درباره گابریل گارسیا ماركز

پدربزرگ گابریل حتی عجیب و غریب‌ترین و خرافاتی‌ترین قصه‌ها را هم با اعتقادی راسخ تعریف می‌كرد. هر دوی آنها قصه‌گو‌های بزرگی بودند و خانه‌ای كه آنها گابو را در آن بزرگ می‌كردند، جن‌زده بود...

وارث قصه‌های پدر بزرگ
 حالا‌ 43 سال از خلق شاهكار گابریل گارسا ماركز می‌گذرد، اثری كه نویسنده كلمبیایی را به شهرت رساند. هفته گذشته وب‌سایت Oprah به بهانه چهل‌وسومین سال انتشار «صدسال تنهایی» نگاهی به زندگی و آثار این نویسنده داشت.
 او را در سراسر آمریكای لاتین می‌شناسند و به نشانه علا‌قه، گابو صدایش می‌زنند. هموطنانش در كلمبیا، جنوب آمریكا و وطن دومش مكزیكوسیتی ، با عشق و احترام از او یاد می‌كنند. همگی اینها مدعی‌اند او به آنها تعلق دارد. او به عنوان نویسنده‌ای كه برنده جایزه نوبل ادبیات شده بر نویسندگان و خوانندگان سراسر جهان تأثیر گذاشته است.
روزنامه‌نگار، مربی روزنامه‌نگاران، فیلمنامه‌نویس سینمایی و تلویزیونی و منتقد سینماست و از روایتی كه خود از سیاست دارد، حمایت می‌كند. او افكار خود را بیان می‌كند و فقط به زبان اسپانیایی می‌نویسد و تكلم می‌كند.
گابریل با لقب گابو (به معنای گبریل كوچولو در اشاره به اسم پدرش) مارس سال 1927 در شهر كوچك و تولیدكننده موز، یعنی آراكاتاكا به دنیا آمد. زمان تولد گابریل، تولید موز در آراكاتاكا در اوج شكوفایی خود قرار داشت ولی سال بعد، درآمد حاصل از تولید موز آنچنان نزول كرد كه اوضاع اقتصادی شهر به‌هم ریخت و این به‌هم‌ریختگی هرگز درست نشد.
از آنجا كه پدر و مادرش معاش خانواده را بسختی تأمین می‌كردند، پدر و مادربزرگ مادری‌اش او را نزد خودشان بردند و مثل یكی از اعضای خانواده بزرگ كردند. آنها آدم‌های شاد و پرنشاطی بودند. پدربزرگش یك سرهنگ قدیمی‌ با مدال افتخار بود كه اهالی شهر آراكاتاكا برایش احترام قائل بودند.
او برای تأمین معاش خانواده، آب‌نبات‌هایی به شكل حیوانات می‌فروخت. پدربزرگ گابریل حتی عجیب و غریب‌ترین و خرافاتی‌ترین قصه‌ها را هم با اعتقادی راسخ تعریف می‌كرد. هر دوی آنها قصه‌گو‌های بزرگی بودند و خانه‌ای كه آنها گابو را در آن بزرگ می‌كردند، جن‌زده بود. زندگی و هنر گابریل گارسیا ماركز این گونه شكل گرفت.

كولی تشنه
گارسیا ماركز در 19 سالگی با این كه شور و شوق زیادی برای نویسنده شدن داشت، چون می‌خواست به نظر پدر و مادرش مبنی بر سودمند بودن احترام بگذارد، وارد دانشكده حقوق بوگوتا شد. گارسیا كه تشنه بود چیزی او را مشغول خود كند، به جای آن كه درس‌هایش در دانشكده حقوق را بخواند، در شهر بوگوتا پرسه می‌زد و شعر می‌خواند.
او آثار نویسندگانی چون فرانتس كافكا و ویلیام فالكنر (نویسنده آمریكایی كه بیشترین آثار ‌ترجمه شده را در زمان او داشت) و ارنست همینگوی و جیمز جویس و ویرجینیا وولف را نبوغ‌آمیز می‌دانست. در این زمان نویسندگی را شروع كرد. اولین كتاب او رمان كوتاهی به نام «توفان برگ» (1952) بود كه ناشران از چاپ كردن آن عذر خواستند، ولی مدتی بعد، از سوی یك ناشر كه مدیر آن ناگهان غیبش زد، برای چاپ پذیرفته شد.

ماركز عاشق
گارسیا ماركز پیش از آن كه در 18 سالگی زادگاه خود را برای رفتن به دانشگاه‌ ترك كند، با دختر 13‌ساله‌ای به نام مرسده بارچا پاردو آشنا شد و گفت او جالب‌ترین زنی بوده كه در تمام عمرش دیده است. او با شور و عشق به مرسده پیشنهاد ازدواج داد. مرسده در 13 سالگی می‌دانست كه می‌خواهد درس و مدرسه‌اش را به پایان برساند.
او به پیشنهاد ازدواج گارسیا ماركز جواب رد داد؛ هرچند این دو 14 سال بعد با هم ازدواج كردند، ولی عشق آنها یك عمر طول كشید و پیوند زناشویی‌شان برای گارسیا ماركز یك نیروی پیش‌برنده و انگیزه‌بخش شد. مرسده منبع الهام و قهرمان ماركز است.
این دو به یكدیگر اطمینان متقابل داشتند. وقتی ماركز در پی یك سفر با اخراج از دانشكده حقوق مواجه شد، مرسده در 27 سالگی صبورانه منتظر او ماند تا این كه گارسیا نزد او بازگشت.

تبعیدی
گارسیا ماركز پس از آن كه دانشگاه را‌ ترك كند، سراغ روزنامه نگاری رفت. او در آن زمان یك مقاله احساساتی، اما بحث انگیز درباره یك ملوان كشتی شكسته در كلمبیا نوشت. سردبیران روزنامه مربوط كه نگران شده بودند دولت وقت به خاطر این مقاله رسواكننده گارسیا ماركز را تحت پیگرد قرار بدهد، او را به ایتالیا فرستادند.
در اروپا دوستان گارسیا ماركز مدام او را جا به‌جا می‌كردند تا دچار دردسر سیاسی نشود. او 5 سال از شهر‌ها و كشور‌های مختلفی چون رم، ژنو، لهستان، مجارستان، پاریس، ونزوئلا،‌ هاوانا و نیویورك گزارش فرستاد.
او همچنان به نوشتن گزارش‌هایی كه به آنها اعتقاد داشت، ادامه داد؛ ولی این گزارش‌ها باعث شدند او در كشور خود كلمبیا و جا‌های دیگر به یك تبعیدی تبدیل شود.
او به دلیل ماهیت بحث‌انگیز نوشته‌های سیاسی‌اش به سال 1980 در كشورش مورد استقبال قرار نگرفت. با ویزای بسیار محدودی كه در اختیار داشت از سال 1962 تا 1996، یعنی بیش از 30 سال، اجازه ورود به خاك آمریكا را نداشت. خیلی‌ها او را یك خائن و شورشی می‌دانستند و خود ماركز هم هرگز بابت این قضیه عذرخواهی نكرد.

نویسندگی و موفقیت
گارسیا ماركز پس از پشت سر گذاشتن یك دوره 3 ساله انسداد ذهنی نویسنده كه تا ابتدای سال 1965 طول كشیده رمانی شخصی‌ای‌ كه همیشه دنبال نوشتن آن بود، از ذهنش ‌تراوش كرد. در طول فقط یك هفته از انتشار رمان «صد سال تنهایی» در سال 1967 تمامی‌ 8 هزار نسخه این رمان به فروش رفت.
این رمان به چندین و چند زبان زنده دنیا ‌ترجمه شد و جوایز ادبی معتبری چون چیانچیانو در ایتالیا، جایزه بهترین كتاب خارجی در فرانسه و جایزه رومولو گالگوس و در نهایت جایزه نوبل ادبیات را به دست آورد.
گابو در پی این موفقیت به نویسندگی خود همچنان ادامه داد. رمان‌های او، هم جادویی و هم افسانه‌ای، از سال 1970 تاكنون او را در صف اول ادبیات قرار داده است: پاییز پدرسالار، وقایع‌نگاری یك مرگ پیش‌بینی شده، عشق سال‌های وبا، تیمسار در هزار تویش و از عشق و شیاطین دیگر.
او همچنان به نوشتن كتاب‌های پر و پیمان و جذاب ادامه می‌دهد. در مورد كتاب‌های گارسیا ماركز، خواننده از یك بابت می‌تواند كاملا مطمئن باشد، این كه از خواندن كتاب‌های این نویسنده به هیچ وجه احساس خستگی و كسالت نخواهد كرد. او از وقتی در سال 2003 كتاب بیوگرافی‌اش با اسم مناسب «زنده‌ام تا روایت كنم» را منتشر كرد، با تحسین‌های فراوانی رو به‌رو شد. این كتاب غیرداستانی مثل كتاب‌های داستانی‌اش قلب خوانندگان سراسر جهان را ربود. گارسیا ماركز «خاطرات دلبركان غمگین من» را سال 2005 منتشر كرد.
***
گفتنی است اسداله امرایی، روزنامه‌نگار و مترجم معروف، بتازگی یكی از رمان‌های ماركز را كه پیش از این با عنوان پاییز پدرسالار در ایران شناخته شده بود، با نام «خزان خودكامه»‌ ترجمه و منتشر كرده است.

نویسنده بی‌ادا
گارسیا ماركز با مو‌های مجعد و قدی كوتاه در حالی كه یك لباس كار آبی‌رنگ زیپ‌دار به تن داشت، از ماشینش پیاده شد. ظاهرا این لباسی است كه گارسیا برای نویسندگی هنگام صبح تن می‌كند. اتاق كار ماركز در واقع یك خانه ویلایی جداگانه است كه با وسایل تهویه هوای مخصوص تجهیز شده (ماركز هنوز نتوانسته خودش را با سرمای صبحگاهی مكزیكوسیتی وفق دهد.) علاوه بر این، هزاران صفحه موسیقی، دایره المعارف‌های مختلف و دیگر كتاب‌های مرجع، تابلو‌های نقاشی از نقاشان آمریكای لاتین و یك مكعب روبیك روی میز عسلی، توجه آدم را به خود جلب می‌كنند.
اثاثیه باقیمانده شامل یك میز تحریر و صندلی ساده بود و یك كاناپه و یك صندلی راحتی كه با هم ست بودند. گارسیا ماركز با وجود شهرت جهانی‌اش، همچنان آدمی ‌متواضع و فروتن است و هیچ‌گونه ادا و اطوار غیرعادی از خودش در نمی‌آورد كه این جای تحسین دارد.
 jamejamonline.i

 

رنگ‌ها، افسردگي و شادي را توصيف مي‌كنند


آيا امروز احساس افسردگي داريد يا اصطلاحا خلقتان تنگ است؟ محققان مي‌گويند رنگ‌هايي كه ما استفاده مي‌كنيم تا احساسات خود را بروز دهيم خيلي كاربردي‌تر از آن است كه تصور مي‌كنيم.


يك تحقيق جديد نشان داده است كه افراد مبتلا به اضطراب و افسردگي بيشتر با رنگ طوسي ارتباط برقرار مي‌كنند درحالي كه افراد شادتر رنگ زرد را ترجيح مي‌دهند.

اين نتايج كه در مجله متدولوژي تحقيقات پزشكي به چاپ رسيده مي‌تواند به پزشكان در تشخيص خلق و خوي كودكان و بيماراني كه در برقراري ارتباطات كلامي مشكل دارند كمك كند.

دكتر پيتر وورول محقق بيمارستان دانشگاه منچستر جنوبي در اين باره خاطر نشان كرد: از اين تكنيك مي‌توان به عنوان روشي براي اندازه گيري اضطراب و افسردگي استفاده كرد. آنچه جالب توجه است اين است كه روش مزبور در واقع مي‌تواند در شناسايي خلق بيمار بهتر از سوالات شفاهي عمل كند.

راز سلامت؛ مديريت اعصاب، كلام و رفتار

سميه شرافتي:
پژوهش‌ها، كشفيات جديد روانشناسي، معناشناسي و علم اعصاب، اهميت دنياي ذهن انسان را به‌عنوان عامل مهم موفقيت و شكست، سلامت و بيماري، خلاقيت و تخريب، آرامش و ناآرامي، خوشي و ناخوشي، شادي و غم، وحدت و اختلاف و توافق و تعارض، مدنظر قرار داده‌اند

در اين ميان يكي از روش‌هاي  علمي جديد درباره ذهن انسان اين است: مديريت اعصاب و كلام و رفتار. دكتر صمد شاه محمدپور، رئيس مركز مطالعات راه روشن و داراي بورد تخصصي از آمريكا، در مورد نحوه مديريت بر خويشتن از طريق اعصاب و كلام و رفتار به همشهري اينطور توضيح مي‌دهد: اعصاب، كلام و رفتار در واقع 3 بردار يك محور مختصات هستند؛

يعني هر چيزي را بخواهيم در وجود انسان فرض كنيم، بايد ببينيم اين 3محور به يك نقطه اشاره مي‌كنند يا نه؟ اگر اشاره نمي‌كنند رفتار فرد رفتار انساني نيست؛ مثلا فكر و كلام فرد ممكن است خوب باشد ولي رفتارش نه.

وي در ادامه اينطور توضيح مي‌دهد: در اينجا شايد اين سؤال پيش‌ آيد كه اصلا چطور فكر كنيم؟ مثلا براي حل يك مسئله ما هميشه دنبال راه حل مي‌گرديم ولي بايد گفت كه براي حل يك مسئله 5مرحله وجود دارد كه تنها يكي از آنها ارائه راه حل است.

دكتر شاه‌محمدپور خاطرنشان مي‌كند: در حقيقت نخستين كار اين است كه مسئله موردنظر را در يك جمله تعريف كنيم چون خيلي از مسائل اصلا آن چيزي نيستند كه نشان مي‌دهند. مرحله بعدي تجزيه و تحليل آن مسئله است و در مرحله بعد بايد اين مسئله اندازه‌گيري و مقايسه شود.

به عقيده وي در واقع در اين مرحله يقين پيدا مي‌شود كه نسبت به قبل، رفتار فرد در مقابل آن مسئله فرق خواهد داشت. با اين حال رئيس مركز مطالعات راه روشن، مرحله آخر را ارائه راه‌حل‌هاي مختلف مي‌داند.

«البته اين هم پايان كار نيست چون بايد ديد روي راه‌حل انتخاب‌شده چقدر كنترل و نظارت وجود دارد؟ اگر اين كنترل وجود نداشته باشد آن راه‌حل به هيچ وجه مناسب نيست». وي با اشاره به اين عبارات ادامه مي‌دهد: در مورد فكر كردن و ارائه راه‌حل اگر همين اتفاق براي حل يك مشكل طي شود، مسلما برخورد ما در مورد مسائل مختلف با مردم ديگر فرق خواهد داشت. اين 5مرحله حتي اگر در زندگي خصوصي هر فردي نمود پيدا كند، تأثيرات آشكاري خواهد داشت.

تشخيص‌‌هاي وارونه


«مشكل ما اين است كه مشكلات و مسائل مختلف را وارونه تشخيص مي‌دهيم. وقتي هم كه با مشكل روبه‌رو مي‌شويم نخستين كارمان ارائه راه‌حل است و اين،  بدترين نوع رفع مشكل است».

دكتر شاه‌محمدپور معتقد است: ما از رويكرد حل مشكلات خيلي دور شديم و هنوز نمي‌دانيم كه برخي از رفتارها مشكل ما را رفع مي‌كنند نه حل. ولي ما خيلي اوقات تلاش بيهوده مي‌كنيم كه مشكلات را حل كنيم، در حالي كه هيچ وقت اين اتفاق نخواهد افتاد. مثلا يكي از عزيزترين افراد زندگي‌مان فوت مي‌كند.

بعضي اوقات سال‌ها سر اين دست انداز زندگي صبر مي‌كنيم، در حالي كه بايد حركت كرد چون اين مسئله، حل نشدني است و فقط بايد به رفع آن پرداخت.  در اين ميان ظاهرا خيلي از رويكردهاي روان‌شناسانه از دوره‌هاي قبل معتقدند كه دست‌اندازها بايد حل شوند، در حالي كه در حقيقت ايستادن روي اين دست‌اندازها ضربه‌هاي جبران‌ناپذيري به انسان مي‌زند.

آرامش كذايي يا حقيقي؟


«در مورد رسيدن به آرامش هم متأسفانه اينطور جا‌افتاده كه مثلا يكي از راه‌هاي رسيدن به آرامش يوگاست. در حالي كه ما راه‌هاي رسيدن به آرامش را هم فراموش كرده‌ايم».
دكتر‌ شاه‌محمدپور به اين عبارات اشاره مي‌كند و  مي‌گويد: يوگا مي‌تواند راهي باشد كه تا حدي در تمرينات فكري فرد برايش تمركز ايجاد كند اما آرامش‌دهنده نيست.

آرامش قلبي‌اي كه به انسان دست مي‌دهد و هر چيزي نمي‌تواند آن را به هم بريزد، با اين تمرينات فكري به دست نمي‌آيد و احساس آن در مقابل حس يوگا كه براي چند دقيقه فرد را به تمركز وا مي‌دارد، اصلا قابل مقايسه نيست.

البته ارائه اين مثال از سوي اين كارشناس به اين معني است كه ما روي يك چيز اسم چيز ديگري را مي‌گذاريم؛ البته به اشتباه و نتيجه اين امر جز اين نيست كه ما از برداشت اشتباهمان انتظار اشتباه هم داشته باشيم.

وي در اين باره توضيح مي‌دهد: مثلا يك رفتار اصلا در جامعه ارزش نيست ولي به مرور به ارزش تبديل مي‌شود يا مثلا سازگاري، يك ارزش و نشانه هوش است ولي الان متأسفانه به يك ضد‌ارزش تبديل شده است؛

البته سازگاري به اين معني كه به همه احترام بگذاريم به‌رغم تفاوت‌هايي كه افراد با يكديگر دارند و همه را همانگونه كه هستند، بپذيريم كه اين نشانه هوش و ادب افراد هم هست. در مقابل عدم‌سازگاري منجر به اين مي‌شود كه ما حتي طريقه جر و بحث‌كردن با هم را هم بلد نباشيم.

اين وضعيت درميان تمام افراد جامعه، در برخوردهاي خانوادگي و حتي در برخورد مديران با كارمندان‌شان زياد به چشم مي‌خورد، به‌طوري كه بيشتر تحقير كردن همديگر ديده مي‌شود تا اينكه اشتباهات را به هم يادآوري كنيم.

دنياي زنان و مردان


«يكي ديگر از مشكلات ما اين باور اشتباه است كه زن و مرد هيچ فرقي با هم ندارند. اين حرف كاملا اشتباه است چون زن و مرد دو دنياي متفاوت دارند».به عقيده دكتر شاه‌محمدپور هرچه  زن و مرد نسبت به دنياي هم آَشنايي بيشتري داشته باشند، اختلافاتشان كمتر مي‌شود ولي متأسفانه اين  تصور كه  زن و مرد فرقي ندارند آن‌قدر تكرار شده كه دنياي اين دو فرد را با هم يكي كرده‌ايم.

وي معتقد است: ما خيلي خوب بلديم مدرن شويم ولي اصلا بلد نيستيم درست زندگي كنيم، پس اين پيشرفت‌ها چه ارزشي دارد؟ اين شناخت‌هاي بسيار ريز و معمولي، كل فرهنگ جامعه را مي‌سازند و نياز همه افراد جامعه هستند؛

حتي براي كساني كه با آنها آشنايي دارند چون بيشتر شبيه تذكر هستند؛ تذكر براي مسائلي كه به اشتباه در جامعه جا افتاده‌اند يا ارزش‌هاي اجتماعي كه تقويت نشده‌اند.

قدرت خانواده


سایروس وست فیلد، پشتیبان تلگراف اقیانوس اطلس، خانواده‌ برجسته‌ای داشت. این نكته در باره‌ الكساندر گراهام بل نیز صادق است. الكساندر بل پدر، پدربزرگ پدری بل در سال 1790 در اسكاتلند چشم به جهان گشود. كار پدرش پینه‌دوزی بود و خودش نیز مدتی كار پدرش را پی گرفت تا این كه به دنیای صحنه پیوست. الكساندر بل كه صدای شش‌دانگی داشت در كنار بازیگری، فن خطابه را در چندین مدرسه‌ شهر ادینبورو، پایتخت اندیشه و سیاست اسكاتلند، تدریس می‌كرد. شكوفایی شغلی الكساندر بل تا دهه‌ سی‌ام زندگی‌اش تداوم داشت یعنی تا هنگامی كه متوجه شد همسرش بیش از ده سال است كه با مرد دیگری رابطه دارد. رسیدگی‌های قضایی به این ماجرا سبب شد تا به شهرت الكساندر بل آسیب وارد شود و قسمت اعظم ثروتی كه طی زندگی به دست آورده بود از دست برود. الكساندر بل برای آن كه تغییری در زندگی‌اش ایجاد كند به لندن نقل مكان كرد و تدریس فن خطابه را نیز ادامه داد.
فن خطابه با آن كه اغلب با زبان‌بازی و لفاظی اشتباه گرفته می‌شود دقت علمی زیادی دارد. خطابه‌شناس حرفه‌ای (این اصطلاح از سال 1847 وارد زبان انگلیسی شد) باید هم از جنبه‌های درون‌بدنی گفتار مانند ریه و تارهای صوتی شناخت داشته باشد هم از جنبه‌های برون‌بدنی مانند گویش و حالت چهره. لفاظی و زبان‌بازی از روزگار رومیان و یونانیان وجود داشته است ولی فن خطابه هنگامی كه الكساندر بل به سراغ آن رفت رشته‌ كمابیش تازه‌ای بود و هنوز هم بر سر هنر یا علم بودن آن بحث وجود دارد.
الكساندر بل بزرگ‌ترین پسرهای‌اش یعنی دیوید و الكساندر را با خود به لندن برد ولی آن‌ها اندكی بعد به بخش دیگری از جهان انگلیسی زبان رهسپار شدند. این دو پسر مدتی برای كسب سلامت در كانادا زندگی كردند و متوجه شدند كه آب و هوای خوش دنیای جدید برای سلامت جسم و جان‌شان خوب است. دیوید بل پس از مدتی به اروپا برگشت و در دوبلین اقامت گزید و همان جا بود كه خطابه‌شناس معروفی شد (جرج برنارد شاو نمایش‌نامه معروف انگلستان زمانی او را گیراترین و پرابهت‌ترین مردی نامید كه در زندگی‌اش دیده است). پسر دیگر هم دوباره به زادگاه‌اش ادینبورو برگشت.
پدر بل
الكساندر ملویل بل، متولد سال 1819 در ادینبورو، بیش‌تر به ملویل شهرت داشت. با موهای سیاه انبوه و اندام تنومندی كه داشت شباهت بسیاری به پدرش داشت و از همین رو تعجبی نداشت كه او نیز به سراغ فن خطابه رفت. الكساندر ملویل بل در سال 1844 با الیزا گریس سایموندز آشنا شد و ازدواج كرد. الیزا گریس سایموندز كه پدرش افسر نیروی دریایی انگلستان بود حدود 10 سال از همسرش بزرگ‌تر بود اما نه این تفاوت سنی كوچك‌ترین لطمه‌ای به زندگی زناشویی‌شان زد نه ناشنوایی الیزا گریس سایموندز.
الیزا گریس سایموندز كه پس از ازدواج الیزابل نام گرفت از كودكی دچار كم‌شنوایی بود و به كمك سمعك شیپوری هم به سختی چیزی می‌شنید. اما جالب این جا است كه این ناتوانی جسمانی سبب نشد كه از آموختن و نواختن پیانو باز بماند. سمعك شیپوری‌اش را به سوی كلیدهای پیانو می‌گرفت و به زیبایی هرچه تمام می‌نواخت. انگار الیزا و ملویل برای همدیگر آفریده شده بودند و در 52 سال زندگی مشترك‌شان بسیار اندك از همدیگر ناراحتی دیدند. زندگی زناشویی بسیار شادی داشتند.
برادران
الكساندر گراهام بل كه برای اشتباه نگرفتن‌اش با انبوه خویشاوندان‌اش الكساندر گراهام می‌نامیم‌اش دومین پسر از سه پسر خانواده بود. ملویل جیمز بل (معروف به ملی و متولد سال 1845) برادر بزرگ‌تر الكساندر گراهام بود و ادوارد چارلز بل (معروف به تد و متولد 1848) برادر كوچك‌تر.

سال‌های آغازین زندگی
از كودكی الكساندر گراهام اطلاعات زیادی داریم زیرا پدر و مادرش خاطرات خود را می‌نوشتند و نامه هم زیاد می‌نوشتند. در ضمن هنر عكاسی هم در دهه‌ 1850 شكوفا شده بود و ملویل بل هم كه به عكاسی علاقه‌ زیادی داشت سرنخ‌های تصویری بسیاری از زندگی پسرش به جا گذاشته است.
ملویل بل طی دهه‌ 1850 در اوج توانایی جسمانی‌اش بود و به چشم پسر میانی خجالتی‌اش همچون غولی می‌نمود. الكساندر گراهام به نوعی از پدر پرابهت‌اش خوف و واهمه داشت. ملویل با بزرگ‌ترین پسرش یعنی ملی ایاق بود. الكساندر گراهام با مادرش الیزا سایموندزبل پیوند بیش‌تری داشت، مادری كه اكثر اوقات شاد و سرخوش بود. الیزا كه خودش نوازنده‌ چیره‌دستی بود استاد زبردستی برای پسر میانی‌اش استخدام كرد و پیانونوازی از نخستین شادی‌هایی است كه در یاد الكساندر گراهام به جا ماند. الكساندر گراهام برای آن كه مادرش بشنود ناچار بود مانند دیگر افراد خانواده سر در كنار سرش بگذارد و حرف‌های‌اش را زمزمه كند و شاید همین هم بر صمیمیت پیوندشان می‌افزود.
الكساندر گراهام با برادر كوچك‌ترش تد هم رابطه‌ خوبی داشت. هر دو سرشت آرامی داشتند و به كنج خلوت‌شان علاقه داشتند خصلتی كه در برادر بزرگ‌ترشان نشانی از آن نبود، برادری كه هم رك‌گو بود هم بی‌پروا. در عكس‌هایی كه در دهه‌ 1850 گرفته شده است الكساندر گراهام به طور معمول همراه برادرش تد است و ملویل بل و ملی نیز با هم. اگر الیزا سایموندز بل با تمام افراد خانواده صمیمی نبود و پیوند قلبی نداشت شاید در این خانواده دردسرهایی جدی به پا می‌شد. خمیر مایه‌ زنانه‌ الیزا سایموندز بل بود كه مردان خانواده‌ بل را كنار هم نگه می‌داشت.
همان گونه كه در فصل پیش گفته شد از واكنش الكساندر گراهام بل در مورد نخستین كابل تلگراف اقیانوس اطلس كه در سال 1858 نصب شد خبری نداریم اما خبر موثق داریم كه فكر اختراعاتی به سرش افتاده بود.

 

ماهنامه دنیای مخابرات و ارتباطات

 

رهايي از دنياي خاكستري


هند- یاشیلا هیجان زده است. دختر نوجوان در شهر کویم باترو در جنوب هند در یک بیمارستان چشم پزشکی، مقابل دکتر نشسته است

دکتر با چراغ قوه داخل چشم او را با دقت نگاه می‌­کند. باید یک بار دیگر عدسی چشم چپش را دقیق معاینه كند، چون امروز قرار است اين چشم ياشيلا جراحی شود. این دختر 13 ساله هندی مبتلا به نوعی بیماری چشمی مادرزادي است که باعث شده همه جا را تیره ببیند، چون عدسی چشمش کدر است.

وظیفه عدسی در چشم انسان مثل وظیفه عدسی در دوربین عکاسی است. عدسی چشمِ سالم، شفاف و بدون تیرگی است. اما دنیای یاشیلا خاکستری است. انگار پرده‌ای خاکستری نگاه او را پوشانده است. این پرده خاکستری مدام ضخیم ­تر هم می‌­شود.



یاشیلا یکی از 45 میلیون هندی است که دچار نوعی بیماری چشمی مادرزادی است.او شانس این را دارد که با یک عمل جراحی ساده، بینایی طبیعی­‌اش را به‌­دست بیاورد
قبل از شروع جراحی، دکتر دوباره چشم یاشیلا را با دقت معاینه می‌­کند



پس از انجام عمل جراحی مادربزرگ ياشيلا کنار تختش نشسته و منتظراست تا او به‌هوش بیاید
اگر این عمل جراحی را انجام ندهد، چشم چپش به کلی نابينا می­ شود. عمل جراحی دشواری نیست و به کمک لیزر انجام می ­شود. با­­وجود این در بسیاری از کشورهای فقیر افریقایی و آسیایی، هرساله میلیون‌ها نفر بر اثر این بیماری بینایی­ شان را از دست
می ­دهند. آنها توان پرداخت هزینه­ های جراحي را ندارند. فقط در کشور هند، 45 میلیون نفر از این بیماری رنج می­ برند که 12 میلیون نفرشان کاملاً نابينا هستند.

یاشیلا شانس آورده که یک مؤسسه خیریه هزینه عمل او را پرداخت کرده است. قرار است  جراحان، عدسی چشم او را با يك عدسی مصنوعی و سالم عوض کنند. این جراحی فقط ده دقیقه طول مي كشد. البته ياشيلا باید صبر کند تا بتواند دنیای اطرافش را كاملاً شفاف و رنگین ببیند. او باید چشمش را تا  چند روز با باند مخصوصی ببندد.

پس ازآن، پرده خاکستری از جلوی چشمش کنار می­ رود.


خنده، نقطه اشتراک همه مردم دنياست



احساسات پايه‌اي نظير هيجان، ترس، عصبانيت و ناراحتي در همه فرهنگ‌ها به صورت يکسان ابراز نمي‌شوند ولي بعضي از آنها به صورت جهاني، قابل شناسايي هستند.

محققان خصوصاً در مورد صداهاي مربوط به ابراز احساسات اصلي تحقيق کردند تا شباهت‌ها و تفاوت‌هاي آنها را در فرهنگ‌هاي مختلف دريابند.

محققان داستان‌هايي مبني بر احساسات مشخص را با صداهاي مختلف براي شرکت کنندگاني از دو منطقه مختلف تعريف کردند سپس از شرکت کنندگان خواسته شد تا مشخص کنند کدام يک از اين صداها احساسات مربوط به داستان‌هاي گفته شده را ابراز مي‌کنند.

افراد از هر دو گروه توانستند احساسات پايه نظير ترس، عصبانيت، تنفر، هيجان، ناراحتي و تعجب را به راحتي تشخيص دهند. به طور ويژه خنده توسط همه شنوندگان در هر دو گروه به خوبي شناسايي شد.

طبق گفته دکتر صوفي اسکات محقق اصلي از دانشگاه لندن، طبق اين پژوهش اين احساسات و صداهاي مربوط به آنها در تمام جوامع انساني مشابه است.

ديسان ساته از دانشگاه لندن معتقد است: قلقلک دادن باعث ايجاد خنده در همه افراد مي‌شود، اين تاثير نه فقط در انسان‌ها بلکه در شامپازه‌ها و همچنين ديگر پستانداران نيز مشاهده مي‌شود.

بر اساس نتايج اين پژوهش، خنده ريشه عميقي دارد و از قسمتي از ارتباطات سرزنده و شوخي بين مادر و کودک نشأت گرفته است.

يافته‌ها حاکي از آن است که خنده به طور جهاني با قلقلک و همچنين احساسات مربوط به سرگرمي و ورزش مرتبط است. بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت يکسري احساسات مشخص، جهاني هستند.

ایسنا

كاهش تنش با گل و گياه و پنجره‌هاي داراي شيشه رنگي

وجود گل و گياه و پنجره‌هاي داراي شيشه رنگي موجب كاهش تنش در خانه مي‌شود

 استفاده از شيشه‌هاي رنگي و گل و گياه در فضاي خانه، موجب احساس آرامش و كاهش تنش در خانواده مي‌شود.

مريم زمان‌پور روانشناس

در خانه‌هاي دور‌ساز قديمي، از شيشه‌هاي رنگي در پنجره‌ها استفاده مي‌شد كه تابش نور خورشيد به اين شيشه موجب مي‌شد فضاي اتاق‌ها در هر ساعت از روز به يك رنگ خاص تبديل شود.


نور و رنگ در فضاي خانه نقش بسيار موثري در ايجاد شادابي و احساس آرامش افراد خانواده دارد و بازي رنگ‌ها كه در اثر تابش نورخورشيد در خانه‌ها ايجاد مي‌شد موجب تنوع فضاي داخلي خانه‌ها مي‌شد.

همچنين در گذشته خانه‌ها داراي حياط و باغچه بودند كه در آپارتمان‌هاي امروزي اين امكان از خانواده‌ها گرفته شده است.

گل و گياه علاوه بر تصفيه هواي محيط، نقش بسيار مهمي در آرامش انسان دارد و لازم است در زندگي مدرن امروزي جايگزيني براي داشته‌هاي گذشته پيدا كرد.

مي‌توان در ساخت و ساز آپارتمان‌ها به جاي پنجره‌ها و شيشه‌هاي تيره و تار از شيشه‌هاي رنگي به سبك معماري سنتي استفاده كرد. اين كار موجب مي‌شود با تابش نور خورشيد به پنجره خانه، فضاي داخلي خانه در هر ساعت از شبانه روز به يك رنگ درآيد.

همچنين مي‌توان به جاي باغچه‌هاي خانه‌هاي قديمي از گل و گياه در فضاي داخلي خانه استفاده كرد. گاه تاثيري كه يك گلدان بر آرامش انسان دارد، قابل مقايسه با هيچ كدام از تفريحات زندگي مدرن نيست.
ایسنا

شش توصیه بنیادی برای پیشرفت در شغل

آمادگی خوب لازمه پیشرفت شغلی موفقیت‌آمیز است. باید دقیقاً مشخص كنید كه از نظر شغلی به كجا می‌خواهید برسید، چه تواناییها و ویژگیهایی برای رسیدن به آن نیاز دارید، برای دستیابی به آن چه كاری باید انجام دهید.


۱) توصیه اول: اهداف خود را كاملاً مشخص كنید
گام نخست، مشخص كردن هدف است. پیشرفت در شغل واقعاً چه مفهومی برای شما دارد؟ آیا می خواهید به سقف مشخصی از پول دست پیدا كنید؟ یا اینكه دستیابی به موقعیت و مقام مشخص برای شما مهمتر است؟ هنگامی كه تصور دقیقی از پیشرفت شغلی به دست آوردید می‌توانید به طور هدفمند برای رسیدن به آن تلاش‌ كنید. بسیاری از افراد، برای مشخص ‌كردن آگاهانه و منظم اهداف شغلی‌شان زمان صرف نمی‌كنند، در حالی‌كه مهمترین عامل برای رسیدن به پیشرفت شغلی است. روی یك تكه كاغذ بنویسید به چه می‌خواهید برسید و برای چه. فرض كنید كه به هدفتان رسیده‌اید. حال چه اتفاقی می‌افتد؟
 

۲) توصیه دوم: میزان هزینه مورد نظرتان را برای پیشرفت شغلی مشخص كنید.
وقتی‌كه شما می‌دانید به چه چیزی می‌خواهید دست پیدا كنید، باید یك بار هم در این زمینه بیندیشید كه چه مقدار حاضرید برای آن هزینه‌كنید. برای بیشتر انسانها پیشرفت شغلی بدین معناست كه بتوانند از پس هزینه های زندگی‌شان برآیند. برخی نیز حاضرند از سلامتی، وقت آزاد و هر آنچه كه زندگی‌شان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، صرفنظركنند، تا به پیشرفت برسند، ولی اگر شما می‌خواهید كه همواره توانایی انجام كار را داشته باشید، باید به این نكته توجه‌كنیدكه از نظر جسمی، روحی و روانی در سلامت كامل به سر ببرید. از این رو باید مشخص‌كنید كه چقدر می‌توانید برای پیشرفت شغلی خود هزینه‌كنید. تنها در این حالت می‌توانید حین انجام‌كار تصمیمات مناسب بگیرید. گاهی اوقات نیز پیشرفت در بعضی قسمتها ارزش هزینه‌كردن را ندارد.
 

۳) توصیه سوم: همواره زمانی را به بازبینی كارهای انجام داده اختصاص دهید. دست از كار بكشید و بیندیشید كه:
▪ چه كاری تاكنون انجام داده‌اید؟
▪ این كار تا چه میزان می‌تواند برایتان مفید واقع شود؟
▪ آیا این كار، شما را به سوی هدف مورد نظرتان هدایت می‌كند؟
▪ آیا این احتمال وجود دارد كه بتوانید راحت‌تر كارتان را انجام دهید؟
با پاسخ به این سؤالات در می‌یابید كه در چه مرحله‌ای هستید و تا رسیدن به پیشرفت، چه كارهای دیگری باید انجام دهید.
 

۴) توصیه چهارم: مسیر پیشرفتتان را مانند یك كار برنامه‌ریزی شده ببینید.
اگر می‌خواهید پیشرفت كنید باید از همین امروز شروع كنید. هدفتان از پیشرفت را مانند یك پروژه برنامه‌ریزی شده صحیح ببینید. به گونه‌ای عمل كنید كه انگار در حال تأسیس شركتی هستید و هدف، رسیدن شما به موقعیت دلخواه‌تان است. از امروز رئیس خود باشید. یاد بگیرید كه مانند یك مدیر ببینید و عمل كنید. تا حد لازم منتقد خود باشید و همواره به افزایش دانش خود بیندیشید و سعی كنید كه چیزهای تازه را فرا بگیرید. در حوزه فعالیت خودتان به كارهای بازاریابی، روابط عمومی، نوآوری در مدیریت و سایر مواردی كه یك شركت نیز آنها را انجام می‌دهد بپردازید و جوهره وجودی خود را برانگیزید.
 
 
۵) توصیه پنجم: نقاط ضعف و قوت خود را بشناسید.
اگر می‌خواهید موفق باشید، باید از میزان توانایی‌هایتان آگاهی داشته باشید. هر چقدر بیشتر در مورد توانایی‌ها، دانش، نقاط ضعف و خطاهای خود آگاهی داشته باشید، هدفمندتر كار خواهید كرد. بنابراین هر از چندگاهی به بررسی نقاط ضعف و قوت فردی و شغلی خود بپردازید. در این راستا، جویای نظرات دیگران از جمله دوستان خوب، اقوام و آشنایان نیز باشید، با دقت به نظرات آنها گوش كنید و از انتقادشان ناراحت نشوید. تنها از این راه می‌توانید به شناخت بهتر خود نایل شوید.
 

۶) توصیه ششم: همواره به فراگیری علوم بپردازید.
پس از شناخت نقاط ضعف و قوت خود می‌توانید به صورت هدفمند تواناییهای خود را گسترش دهید و نقاط ضعفتان را برطرف كنید. روی دانش و تواناییهای خود سرمایه‌گذاری كنید. كتاب بخوانید و در دوره‌های آموزشی لازم شركت كنید. شناخت‌تان را در مورد رشته كاری و خودتان افزایش دهید. نسبت به رشته‌های دیگر نیز كنجكاو باشید. یادگیری علوم تخصصی ضروری را نیز فراموش نكنید. سطح تواناییهایتان را همواره بالا ببرید.

 
 

 vista.ir