و يا از به چالش انداختن خود پرهيز ميکند.
ذهن پويا و استعداد قابل رشد
برعکس ذهن متحجر، يک ذهن پويا فرض را بر اين قرار داده است که استعداد تنها موهبتي خدادادي نيست بلکه با تلاش و يادگيري هر چيزي امکانپذير است، به خاطر اينکه وجود انسان قابل رشد و ترميم است. ذهن پويا شکست را فرصت ميداند نه تحقير شدن. در هنگام دشواري و چالش سريعا خود را ارزيابي ميکند، خودش را با شرايط جديد وفق ميدهد و دوباره تلاش ميکند. در واقع او از اين پروسه لذت ميبرد.
ذهن شما پويا است يا متحجر؟
ما همه با ذهني پويا به دنيا آمدهايم وگرنه قادر به جان سالم به در بردن در اين دنيا نبوديم ولي والدين مربيها و معلمان گاهي ما را به سمت تحجر هل ميدهند با رفتارهاي پاداشي واضح و تشويقهاي غلط... ولي دکتر دي وک ميگويد: «کارهاي کوچکي هست که با انجام دادن آنها از امروز ميتوانيد خود و فرزندانتان را بيمه کنيد تا هيچوقت شکست نتواند شما را از خط خارج کند.» اين راهکارها را در دو بخش «براي فرزندان» و «براي آدمبزرگها» بخوانيد.منبع: ريدرزدايجست
براي موفقيت خودتان
در کار: به جاي اينکه اجازه دهيد مقدار حقوق و پاداشهايتان و مقامتان در کار، ميزان رضايتمنديتان را از کارتان تعيين کند، ازخودتان بپرسيد که هنوز از کارتان چيزهايي ياد ميگيريد؟ اگر جوابتان مثبت است يعني شما کاري داريد که به شما اين فرصت را ميدهد که يک ذهن پويا داشته باشيد. به چالشهاي کارتان به چشم فرصت نگاه کنيد تا مسايل استرسزا. اگر يادگيري از شغلتان پايان يافته است، پس يک راه جديد براي رشد پيدا کنيد يا دنبال يک شغل جديد باشيد.در روابط: سرزنش هيچ وقت حلال مشکلات نبوده است. پافشاري روي اينکه حق باشماست فقط مخصوص ذهنهاي متحجر است. دفعه ديگر وقتي وسوسه شديد که طرفتان را سرزنش کنيد و تقصير را گردن او بيندازيد به ياد آوريد که نکته اصلي ازدواج حمايت از يکديگر درمقابل مشکلات و براي پيشرفت است.در افسردگي: افراد افسرده تمايل دارند اين باور را بپذيرند که راه چارهاي دارند. به جاي اينکه خود را شکستخورده نهايي بدانيد، به خودتان مثل يک از خط خارج شده موقت فکر کنيد. اغلب فکر ميکنيم که شخصيت استوار و تغييرناپذير است ولي يافتهها نشان ميدهند که حتي قسمت اصلي شخصيت ما ميتواند تغيير کند، اگر ذهني پويا داشته باشيم. براي موفقيت فرزندتان
در مدرسه: هيچ وقت از يک بچه با گفتن «تو خيلي باهوشي» يا «تو خيلي زود مطالب را ميگيري» تعريف و تمجيد نکنيد. به جاي آن، تلاش و يا شيوه او را با گفتن اين جمله که «پيشنهاد هوشمندانهاي دادي» يا «وجودت مايه افتخار من است»، تحسين کنيد.
در ورزش: به جاي گفتن «تو ذاتا ورزشکاري» بگوييد «تمرينات واقعا تو را بهتر کرده است» به جاي پرسوجوي اينکه آيا «برنده شدي» بپرسيد «آيا همه تلاشات را کردي؟» دکتر توضيح ميدهد که: «استعداد ژنتيکي رشد پيدا ميکند مگر اينکه طرز تفکر شما به سمت موفقيت برود و رشد يابد.»
سر ميز شام: به جاي اين سوال هميشگي «امروزت را چگونه گذراندي» (که همه به طريقي از آن وحشت دارند) بپرسيد «امروز چه چيزي ياد گرفتي؟» يا «چه اشتباهي مرتکب شدي و از آن چه چيزهايي آموختي؟» و مسايل و مشکلاتي را که با آنها درگير هستيد و با آنها دست و پنجه نرم ميکنيد را با شور و اشتياق توضيح دهيد: «تلقين اشتياق براي يادگيري»
در برنامهريزي: تنها از هدفهايي که بچههايتان دارند نپرسيد بلکه درباره برنامههايي که براي رسيدن به اهدافشان دارند پرسوجو کنيد.
در شکست و ناکامي: به خودتان اين اجازه را ندهيد که به فرزندانتان لقبهايي مثل بازنده، شکست خورده و احمق يا دست و پا چلفتي نسبت دهيد. هيچ وقت اجازه ندهيد که شکست از يک عمل به يک شناسه تبديل شود. همچنين به فرزندانتان برچسب نزنيد. نگوييد اين يکي يک هنرپيشه است و اين يکي يک ديوانه کامپيوتر. هر کسي ميتواند هر شغلي داشته باشد به شرط رعايت اخلاق و هنجار اجتماعي!
در شک و ترديد: اگر متوجه شديد که فرزندتان به اينکه ميتواند بهتر باشد شک دارد، از او بخواهيد به کساني فکر کند که تواناييهاي کمي داشتهاند ولي حالا به طرز شگفتآوري از همه پيشي گرفتهاند يا زمانهايي را به او يادآوري کنيد که کساني را ديدهايد که چيزهايي را ياد گرفتهاند که باورکردني نبوده است.ترجمه: فرشته آلعلي - مروري بر ويژگيهاي يک ذهن موفق
بدن شما هر ماده غذایی را که دریافت می نماید به عنوان کالری دریافتی محاسبه می نماید. خیلی از ما در هنگام تماشای تلویزیون به هنگام مهمنی ها توجهی به آن که چه حجم ماده غذایی را بدون توجه می خوریم نداریم.
دکتر حمیدرضا فرشچی متخصص تغذیه و متابولیسم، فوق تخصص دیابت و چاقی از انگلستان
خیلی از افراد چاق بدنبال راه حلی برای مشکل چندین ساله افزایش وزن خود می گردند. در این راه چه بسا راه حلهای معجزه آمیزی که با زندگی معمول در تضاد است را نیز امتحان می نمایند. اما واقعیت آنست که سنگ بزرگ علامت نزدن است، بلکه باید بدانیم ایجاد تغییرات کوچک می تواند منجر به ایجاد تفاوت های بزرگ شود . تمام بحث کنترل وزن، ایجاد تغییرات کوچکی است که بتوان برای همیشه با آنها زندگی کرد .
به محض این که این تعدیلات کوچک را در روش زندگی خود پیاده کنید، خواهید دید که چگونه می توانند مقادیر بزرگی از کالری را ذخیره کرده و باعث کاهش وزن شوید . در اینجا 10 عادتی را که می توانند رویای شما را در رسیدن به کاهش وزن را به واقعیت تبدیل کنند آورده ایم:
1. عادات غذایی خود را ارزیابی کنید. آیا شب ها دیرهنگام غذا می خورید، درهنگام آشپزی به غذا ناخنک می زنید، باقیمانده غذای کودکتان را شما تمام می کنید؟ نگاهی به اطراف بیاندازید، تشخیص رفتارهایی که می توانید تغییرشان دهید آسان خواهد بود ، تغییراتی که می توانند کالری بزرگی را ذخیره کنند .
2. اگر در رسیدن به برنامه شکست می خورید، برنامه ای برای زمان شکست بریزید. شما به یک استراتژی برای وعده ها و میان وعده های غذایی خود نیاز دارید . میان وعده های سالمی را برای زمان هایی از روز که می دانید گرسنه می شوید و ممکن است از برنامه غذایی خود منحرف شوید، در نظر بگیرید. خیلی از ما خستگی روزانه محل کار را در عصر با خوردن بی مورد جبران می نماییم. اگر هم یک روز به هر دلیلی از رژیم غذایی خود عدول نمودید و یا در مهمانی و یا یک سفر با خوردن بیش از حد افزایش وزن پیدا کردید برنامه ای برای بازگشت به تغذیه سالم برای خود طراحی نمایید.
3. همیشه با شکم پر به خرید بروید. رفتن به فروشگاه مواد غذایی در زمانی که گرسنه هستید ، نسخه ای برای یک فاجعه است . از روی یک لیست آماده خرید کنید در این صورت خریدهای آنی در کمترین حد قرار خواهند گرفت . درست غذا خوردن با موجود بودن مواد غذایی سالم در یخچال و آشپزخانه شروع می شود .
4. وعده های غذایی منظم داشته باشید. بهترین زمان ها را برای وعده های غذایی خود که سازگارترین حالت با زندگی شما است، مشخص کرده وآنها را حفظ کنید . وعده های غذایی منظم کمک به پیشگیری از ناخنک زدن می کنند .
5. غذای خود را پشت میز و از بشقاب بخورید. خوردن غذا از داخل بسته بندیشان و در حالت ایستاده قابل فراموشی است . شما می توانید با نشستن، به بیش از حد خوردن خاتمه دهید و هوشیارانه از غذای خود لذت ببرید .
6. غذا را در ظروف مربوط به هر فرد سرو کرده و مابقی را به ظرف روی اجاق برگردانید. ظروف غذای مملو از غذای روی میز درخواست خورده شدن دارند و قدرت اراده باورنکردنی لازم است که بتوان برای چند ثانیه به داخل آنها شیرجه نرفت. پس قبل از شروع به غذا به ویژه در مهمانیها نوع غذا و میزان آن را برای خود در نظر بگیرید.
7. آهسته غذا بخورید، هر لقمه را خوب بجوید و از طعم غذا لذت ببرید. به یاد داشته باشید که حدود 15- 20 دقیقه زمان می برد تا مغز شما سیگنال سیر شدن شما را به شکم شما صادر کند . سعی کنید از قاشقهای کوچکتر و یا چنگال استفاده نمایید و به چنگال خود دربین لقمه ها استراحت بدهید. از خوردن نوشیدنی و آب در بین غذا خوردن بپرهیزید چرا که باعث می شود حجم بالاتری مواد غذایی در یک وعده دریافت نمایید.
8. غذا خوردن جلو تلویزیون و هنگام تماشای فیلم را فراموش نمایید. بدن شما هر ماده غذایی را که دریافت می نماید به عنوان کالری دریافتی محاسبه می نماید. خیلی از ما در هنگام تماشای تلویزیون به هنگام مهمنی ها توجهی به آن که چه حجم ماده غذایی را بدون توجه می خوریم نداریم.
9. اگر شما در بین روز از تنقلات استفاده می کنید، انتخاب درستی داشته باشید. خیلی از افراد چاق شاید در وعده های غذایی اصلی خود آن چنان زیاده روی ننمایند ولی در هنگام خوردن تنقلات توجهی به میزان دریافتی خود ندارند. بیشترتنقلات موجود در بازار شامل قندهای ساده و نیز چربی های مضر هستند. از میوه جات، و یا میوه های خشک شده در میان وعده استفاده نمایید.
10. روز خود را با صبحانه شروع کنید. صبحانه مهم ترین وعده غذایی روز است . بعد از یک استراحت طولانی شبانه بدن شما به سوخت نیاز دارد تا متابولیسم شما را به راه انداخته و انرژی مابقی روز را به شما بدهد . خیلی از افراد چاق تصور می نمایند که با نخوردن صبحانه می توانند در دریافت کالری خود صرفه جویی نمایند. ولی واقعیت آنست که این افراد حجم بیشتر کالری را در ساعات عصر دریافت می نمایند. علاوه بر آن در سوخت و ساز طبیعی بدن اختلال ایجاد کرده که نتیجه ای جز چاقی بیشتر نخواهد داشت.
آیا تا بحال موقعیتهای خوب کاریتان را به خاطر کمرویی از دست داده اید؟ آیا تا بحال به خاطر کمروییتان موقعیتهای خوب ازدواج را از دست داده اید؟ آیا تا به حال از شرم و حیا صورتتان گل انداخته است؟ با ما در این مقاله همراه باشید تا بتوانید بر این مشکل غلبه کنید و دیگر کمرو نباشید!
تنها چیزی که شما نیاز دارید اعتماد به نفس است!
1. مرحله اول: اول از همه باید سعی کنید خودتان و تواناییهایتان را بشناسید در این صورت میتوانید اعتماد به نفس خود را بیابید.
2. مرحله دوم: سعی کنید که دیگران را تعریف کنید. کمی از پوسته کمرویی خود خارج شوید. این کار سخت است اما به شما خیلی کمک خواهد کرد مثلا به کسی که میشناسید بگویید چقدر کفشهایش خنده دار است یا از صفت خوب او تعریف کنید.
3. مرحله سوم: تمام شجاعت خود را جمع کنید و به همکلاسی خود در مدرسه یا همکار خود در اداره و یا همسایه خود اول شما سلام کنید و بعد از آن یک لبخند بزنید و فاصله خود را با او کم کنید تا اجازه دهید که گفتگوی شما با او آغاز شود.
4. مرحله چهارم: از خودتان مطمئن باشید. کسی که به خود مطمئن است همیشه از چهره اش آشکار است. و خوش بین باشید خوش بینی باعث میشود که همیشه مردم در کنار شما باشند. سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید. و همیشه به خود بگویید اصلا مهم نیست که دیگران در رابطه با شما چگونه فکر میکنند و چه میگویند. اگر آنها بخواهند که در کنار شما باشند این کار را خواهند کرد. همیشه سر خود را بالا بگیرید و به خودتان افتخار کنید تا دیگران هم با شما همین طور رفتار کنند.
روزى، يكى نزد شيخ ابوسعيد ابوالخير آمد و گفت: اى شيخ! آمدهام تا از اسرار حق، چيزى به من بياموزى. شيخ گفت: بازگرد تا فردا ... آن مرد بازگشت. شيخ بفرمود تا آن روز موشى بگرفتند و در حقه (جعبه) بكردند و سر آن محكم ببستند.
ديگر روز آن مرد باز آمد و گفت: اى شيخ، آنچه ديروز وعده كردى، امروز به جاى آر.
شيخ فرمان داد كه آن جعبه را به وى دهند. سپس گفت: ((مبادا كه سر اين حقه باز كنى)). مرد حقه را برگرفت و به خانه رفت. در خانه صبر نتوانست كرد و با خود گفت: آيا در اين حقه چه سرى از اسرار خدا است؟ هر چند كوشيد نتوانست كه سر حقه باز نكند. چون سر حقه باز كرد، موشى بيرون جست و برفت! مرد، پيش شيخ آمد و گفت: ((اى شيخ! من از تو سر خداى تعالىخواستم، تو موشى به من دادى؟!)) شيخ گفت: اى درويش! ما موشى در حقه به تو داديم، تو پنهان نتوانستى كرد؛ سر خداى را چگونه با تو بگوييم؟
شیوانا با شاگردانش در بازار راه میرفت. آنجا عدهای جوان را دیدند که همراه پسر کدخدا سربهسر مرد میوهفروشی میگذارند و در جلوی مردم به او دشنام میدهند.
اما مرد میوهفروش چنان رفتار کرد که انگار اصلا اتفاقی نیفتاده است و چیزی نمیبیند و نمیشنود. اما ناگهان مرد میوهفروش سرش را بلند کرد و بدون اینکه هیچ احساس و پیامی در چهرهاش ظاهر شود خشک و سرد به پسر کدخدا و جوانها خیره شد و بعد دوباره سرش را پایین انداخت و سرگرم کار خویش شد.
با این کار پسر کدخدا وحشتزده بقیه رفقایش را جمع کرد و سراسیمه از مقابل مغازه میوهفروش گریخت. شاگردان شیوانا از خونسردی و آرامش میوهفروش حیرت کردند و از شیوانا دلیل صبر و شکیبایی فوقالعاده او و همینطور فرار ناگهانی پسر کدخدا و دوستانش را پرسیدند. شیوانا با لبخند گفت: "بیایید از خودش بپرسیم!" سپس همراه شاگردان نزد او رفتند و شیوانا گفت: "همراهان من میخواهند بدانند دلیل این همه آرامش و سکوت و بیتفاوتی تو در چیست!؟"
مرد میوهفروش که شیوانا را خوب میشناخت پاسخ داد: "میبینید که پسر کدخدا با اینهاست و من روی حرف و فکر و عمل آنها هیچ نقشی ندارم و علاقهای هم ندارم که نقشی داشته باشم. پس در این مورد کاری از دست من برنمیآید. اما در عوض اختیار فکر و گوش و چشم خودم را که دارم! پس به جای اعتنا به این موجودات گستاخ، چشمم را برای دیدن قیافه آنها کور و گوشم را از شنیدن صدای آنها کر میکنم. وقتی چیزی مقابل خود نمیبینم و صدای مزاحمی نمیشنوم دیگر چرا خودم را به زحمت اندازم و حرمت و ارزش اجتماعی خودم را پایین بیاورم."
شاگردان شیوانا پرسیدند: "پس چرا وقتی به آنها نگاه کردی آنها ساکت شدند و گریختند؟"
مرد میوهفروش گفت: "مردم همه شاهد بودند که من به سمتی که آنها بودند خیره شدم و چیز باارزشی ندیدم که روی من اثر گذارد. واقعا هم ندیدم! چون دیدن آنها را برای چشمانم ممنوع کرده بودم. اینکه چرا گریختند را از شیوانا بپرسید!"
و شیوانا با تبسم گفت: "هر انسانی از دیدن چشمهایی که او را نمیبینند احساس حقارت و ترس میکند و دچار سردرگمی میشود. آنها در نگاه مرد میوهفروش خود را حتی به اندازه یک ذره خاک هم ندیدند و با تمام وجود احساس کردند که در دنیای میوهفروش، بود و نبودشان یکسان است و آنها در عالم او جایی ندارند.
برای همین پا پس کشیدند و گریختند. چرا که متوجه شدند اگر میوهفروش همین شکل نگاه کردنش را ادامه دهد، به بقیه مردم که تماشاچی این صحنه بودند یاد میدهد که چطور آنها را مانند او خوار و حقیر و نادیدنی ببینند و این برای پسر کدخدا و جمع همراهش بدترین اتفاقی است که میتواند بیفتد. فراموش نکنید که این آدمها چند دقیقه پیش با دشنام و گستاخی میخواستند آبروی میوهفروش را نزد مردم دهکده ببرند و میوهفروش با ندیدن آنها و نشنیدن صدایشان، همان بلا یعنی بیاعتبار و بیارزش شدن را بر سر خودشان آورد. آنها از بیاعتباری فردای خودشان گریختند
نتايج يك تحقيق جديد نشان داده است كه احتمال فقر بهداشت دهان و دندان در افراد بدبين به مراتب بيشتر است.
محققان دانشگاه «اوتاگو» در نيوزلند دريافتهاند؛ افرادي كه شخصيت مضطرب دارند بيشتر دچار پوسيدگيهاي دنداني ميشوند و دندانهاي خود را زودتر از ديگران از دست ميدهند.
محققان ميگويند؛ اين افراد اغلب از مراجعه به دندانپزشك خودداري ميكنند تا اينكه مشكلات آنها بسيار جدي و وخيم ميشود و كار درمان دشوار ميشود. در نتيجه افرادي كه بيشتر نگران و مضطرب دندانها و رفتن به دندانپزشكي هستند، دندانهاي پوسيدهتر بيشتري نسبت به كساني دارند كه از مراجعه به دندانپزشكي هراس ندارند.
اين پژوهش روي 1037 شركت كننده كه دچار بدبيني و بدگماني نسبت به دنياي اطراف خود بودهاند، انجام شده است.
محققان دريافتند: افراد بدبين كه ديد منفي دارند به طور متوسط در سن 32 سالگي تعداد بيشتري دندانهاي پركرده، پوسيده و كشيده دارند.
به گفته پژوهشگران؛ اين بدبيني روي تمام جنبههاي زندگي تاثير ميگذارد كه يكي از آنها بهداشت دهان و دندان است. افراد مضطرب بيش از ديگران عصبي هستند و اين اشخاص در مواجهه با مشكلات زندگي، ناتوانتر هستند.
پادشاهی هر شب دختری را انتخاب میکرد و صبح فردایش عروس را به قتل می رساند. قرعه به نام دختران وزیر می افتد و شهرزاد که دختر کهتر است به پیش پادشاه خوانده می شود ..
شهرزاد شب قصه ای تعریف میکند و صبح آن را ناتمام می گذارد و پادشاه برای شنیدن مابقی داستان او را بقتل نمی رساند و اینچنین هزار و یک شب سپری می شود و درآخر پادشاه با شنیدن داستانهای پندآموز شهرزاد از رویه ی خود دست می کشد.
تاريخ ارتباطات سرشار از زندگي است و بشر در گردونه ارتباطات به دنبال معناي مطلوب زندگي است.
دنيايي كه در آن زندگي ميكنيم را دنياي ارتباطات ناميدهاند. دنياي ارتباطات به اين معناست كه امور زندگي مردم در ارتباط بيشتري با همديگر قرار گرفته است. ابزار ارتباطي، زيرساخت ديگر تكنولوژيها و توسعهها است و امكانات ارتباطي، سهولت بيشتري را براي برقراري ارتباط انسانها مهيا كرده است.
اكنون بشر به عصر دانايي گام نهاده و "آگاهي"، سرآغاز آزادي و رهايي است. قدرت و قابليتهاي شگرف انسان در عصر حاضر و در جهان پرتحول و سراسر رمز و رازي كه در آن زندگي ميكنيم، مرهون دستيابي به پيشرفتهترين و تازهترين آگاهيهاست و تلاش بيوقفه و گسترده براي كسب دانش و آگاهيهاي بيشتر و مفيدتر، دوره كنوني تاريخ را به عصر انفجار اطلاعات" تبديل كرده است.
اينكه اظهار ميشود ٨٥ درصد از دانشمندان و محققان تمامياعصار در عصر حاضر زندگي ميكنند، نشانه گسترش شتابان حجم اطلاعات است و از پيامدهاي آن انفجار علوم و دانشهاست، بهطوري كه ٩٠ درصد از تماميدانش و اطلاعات طول تاريخ بشر، در عصر ما توليد شده است.
انفجار اطلاعات، ارتباط مستقيم و تنگاتنگي با شيوه پيچيده كار و زندگي بشر عصر حاضر دارد. بهرهبرداري وسيع و با كيفيت بالا از طبيعت و امكانات مادي، مستلزم استفاده از ابزار، تجهيزات و روشهاي علميو مدرن است كه جز با ياري دانش و اطلاعات بيشتر و تازهتر، فراهم نخواهد شد.
با چنين تغييراتي در دنياي كنوني به يقين ما ملزم خواهيم شد آخرين پديدههاي علميو اطلاعاتي را براي پيشبرد اهداف روابط عموميدر اختيار بگيريم، زيرا بهنظر ميرسد تكنولوژي اطلاعات نسبت به تكنولوژيهاي ديگر، زيرساختهاي بيشتري براي تغييرات نهايي مهيا ميكند.
با اهميت يافتن تكنولوژيهاي ارتباطي و تأثيرات شگرف رسانهها، قرن بيستم را "قرن ارتباطات" ناميدهاند. دهكده جهاني قرن بيستم در قرن بيستويكم به دهكده اطلاعاتي بدل خواهد شد و اهميت اطلاعات هر روزافزونتر و بر ارزش آن به عنوان ثروت و قدرت افزوده خواهد شد.
یک محرک هایی، یک انگیزه هایی تو را از منطقه امن عادت هایت به بیرون پرت میکند و مجبور می شوی چیز های جدیدی را تجربه کنی. انسان هر چه را زیاد ببیند باور می کند و آنچه را باور کند، می شود.
آن اتفاق یا انگیزه مهم است که تو را به سوی خوبی هدایت کند یا به سوی بدی. در هر صورت خوبی و بدی هر دو چیزهایی نسبی هستند. چیزی که از نظر من خوب است از نظر تو نیست. اما این دلیل نمیشود که نظر من درست تر از نظر تو باشد.
همیشه امکان جدیدی وجود دارد. همیشه اتفاق جدید می افتد. همیشه انگیزه ها در حال ایجاد شدن هستند.
در طول تاریخ الهه های خوبی زیادی دیده ایم که اهریمن شده اند و خونخواران زیادی که انسان شده اند. انگیزه ای که باعث حرکت آنها شده مهم است که جهت حرکت را نشان می دهد.
به گفته محققان طرح رابطه خلق و خو با واکنش به احساس درد در نيويورک سيتي، عواطف و احساسات و خلق و خو مي تواند نحوه واکنش ما به درد از آنجا که به هم مرتبط هستند تغيير دهد.
دکتر روي و همکارانش در دانشگاه مونتيل 13 نفر را تحت شوکهاي الکتريکي دردناک قرار دادند. اين شوک ها باعث واکنش و حرکت زانو مي شد محققان توانستند ميزان واکنش ها را اندازه بگيرند. به اين افراد در حين شوک ها تصاوير خوشايند و يا ناخوشايند و يا خنثي نشان داده شد و همزمان با آن محققان فعاليت مغز آن ها را توسط اسکن MRI مشخص کردند.
نتايج بررسي حاکي از ارتباط مستقيم احساسات و عواطف و درد است.
در نتايج اين بررسي آمده است اگر مي خواهيد کمتر احساس درد داشته باشيد به چيزهاي لذت بخش فکر کنيد.
يافتهها نشان مي دهد ديدن تصاوير ناخوشايند نسبت به تصاوير دلپذير و مثبت باعث درد بيشتري مي شود. اين نتايج يافته هاي قبلي مبني بر اثرات مثبت موسيقي بر کاهش ناراحتي افراد را نيز ثابت مي کند.
نتايج حاکي از آن است که مي توان با استفاده از روش هاي غير دارويي نظير تقويت خلق و خو توسط موسيقي لذت بخش و يا تصاوير خوشايند ميزان درد را در افراد کم کرد.
اين پژوهش در شماره اين هفته مجله Proceeding of the National Academy of science به چاپ مي رسد.
وضعیت این گونه می باشد.سکوت....... جوابهای سربالا......پریشان خاطری........ در این شرایط میخواهید موی سر خود را بکنید. واقعا دیگر فکری به ذهن تان نمیرسد که چه بکنید. عذر خواهی از همسر یا نامزدتان ممکن است مشکل به نظر برسد بخصوص زمانی که بر سر مسئله یا موضوعی با هم چندین بار مخالفت مرده باشید و ممکن است در خود توان گفتن متاسفم را نبینید. هر چند هر کاری را که فکر میکردید به او میفهماند از کرده خود پشیمان هستید را انجام داده اید.این مطالب چندین روش جهت عذر خواهی مطرح شده است این به روش ها حل و فصل نمودن اختلافات و عبرت گرفتن از تجارب خواهد انجامید
اصول منطقی منت کشی!!!
1- انتقاد را با گشاده رویی بپذیرید
در مجادلهای که هر دوی شما تصور میکنید حق با شماست و مشکل مربوط به طرف مقابل میباشد به ویژه اگر قبلا نیز مکررا بر سر موضوع فعلی بحث کرده اید, لطفا انتقاد همسر خود را با روی باز و به راحتی گوش کنید.
2- آنتراک دهید
در اوج بحث فشار خونتان بالا می رود و تپش قلبتان بالا می رود و ممکن است چیز هایی بگویید که لزوما بیان آنها منظوری ندارید . همیشه به مکانی خلوت نیاز دارید که در آن از هم جدا شده آرام گرفته و افکار خود را جمع کنید.
3- گذشته را یاد آوری نکنید
به چیزی که اکنون در حال روی دادن است توجه کنید . اتش آور معرکه شدن راهی به جایی نخواهد برد و با فراموش کردن گذشته زودتر به توافق می رسید.
4- به او بگویید که دشمن اش نیستید
اگر به آرامی در مورد موضوعی بحث می کنید و همسرتان به یکباره صدایش را بالا برده و از کوره در می رود کافی است به طرفش رفته و او را نوازش کنید دست خو را به آرامی در دستش قرار دهید تا بفهمد که این مجادله بی اهمیت است
5- محیط دور برتان را درست کنید
محیط اطراف تاثیر مستقیمی روی احساسات ما دارد. عصبانیت یک دستش قرار دهید تا بفهمد که این مجادله بی اهمیت است.احساس خشن است اما با مراقبت همراه با توجه محبت آمیز همیشه می توان آن را کنترل کرد.
6- مشکل ترین کلمه را به زبان بیاورید
یک عذر خواهی واقعی می تواند یکی از دشوارترین پیشنهاداتی باشد که ما ارائه می دهیم! بر خلاف تصور عموم همه افراد قادر به زبان آوردن این کلمه بوده و تا به حال هیچ کس بعد از گفتن آن غش نکرده است.
7- جمله ای دلپذیر به او بگویید
گاهی اوقات فراموش کردن حرفهای آزار دهنده کسی که دوستش دارید مشکل به نظر می رسد اما اگر چیزی قابل تعریف را باآن بیاموزید روبه رو شدن با مسائل بسیار آسان تر خواهد شد.
8- بگویید که دوستش دارید.
هنگامی که می خواهید به حالت اشتی و صلح برگردید به دوستتان بگویید که دوستش داردی. اطمینان دادن در مورد این موضوع که احساس شما نسبت به همسرتان هیچ گاه و تحت هیچ شرایطی تغییر نخواهد کرد,بسیار خوب است.
9- برای عصر برنامه ریزی کنید
بعد از اینکه در خانه اوضاع آرام شد برای آزاد شدن فکرتان از مجادله برای انجام فعالیت تفریحی آماده شوید اگر همسر یا نامزدتان قبلا برای رزرو بلیط سینما یا هر چیزی اقدام می کرد این بار شما پیش قدم شوید و این کار را انجام دهید.
10- ببخشید و فراموش کنید عذر خواهی تنها به این معناست که بگویید متاسفید بلکه باید آن اتفاق را برای همیشه فراموش کنید. در حقیقت فراموشی باعث می گردد که مسئله مورد نظر راه بازگشت و سرایت دوباره به رابطه تان را نداشته باشد.
لطفا بیدار شوید، به خودتان بیایید و دست از این همه شکسته نفسی بردارید شما که این همه وقت برای سرکار گذاشتن دوستان و استادان دارید، دیگر چرا؟ شما که این طور بفرمایید، ما چه بگوییم؟...
آخرش که چی؟! سوالهای کتاب نخوانها معمولا بهانههای کتاب نخوانی هم هستند؛ برای همین است که جواب دادن به این سوالها میتواند شما را مجبور به کتاب خواندن کند؛ البته به شرطی که آن قدر وجدان داشته باشید که با حل شدن بهانهها، دنبال راه جدیدی برای فرار از کتابخوانی نگردید!
چکار کنیم کتابخوان بشویم؟ آدم را سگ بگیرد، اما جو نگیرد. لامصب این جو گرفتگی چیز غریبی است؛ آدم را از این رو به آن رو و حتی بالعکس میکند. شما چند ماه با یک مشت کتابخوان غیرخرخوان بگردید و با آنها به کتابخانه و کتابفروشی و این قبیل جاها بروید. بعدش خودتان دلتان برای چهار تا طرح جلد خوش آب و رنگ و رفیق جنگ و سالن تنگ و کتابدار مشنگ، تنگ خواهد شد؛ آن هم به صورت لحظه به لحظه و دنگ دنگ.
چند تا کتاب بخوانیم بس است؟ برای جواب این سوال بین دانشمندان اختلاف هست؛ بعضی گفته اند: «100 کتابی که پیش از مرگ باید خواند» و بعضی هم گفته اند: «یکی دیگر هم بخوانم و بمیرم بهتر است یا نخوانده بمیرم؟» شما اگر آمارت هنوز زیر 10 تا کتاب غیردرسی است، بهتر است این طرفها پیدایت نشود.
به جای کتاب مجله بخوانیم، قبول نیست؟ داستان آن آهنگر را شنیده اید که به شاگردش گفت ایشان میتواند در حالتهای نشسته، لمیده، درازکش و حتی در گور خوابیده به فعالیت خودش ادامه بدهد منوط به اینکه در آن کوره آهنگری لعنتی بدمد؟! این حکایت البته به جواب سوال شما ممکن است ربط داشته باشد اما در آمارگیریها به آن توجه نشده و متاسفانه سرانه مطالعه را برای همان دمیدن در حال ایستاده و مثل آدم در نظر میگیرند. حالا دیگر خود دانید؟
حالا نمیشود فیلمش را ببینیم؟ چرا میشود اگر خودتان خسته میشوید مغز مبارک رابه کار بیندازید و یک داستان را توی ذهنتان بسازید و برای شخصیتهایش ایضا توی همان ذهنتان «چشم چشم دو ابرو» بگذارید، حتما بروید آن فیلمش را ببینید. خسته نباشید!
وقت از کجا بیاوریم کتاب بخوانیم؟ لطفا بیدار شوید، به خودتان بیایید و دست از این همه شکسته نفسی بردارید شما که این همه وقت برای سرکار گذاشتن دوستان و استادان دارید، دیگر چرا؟ شما که این طور بفرمایید، ما چه بگوییم؟ فوق فوقش این است که برای رسم نمودار مسیر رفت و آمدتان، طولانیترین یا شلوغترین مسیر ممکن را انتخاب کرده، در ساعات گرفتاری در ترافیک، کتاب میخوانید دیگر. این هم شد سوال؟
پول از کجا بیاوریم کتاب بخریم؟
برای این کار روشهای بسیاری هست که ما به ذکر یک نمونه اکتفا میکنیم. در این روش شما یک شب برای همسر محترم در باب اهمیت کتاب در زندگی و نقش فرهنگ در استحکام مبانی خانواده داد سخن میدهید و بعد هم اظهار میدارید که برای تامین هزینه کتاب ناچارید از مخارج شام بیرون کم کنید. از آنجا که همه آدمها از ناحیه شکم آسیبپذیر هستند، به هفته نکشیده خود خانم طوری ردیفهای بودجه را جابه جا کرده اند که هم پول کتاب تویش باشد و هم شام رستوران. یک کتاب چقدر پول میخواهد؟ فرمول کلی محاسبه قیمت کتاب با قطع معمول و درزمان حاضر صفحه ای 20 چوق است؛ یعنی مثلا کتاب 500 صفحه ای احتمالا 10 هزار تومانی آب میخورد. قطع جیبی و پالتویی بالاخره باید اندکی ارزان تر باشند که این اختلاف را مخصوصا در تعداد صفحه بالا نشان میدهند. هر چه نوبت چاپ کتاب پایینتر باشد، ارزانتر است. و بالاخره اینکه جلد سخت (گالینگور) به جای جلدهای ساده مقوایی (شمیز) یک تنه قیمت را چند هزار تومانی بالا میکشد. کتابهایی که ما به شما توصیه میکنیم تا 5 هزار تومانیها هستند که برای جیبتان مناسبند، قطرشان با روشنفکری جور در میآید، یک چیزی ازشان میفهمید و با توجه به حجمشان واقعا حوصله میکنید بخوانیدشان. زیر 2 هزار: کتابهای یک بار مصرف، کتابهای جیبی، کتابهای کودکان، کتابهای شعر (که این رقم هم از سرشان زیاد است)، کتابهای قدیمی ناشران دولتی یا عتیقه ای که هنوز عقلشان به گران کردن نرسیده. 2 تا 5 هزار: کتابهای رمان، قصه، نمایشنامه و از این دست با جلد شمیز. 5 تا 12 هزار: همان موارد بالا با جلد گالینگور، کتابهای جلدی و کلا کتابهای دارای ترجمه خوب، ناشران زرنگ و خریداران ساده دل. بالای 12 هزار: کتب مرجع، کتابهای هنری و کتابهای ویترینی که قرار است رنگشان به کتابخانهتان بیاید. تبصره: کتابهای نایاب و دست دوم و افعال بی قاعده در هر گروهی ممکن است جای بگیرند.
از کجا شروع کنیم؟ نمیشود ناگهان به یک خوره کتاب درست و حسابی تبدیل شد. کتابخوانی راه میان بر ندارد. اولین پلهها را باید خودتان تنهایی بروید. از قدیم گفته اند: «کم بخوان، همیشه بخوان». این ضرب المثل حکیمانه علاوه بر شبهای امتحان، در مورد کتابخوانی تفننی هم صدق میکند حتما با کتابهای کوچک و کم حجم شروع کنید و نگران تمسخر احتمالی دوستان به خاطر زیر بغل نزدن هر 7 جلد «در جست و جوی زمان از دست رفته» نباشید! البته خیلی هیجان انگیز است که آدم بداند «داستان پساپست مدرن» چه جور جانوری است و برای دوستانش هم در همین زمینه کنفرانس تخصصی بدهد اما شما تا وقتی که داستانهای خطی و راحت الحلقوم را نخوانده باشید، متاسفانه نمیتوانید کنفرانس مذکور را بدون سوتی برگزار کنید؛ بروید سراغ نویسندههای بدون ادا و اصول. به سرعت یک یا چند کتابخوان دیگر را شناسایی کرده، او (یا آنها) را درباره موضوع و سبک و قیمت کتاب مورد نظرتان سین جیم کنید. یادتان باشد که بی گدار به آب نزنید ولی از آن طرف، زیادی هم لفتش ندهید. نتیجه کار فرسایی همیشه عینهو جنگ ویتنام افتضاح از آب در میآید. نویسنده یا مترجم خوبی که قبلا از یک کارش خوشتان آمده را نشان کنید و یکراست سراغ باقی کارهای او بروید. لازم نیست به نویسنده ای که قبلا از کتابش خوشتان نیامده فرصت مجدد بدهید؛ آن وقت علاوه بر نقصان مایه، باید شماتت همسایه را هم بکشیدها! خوب است بعد از خواند یک کتاب، کمی هم با باقی کتابخوانها درباره آن حرف بزنید و پست سر نویسنده یا شخصیتها صفحه بگذارید؛ هم کیف میدهد و هم حس نقد و قدرت انتخاب کتابهای بعدی تان بالا میرود. اگر هم بالا نرفت، نرفت؛ فدای سرتان؛ مهم دور هم بودن است.
از کجا شروع نکنیم؟ توقع نداشته باشید با خواندن یک کتاب افتضاح در همان گامهای اول، انگیزه کتابخوان شدن تان مدت زیادی دوام بیاورد. برای کتابخوان شدن، چیزهایی هست که باید از آنها احتراز کنید. به این زودیها سراغ «کلاسیک»ها نروید چون اولا خیلی عریض و حجیم هستند و دوم اینکه اگر شما همین اول کار، تولستوی و داستایوسکی بخوانید، بعدا میخواهید چی بخوانید؟ آدم خوب است همیشه انگیزه پیشرفت داشته باشد! دور آن کتابهایی را که قبلا فیلم و کارتونشان را دیده اید، قلم بگیرید. معروف است که میگویند شاهکارهای ادبی در تبدیل به فیلم چیز گندی از آب در میآیند و داستانهای درجه 2 فیلم شاهکاری میشوند. اما شما تا وقتی که سلیقه ادبی تان به حد تشخیص درجه 1 و 2 از هم نرسیده، نمیخواهد صحت این حرف را امتحان کنید. با احساس و عواطف خودتان بازی و حتی بازی بازی نکنید. شما که از خون و خونریزی چندشت میشود، دلیلی ندارد بروی سراغ کتابهای پلیسی. وقتی در تمام طول تحصیل، یک بار هم نمره بالای 17 نگرفته ای، علمی– تخیلی خواندنت برای چیست؟ اگر از ارتفاع میترسی، «جاناتان مرغ دریایی» را میخواهی چه کار؟
شما که زبان انگلیسی ات خوب نیست، این چه جور خزنده ای است که میخواهی حتما کتاب زبان اصلی بخوانی؟! حتما خودت را به دکتر نشان بده. اگر از یک کتاب چند ترجمه وجود دارد، یادتان باشد که جز مقوله بسیار مهم مقایسه قیمتها و پیگیری روند افزایش تورم، یک مختصر نگاهی هم به داخل کتابها بکنید و یک جمله یا پاراگراف را در آن چند کتاب با هم مقایسه کنید. ترجمه بد، تمام ذوق کتابخوان را میکشد و میسوزاند و خاکسترش را هم به باد میدهد.