اگر شانس يک زندگي دوباره به من داده ميشد، هر دقيقه آن را متوقف ميکردم، آن را به دقت ميديدم، به آن حيات ميدادم و هرگز آن را پس نميدادم.
اگر ميتوانستم يک بار ديگر به دنيا بيايم کمتر حرف ميزدم و بيشتر گوش ميکردم. دوستانم را براي صرف غذا به خانه دعوت ميکردم، حتي اگر فرش خانهام کثيف و لکهدار يا کاناپهام ساييده و فرسوده شده بود و اگر کسي ميخواست که آتش شومينه را روشن کند، نگران کثيفي خانهام نميشدم.
پاي صحبتهاي پدر بزرگم مينشستم تا خاطرات جوانياش را برايم تعريف کند و در يک شب زيباي تابستاني پنجرههاي اتاق را نميبستم تا آرايش موهايم به هم نخورد، شمعهايي که به شکل گل رز هستند و مدتها بر روي ميز جا خوش کردهاند را روشن ميکردم و به نور زيباي آنها خيره ميشدم.
با فرزندانم بر روي چمن مينشستم، بدون آنکه نگران لکههاي سبزي شوم که بر روي لباسم نقش ميبندند.
با تماشاي تلويزيون کمتر اشک ميريختم و قهقهه خنده سر ميدادم و با ديدن زندگي بيشتر ميخنديدم.
هرگز چيزي را نميخريدم فقط به اين خاطر که به آن احتياج دارم يا اينکه ضمانت آن بيشتر است.
وقتي که فرزندانم با شور و حرارت مرا در آغوش ميکشيدند هرگز به آنها نميگفتم: بسه ديگه. بلکه به آنها ميگفتم دوستتان دارم.
گاهي اوقات افراد به دلايل مختلف عصباني و خشمگين ميشوند. عصبانيت و خشم حالتي است كه خواه ناخواه در شرايطي خاص براي هر انساني ممكن است پيش آيد. ولي آن چه مهم است اين است كه انسان در چنين حالاتي بتواند خود را به بهترين نحو كنترل كند و خشم خود را كنترل شده بروز دهد.
آنچه باعث ايجاد مشكل ميشود اين است كه بعضي افراد خيلي سريع خشمگين ميشوند و با كوچكترين مسالهاي عصباني شده و كنترل خود را از دست ميدهند و در چنين وضعيتي عكسالعملهاي ناخوشايندي را نشان ميدهند كه موجب آزار ديگران و حتي خودشان ميگردد و منجر به تيره شدن روابط بين افراد نيز ميشود.
در بسياري از موارد فرد خشمگين بعد از فروكش شدن خشم خود از حالات و گفتار و كردار خود در زمان عصبانيت پشيمان و شرمنده ميشود.
امام علي(ع) ميفرمايد: خشم خود را فرو خور كه من جرعهاي شيرين تراز آن ننوشيدم وپاياني گواراتر از آن نديدهام.
آدم خشمگين نميتواند حقيقت را بگويد.
بهترين چاره غضب به تاخير انداختن آن است. آتش را نميتوان با آتش خاموش كرد.
خشم با ديوانگي آغاز ميشود و با پشيماني پايان مييابد.
هنگام عصبانيت برو در آينه نگاه كن، بياختيار به خود خواهي خنديد.
براي اينكه پشيمان نشوي بايد خودت را كنترل كني و خشمت را مهار نمايي.
وقتي رويدادها احساساتتان را تحريك ميكنند، همواره تفكراتي را نيز به همراه ميآورند. شما ممكن است اين حالت را به صورت تصوير دروني، يك صدا يا گفتگويي دروني تجربه كنيد. مانند "من از اين مصاحبه ميترسم"، "او از دست من عصباني است." اين تفكر ممكن است درباره چيزي كه در حال حاضر اتفاق ميافتد، خاطرهاي از گذشته يا پيشبيني درباره آينده باشد.
استراتژي اصلي شما درباره تفكر مثبت، اين است كه اين تفكرات را سازگار نموده، بر موارد مثبت آنها تاكيد كرده و موارد منفي آنها را خنثي كنيد. تفكراتتان را تغيير دهيد تا به خودي خود، احساسات و در نتيجه اقدامات شما تغيير يابند.
رالف والدو امرسون ميگويد: آنچه پشت سر يا روبروي ما قرار دارد، در مقايسه با آنچه درون ماست، بسيار ناچيز است.
در بستر تفكرات شما، باورها قرار دارند كه در واقع ايدههايي ريشهدار بوده و نتيجه تجربيات شما هستند. اينها نگرش ما به زندگي هستند. در حالي كه تفكرات نسبي هستند، باورهاي شما معمولاًً انكارناپذير و مطلق هستند.
باور منفي ميتواند لذت شما از زندگي را زير سوال ببرد، اما به دليل اين كه باورها، مبناي تفكرات شما هستند، اگر شما يك باور منفي را تحليل كرده و به يك باور مثبت تبديل كنيد، ديدگاه كلي شما به زندگي تغيير ميكند.
مهارتهای زندگی، مهارتهایی هستند كه برای افزایش تواناییهای روانی- اجتماعی افراد، آموزش داده میشوند و فرد را قادر میسازند كه بهطور مؤثر، با كشمكشهای زندگی روبهرو شود.
مهارتهای زندگی، آنچه برای مقابله با مشكلات باید بدانیم
مهارتهای زندگی، مهارتهایی هستند كه برای افزایش تواناییهای روانی- اجتماعی افراد، آموزش داده میشوند و فرد را قادر میسازند كه بهطور مؤثر، با كشمكشهای زندگی روبهرو شود.
هدف از آموزش مهارتهای زندگی، افزایش تواناییهای روانی- اجتماعی و درنهایت پیشگیری از ایجاد رفتارهای آسیبزننده به بهداشت و سلامت و ارتقای سطح سلامت روان افراد است. بهطور كلی هدف از آموزش مهارتهای زندگی، ایجاد روابط بینفردی مناسب و مؤثر، انجام مسؤولیتهای اجتماعی به بهترین شکل، گرفتن تصمیمهای صحیح، حل تعارضها و كشمكشها بدون توسل به اعمالی كه به خود و یا دیگران صدمه میزنند، میباشد.
مهارتهای اصلی و اساسی:
ماهیت و تعریف مهارتهای زندگی، در كشورها و فرهنگهای مختلف، متفاوت میباشد، با این حال، تحقیق در زمینهی برنامههای اجراشده در مورد سلامت روانی كودكان و نوجوانان، نشانمیدهد در آموزش مهارتها، بر چند مهارت اصلی و اساسی تأكید بیشتری شده است ازجمله:
- توانایی تصمیمگیری: این توانایی، به فرد كمك میكند تا بهنحو مؤثری در مورد مسائل زندگی، تصمیمگیری نماید. اگر كودكان و نوجوانان بتوانند فعالانه در مورد کارهایشان تصمیمگیری نمایند، جوانب مختلف انتخابها را بررسی و پیامد هر انتخاب را ارزیابی كنند، بهطور مسلم در سطوح بالاتر بهداشت روانی قرارخواهند گرفت.
- توانایی حل مسأله: این توانایی، فرد را قادر میسازد تا بهطور مؤثرتری مسائل زندگی را حلنماید. چنانچه مسائل مهم زندگی حلنشده باقیبمانند، استرس روانی ایجاد میكنند كه به فشار جسمانی منجر میشود.
- توانایی تفكر خلاق: این نوع تفكر، هم به حل مسأله و هم به تصمیمگیریهای مناسب كمك میكند. با استفاده از این نوع تفكر، راهحلهای مختلف مسائل و پیامدهای هریك از آنها بررسی میشوند. این مهارت، فرد را قادر میسازد تا مسائل را از ورای تجارب مستقیم، دریابد و حتی زمانی كه مشكلی وجود ندارد و تصمیمگیری خاصی مطرح نیست، با سازگاری و انعطاف بیشتری به زندگی روزمره بپردازد. - توانایی تفكر نقادانه: تفكر نقادانه، توانایی کسب اطلاعات و تجارب میباشد. آموزش این مهارت به نوجوانان، آنان را قادر میسازد تا در برخورد با ارزشها و فشار گروه، مقاومت كنند و از آسیبهای ناشی از آن، در امان بمانند.
- توانایی برقراری ارتباط مؤثر: این توانایی به فرد كمك میكند تا بتواند از طریق ارتباط كلامی و غیركلامی و مناسب با فرهنگ جامعه، خود را نشاندهد. بدین معنی كه فرد بتواند نظرها، عقاید، خواستهها، نیازها و هیجانهای خود را ابراز و بههنگام نیاز، از دیگران درخواست كمك و راهنمایی نماید. مهارت تقاضای كمك و راهنمایی از دیگران در مواقع ضروری، از عوامل مهم برای تداوم یك رابطهی سالم است.
- توانایی برقراری روابط بینفردی سازگارانه: این توانایی به ایجاد روابط بینفردی مناسب و مؤثر با انسانهای دیگر كمك میكند. روابط گرم خانوادگی، بهعنوان یك منبع مهم حمایت اجتماعی و قطع روابط اجتماعی ناسالم، نقش بسیار مهمی در زندگی افراد دارد.
- توانایی خودآگاهی: خودآگاهی، توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات، نقاط ضعف و قدرت، خواستهها، ترسها و انزجارها میباشد. رشد خودآگاهی، به فرد كمك میكند تا دریابد تحت استرس قرار دارد یا نه و این بهطور معمول پیششرط روابط بینفردی مؤثر و همدلانه است.
- توانایی همدلی با دیگران: همدلی به این معنیست که فرد بتواند زندگی دیگران را حتی تا زمانی كه در آن شرایط قرار ندارد، درك كند. همدلی به فرد كمك میكند تا بتواند انسانهای دیگر را حتی وقتی با آنان بسیار متفاوت است، بپذیرد و به آنان احترام بگذارد. همدلی، روابط اجتماعی را بهبود میبخشد و منجر به ایجاد رفتارهای حمایتكننده و پذیرنده نسبت به دیگران میشود.
- توانایی مقابله با هیجانها: این توانایی، فرد را قاد میسازد تا هیجانها را در خود و دیگران تشخیص دهد، نحوهی تأثیر هیجانها بر رفتار را بداند و بتواند واكنش مناسبی در برابر هیجانهای مختلف نشاندهد. اگر با حالتهای هیجانی مانند غم، خشم و اضطراب، درست برخورد نشود، این هیجانها، تأثیر منفی بر سلامت جسمی و روانی فرد خواهد گذاشت و پیامدهای منفی بهدنبال خواهد داشت.
- توانایی مقابله با استرس: این توانایی، شامل شناخت استرسهای مختلف زندگی و تأثیر آنها بر فرد است. شناسایی منابع استرس و نحوهی تأثیر آن بر انسان، فرد را قادر میسازد تا با اعمال و موضعگیریهای خود، فشار و استرس را كاهش دهد.
آموختن و بهكارگیری مهارتهای زندگی، بر احساس فرد از خود و دیگران، به اندازهی ادراك دیگران از او اثر میگذارد. مهارتهای زندگی، بر اداراك افراد از كفایت خود، اعتمادبهنفس و عزتنفس، اثر دارد و بنابراین نقش مهمی در سلامت روان دارد. همراه با ارتقای سطح بهداشت روان، انگیزهی فرد در مراقبت از خود و دیگران، پیشگیری از بیماریهای روانی، پیشگیری از مشكلات بهداشتی و مشكلات رفتاری، افزایش مییابد.
در این مقاله پنج توصیه فوق العاده برای آغاز یک روز با نشاط را به شما پیشنهاد می دهیم.
* قبل از اینکه از رختخواب خود بلند شوید به شما توصیه می کنیم :
هنگامی که چشمانتان را باز می کنید،و همان در رختخواب که هستید حرکات کششی انجام دهید،حرکاتی مانند حرکات گربه بر روی دو زانوی خود بنشینید و به سمت جلو خود را بکشید سر خود را بین دو دوست خود قرار دهید،و مدتی در این حالت بمانید.
* قبل از اینکه صبحانه تان را میل کنید توصیه می کنیم که یک لیوان آب بنوشید. زیرا شما بعد از هفت یا هشت ساعت که از خواب بیدار می شوید بهتر است اولین ماده ای خوراکی که می نوشید آب باشد زیرا با نوشیدن آب سمومی که در بدن شما در طول یک شبانه روز ساخته شده است و طی فعل و انفعالات بدن به وجود آمده اند و اکنون در نقاطی از بدن شما جمع شده اند را با نوشیدن آب دفع می کنید.
* صبحانه بخورید : صبحانه ای که دارای ارزش غذایی پروتئنی باشد.بهتر است صبحانه ای را داشته باشید که دارای موادی مانند گندم باشد. * خون تان را به جوشش و حرکت در بیاورید: این جمله بدین معنی می باشد که با صبحانه ی خود یک فنجان قهو بنوشید،قهوه علاوه بر ارزشی که گفته شد باعث می شود که شما در طول روز آرامش بیشتری به اعصاب خود داشته باشید.کمی نرمش و ورزش نیز انجام دهید البته قبل از خوردن صبحانه !!
* به دومین فنجان قهوه نه بگوید زیرا تنها یک فنجان قهوه می تواند مفید باشد اما فنجان دوم دیگر اهمیتی ندارد.بهتر است فنجان دوم قهوه تان را هنگامی که از فعالیت بیرون به منزل برگشتید میل کنید.
کپچا در تعریفی ساده، یک آزمون تورینگ است که نشان می دهد جواب دهنده یک برنامه کامپیوتری بوده یا واقعاً انسان پشت کامپیوتر نشسته است.
رضا جوالچی :
حتماً در بسیاری از سایت ها در قسمتی با یک کادر کوچک مواجه شده اید که یک کلمه به هم ریخته را به شما نشان داده و از شما می خواهند که آن کلمه را عیناً تایپ کنید یا ممکن است به جای این عبارت به هم ریخته، سوالی بسیار ساده از شما پرسیده شود که مجبور به پاسخگویی به آن شوید. به چنین سوال یا عبارتی کپچا گفته می شود. کپچا در تعریفی ساده، یک آزمون تورینگ است که نشان می دهد جواب دهنده یک برنامه کامپیوتری بوده یا واقعاً انسان پشت کامپیوتر نشسته است. آزمون تورینگ به آزمایشی گفته می شود که برای جدا کردن کامپیوترها و انسان ها طراحی می شود. در آزمایش کپچا، از فرد یک سوال ساده پرسیده می شود تا مشخص شود او انسانی حقیقی است یا اینکه یک برنامه کامپیوتری خود را به جای یک کاربر جا زده است. سوال پرسیده شده باید دو ویژگی داشته باشد: اول اینکه یک انسان بتواند به راحتی و در طول چند ثانیه به آن پاسخ دهد و در این زمینه به مشکل برنخورد و دوم آنکه کامپیوترهای فعلی، نباید قادر باشند به چنین سوالاتی پاسخ دهند. این آزمایش می تواند به روش های گوناگونی انجام شود. عام ترین روش، نشان دادن یک کلمه به هم ریخته و نامرتب است که معمولاً هر حرف آن با یک فونت مجزا نوشته می شود. پس زمینه چنین تصاویری پر از خطوط و نقاط متعدد است تا فقط افراد بتوانند نوشته را تشخیص دهند و نه برنامه های کامپیوتری. در این روش کاربر باید کلمه را تشخیص داده و آن را تایپ کند تا ثابت کند که او انسان است. اکثر نرم افزارهای تشخیص متن (ocr) قادر به تشخیص چنین کلماتی نیستند و با رد شدن در این آزمون، از دسترسی به سایر قسمت ها باز می مانند.
بسیاری از سایت ها، خدماتی را ارائه می دهند که می تواند بستری برای سوء استفاده خرابکاران باشد. آنها می توانند با نوشتن یک برنامه ساده، از قابلیت های رایگانی که سایت در اختیار افراد می گذارد در ابعاد وسیع استفاده کنند و کارهای مخرب انجام دهند. این درحالی است که اگر تنها یک کاربر بخواهد از این خدمات استفاده کند، مشکلی پیش نمی آید. مثلاً یک سایت ممکن است خدمات ای میل رایگان ارائه دهد. در صورتی که هر فرد برای خود یک حساب کاربری ایجاد کند، مشکلی نیست ولی یک فرستنده اسپم می تواند با یک برنامه ساده، صدها حساب کاربری درست کند و از آنها سیلی از اسپم های خود را به سوی دیگر کاربران روانه کند. در این حال کپچا مانع آن می شود که برنامه های کامپیوتری دست به چنین کاری بزنند چون در مرحله کپچا می مانند و نمی توانند از آن فراتر روند. همچنین اگر یک نام کاربری داشته باشید و چند بار پسورد آن را اشتباه بزنید، سایت مورد نظر احتمالاً از شما درخواست خواهد کرد یک کپچا را جواب دهید تا مشخص شود پای یک برنامه برای به دست آوردن کلمه عبور شما در کار نیست. با پیشرفت برنامه های کامپیوتری، طراحی کپچاهای مناسب دشوارتر می شود مثلاً ممکن است شما هم با این مشکل برخورد کرده باشید که کلمه ای که برای تایپ به شما ارائه می شود آنقدر پیچیده و سخت باشد که نتوان آن را به راحتی تشخیص داد.
باور داشته باشيم که مهرباني هرگز از بين نميرود، حتي اگر کسي که به او مهرباني ميکنيم، او از آن استفاده نکند و تحت تاثير قرار نگيرد حداقل ميتواند روي خودمان اثرسودمند داشته باشد.
پس بدانيم خوشبختي اگر يک طرفه باشد کامل نيست و بدانيم دنبال کارهايي برويم که ما را آسان به آن نزديک کند. چون کارهاي کوچک ميتواند نتايج و عواقب بزرگ و خوبي داشته باشند. اين را هم بدانيم براي رسيدن به موفقيت قطعي چندين ساله بيش از چند روز چندهفته يا چندماه فاصلهاي نداشته باشيم. فقط کافي است خود را باورکنيم.
بدانيم براي خدمت کردن نيازي به مدرک دانشگاهي يا وقت از بيش تعيين شده و همچنين مکان خاص نيست؛ پس در همه حال آماده اين کار باشيم. بايد شکست موقتي و محدود را که ناشي از عوامل بيروني يا تفکرغلط است بپذيريم، اما هرگز روحيهي خودباوري واميد را از دست ندهيم.
باور کنيم که بهجاي تغيير ديگران بکوشيم که خود را تغيير دهيم. اين تغيير به مفهوم سازش نيست، بلکه از خرد و درايت خود استفاده کردهايم؛ چون انسان عاقل براي رسيدن به آرامش دست به هرکاري ميزند.
باور داشته باشيم که خنده بهترين و ارزانترين دوا است. پس بدون هيچگونه شک و ترديد اين کار را باهم انجام دهيم و باهم در همه کارها دوست باشيم. خوشبختي رسيدن به خواسته نيست؛ بلکه خوشبختي خودباوري است و همچنين حفظ آن چيزهايي که داريم. پس به خودمان ايمان داشته باشيم که ميتوانيم خوشبخت باشيم.
اگر شانس يک زندگي دوباره به من داده ميشد، هر دقيقه آن را متوقف ميکردم، آن را به دقت ميديدم، به آن حيات ميدادم و هرگز آن را پس نميدادم.
اگر ميتوانستم يک بار ديگر به دنيا بيايم کمتر حرف ميزدم و بيشتر گوش ميکردم. دوستانم را براي صرف غذا به خانه دعوت ميکردم، حتي اگر فرش خانهام کثيف و لکهدار يا کاناپهام ساييده و فرسوده شده بود و اگر کسي ميخواست که آتش شومينه را روشن کند، نگران کثيفي خانهام نميشدم.
پاي صحبتهاي پدر بزرگم مينشستم تا خاطرات جوانياش را برايم تعريف کند و در يک شب زيباي تابستاني پنجرههاي اتاق را نميبستم تا آرايش موهايم به هم نخورد، شمعهايي که به شکل گل رز هستند و مدتها بر روي ميز جا خوش کردهاند را روشن ميکردم و به نور زيباي آنها خيره ميشدم.
با فرزندانم بر روي چمن مينشستم، بدون آنکه نگران لکههاي سبزي شوم که بر روي لباسم نقش ميبندند.
با تماشاي تلويزيون کمتر اشک ميريختم و قهقهه خنده سر ميدادم و با ديدن زندگي بيشتر ميخنديدم.
هرگز چيزي را نميخريدم فقط به اين خاطر که به آن احتياج دارم يا اينکه ضمانت آن بيشتر است.
وقتي که فرزندانم با شور و حرارت مرا در آغوش ميکشيدند هرگز به آنها نميگفتم: بسه ديگه. بلکه به آنها ميگفتم دوستتان دارم.
فیزیکدانان دانشگاه استنفورد با بررسی تاریخ شکل گیری جهان و انفجار بزرگ تعداد جهانهای دیگر که همیشه احتمال وجود آنها وجود داشته است را تخمین زدند.
فیزیکدانان برای مدتی به نظریه پردازی درباره وجود جهانهای دیگر به جز جهانی که بشر در آن زندگی می کند می پرداختند. در واقع برخی از نظریه های فیزیکی نیازمند چندین جهان هستند تا بتوانند پدیده های نادر و غریب را توضیح دهد.
تعدادی از دانشمندان در دانشگاه استنفورد با انجام بررسی ها و مطالعات جدید نظریه ای جدید را در رابطه با تعداد جهانهای موجود که با چشم و ذهن انسان دیده نمی شوند ارائه کرده اند.
دانشمندان با بازگشت به زمان انفجار بزرگ ادعا کردند سازماندهی سیاره ای و فیزیک جهان ما نتیجه آشفتگی کوچکی در نوعی دیگر از ماده یکنواخت و متراکم و انرژی است که چند میلی ثانیه پس از انفجار بزرگ وجود داشته است.
بر همین اساس عدد دفعات احتمالی این آشفتگی می تواند حد بالای تعداد جهانهای ممکن را تعیین کند که این عدد جادویی 7^10^10^10 (10 به توان 10 به توان 10 به توان 10 به توان 7) اعلام شده است. به بیانی دیگر به اعتقاد دانشمندان دانشگاه استنفورد 7^10^10^10 جهان دیگر به جز جهانی که انسان قادر به دیدن قسمتی کوچک آن است، وجود دارد.
بر اساس گزارش پاپ ساینس، با این حال به دلیل محدودیتهای فیزیکی مغز انسان هیچ انسانی قادر به درک واقعیتی بیش از عدد 16^10^10 نیست و به همین دلیل این عدد به عنوان تعداد جهانهای موجود اعلام شده است.
هيچکس و هيچ چيز نميتواند مانع پويندگي ما شود. اگر آماده نباشيم ارزشمندترين زمانها را نيز از دست خواهيم داد و کسي که آماده نيست بخت کمتري براي پيروزي خواهد داشت.
پشتيباني از داشته ديگران، پشتيباني از داشته خود ماست.
صدها راه براي پند و اندرز دادن وجود دارد، اما بيشتر، بدترين گونه آن، که همان رو راست گفتن است را برميگزينيم.
در دوي زندگي، هميشه هماورد را شانه به شانهات بپندار و هميشه با خود بگو تنها يک گام پيشترم، تنها يک گام...
اگر ميخواهي بزرگ شوي، از کردار نيک ديگران فراوان ياد کن.
هيچگاه براي آغاز دير نيست، همين بس که به خود بگوييم اين بار کار ناتمام را پايان ميدهم.
دردها و رنجها فکر انسان را قوي ميسازد. کسي که ميترسد شکست بخورد حتما شکست خواهد خورد.
تنها چيزي که در دنيا تغيير نميکند، لزوم تغيير است. اگر در کارها «اگر» نباشد به طور يقين پيروز خواهيم شد.
بايد که مهربان بود، بايد که عشق ورزيد، زيرا که زنده بودن، هر لحظه احتمالي است.
براي آنکه به طريق خود ايمان داشته باشيم، لازم نيست ثابت کنيم که طريق ديگران نادرست است. کسي که چنين ميپندارد، به گامهاي خود نيز ايمان ندارد.
ويژگيهاي شخصيتي ما بسيار بيشتر از تعيين چرخههاي اجتماعي در زندگي ما تاثير گذار هـسـتـنـد. اسـتـفن بويل محقق مركز پزشكي دانشگاه دوك در كاروليناي شمالي در اين باره اظهار داشت: اين ايده كه رفتار يا شخصيت ميتواند در بلند مدت روي سلامت انسان تاثير بگذارد موضوع تازهاي نيست اما در اين مقاله ميزان اين تاثيرگذاري مورد بررسي قرار گرفته است.
محققان ميگويند؛ درحالي كه افراد عصبي زودتر تحليل ميروند و ممكن است جان خود را به خطر بيندازند، برخي از افراد نيز به دليل ويژگيهاي شخصيتي خاص خود ممكن است بيشتر عمر كنند. در اين تحقيق، پژوهشگران 7 نوع تفكر را عنوان كردهاند كه سلامت فرد را به خطر مياندازند و بر جسم انسان تاثيرات نامطلوبي بر جاي ميگذارند كه عبارتند از: 1- اسـتـرس:
تحقـيـقات نشان ميدهد استرس و نگراني در طولاني مدت ميتواند كُشنده باشد؛ بهويژه استرسهاي محل كار كه احـتـمال ابتلا به بيماريهاي قلبي، آنفلوانزا، سندرم متابوليك و افزايش فشار خون را تشديد ميكند.
2- غصه و تقدير:
اندوهگين بودن، نه تنها از نـظـر اجـتـمـاعي مضر است بلكه تاثيرجسمي نامطلوبي نيز دارد. مطالعات نشان ميدهد افراد مبتلا به بيماريهاي عروقي اگر اندوهگين و غـصـه دار بـاشـنـد زودتـر مـيمـيرند. محققان ميگويند نوع شخصيت روي سيستم ايمني بدن و همچنين سيستم واكنش به استرس در انسان تاثير ميگذارد.
3- اضطراب:
بر اساس يافتههاي علمي، ميزان ابتلا به زوال عقل و آلزايمر در افرادي كه كـــمـــتـــــر مـــضـــطـــــرب مـــــيشــــونــــد، پــــايــيــــنتــــر است. تحقيقات نشان داده است خطر ابتلا به زوال عـقـل در سـالـمـنـدانـي كـه آرام هـستند،50 درصد كاهش مييابد.
4- فـقـدان خـويشـتـنداري:
آيا وقت ملاقاتتان دير شده و يا نميتوانيد كارهايتان را منظم كنيد و به اين خاطر كنترل خود را از دست دادهايد؟ پس بدانيد كه اين عدم خويشتنداري ميتواند به سلامت شما آسيب برساند. محققان ميگويند انـسـانهـاي خـوددار نسبت به ديگران عمر طولاني تري دارند.
5- دلواپسي:
افراد به شدت عصبي كه دائـمـا نـگـران و مـضطرب و مستعد ابتلا به افسردگي هستند به طور متوسط زودتر ميميرند. بهعلاوه، اين افراد اغلب بيشتر سيگار ميكشند به اميد اين كـه سيگار اضطراب آنها را كاهش دهد اما متاسفانه با اين كار عمر خود را كوتاه ميكنند.
6 - بيهدفي در زندگي:
اگر احساس ميكنيد در زندگي خود هدفي نداريد بايد بدانيد كه زمان سكونتتان بر روي كره زمين يا به عبارتي عـمـرتـان كوتاه خواهد شد. پژوهشها نشان ميدهد كساني كه اهداف بالايي در زندگي دارند به زوال عقل مبتلا نميشوند و ديرترهم ميميرند.
7 - بدبيني:
بدبيني و بدگماني نسبت به ديگران يك ويژگي شخصيتي است كه به گفته دانشمندان به خصومت و دشمني بازميگردد و خــطـر ابـتلا به بيماريهاي قلبي را افزايش مـــيدهـــد. ايـــن افــراد اغـلــب در رفـتــار مـردم انگيزشهاي خصمانه پيدا ميكنند. دكتر بويل در مــطــالــعـات خـود نـشـان داده افـراد بـدبين 25درصد بيش از ديگران در معرض ابتلا به بيماريهاي قلبي هستند و به مراتب استرس بيشتري را در طول زندگي تجربه ميكنند.اگر شما هم صادقانه تصور ميكنيد كه هركدام از اين مشكلات را داريد، از همين امروز به خاطر سلامت خودتان هم كه شده براي رفع آن تلاش كني
انسان فعاليتهاي مختلفي انجام ميدهد. برخي از اين فعاليتها جنبههاي اختصاصيتر به خود ميگيرند و برخي فعاليتها عمومي هستند. برخي از اين کار کردنها تحت عنوان شغل فرد ياد ميشوند. در هر حال در هر لحظه که انسان کار انجام ميدهد، عوامل متعدي شيوه عمل و نتيجه حاصله را تحت تاثير قرار ميدهد.
زماني که بين تواناييهاي فرد و ويژگيهاي کار مورد نظر هماهنگي و همخواني وجود داشته باشد تاثير مثبتي بر شيوه عمل خواهد گذاشت. برخي از فعاليتها به تواناييها و خصوصيات ويژهاي نياز دارند که بدون آنها انجام کار به صورت مفيد و ثمر بخشي انجام نخواهد گرفت.
در بحث انگيزش گفته ميشود که طي جريان انگيزش نيروي لازم براي انجام کار فراهم ميشود. در واقع انگيزش به منزله موتور رفتاري انسان بشمار ميرود. از اين جهت سطح انگيزشي فرد تاثير بسيار زيادي در اقدام او به انجام کار و تداوم به انجام کار دارد. افرادي که از انگيزش کافي برخوردار نيستند يا در شروع به انجام کار مشکل دارند يا در شيوه انجام کار ضعيف و کند عمل ميکنند. نتيجه کار اين افراد معمولا به اندازه نتيجه کار افراد با انگيزه مفيد و سودمند نيست.
افراد داراي انگيزش بالا توان بهتري در انجام کار دارند، سرعتشان بالاتر است، زودتر اقدام و شروع به کار ميکنند. نواقص کمتري دارند و در صورت بروز مشکل تلاش بيشتري جهت رفع نواقص ميکنند.
اصولا کارهايي که از درجه دشواري بالاتري برخوردار هستند و به عبارتي کارهاي سخت تفاوتهايي از لحاظ مدت زمان مورد نياز براي اتمام کار، نتايج مورد نظر و ... با کارهاي سادهتر دارند. از اين لحاظ ماهيت کار، سخت و آسان بودن آن نيز ميتواند شيوه کار را تحت تاثير قرار دهد. کارهاي آسان راحتتر و سهلتر و در مدت زمان کمتري انجام داده ميشوند و توجه و دقت مورد نياز براي آنها کمتر است.
روشن است کارهايي که داراي بازده مفيد و بالايي هستند با تحت تاثير قرار دادن سطح انگيزش افراد نحوه عمل و کار را تحت تاثير قرار ميدهند. البته چنين بازدهي زماني بيشترين تاثير را خواهد داشت که فرد از وجود چنين بازدهي آگاهي داشته باشد.
زماني که فرد از نتايج کار خود به صورت پاداش مالي و ... اطلاع داشته باشد شيوه عمل او متفاوت از زماني خواهد بود که هيچ گونه آگاهي از چنين مزايايي ندارد. اين مساله قابل توجه مديران کاري است که با آگاه ساختن افراد خود از نوع تشويقها و پاداشهاي مورد نظر راندمان کار را بالا ببرند. قابل توجه است فقدان آگاهي افراد از نوع تشويق مورد انتظار و ميزان آن بيشترين تاثير مخرب را در عملکرد آنها خواهد داشت نسبت به زماني که از بازده پايين کار اطلاع داشته باشند.
نام «آنتونی رابینز» برای بسیاری از ایرانیان، نامی آشناست. این شخص در ایالاتمتحده، کانادا و بسیاری از کشورهای اروپایی دارای شهرت فراوان است. او که تا چند سال پیش، در گمنامی و فقر میزیست، توانست در مدت کوتاهی خود را به ثروت، موفقیت و شهرت کمنظیری برساند و منشأ خدمات فرهنگی، آموزشی و درمانی ارزندهای گردد: انجام فعالیتهای رواندرمانی سریع و مؤثر، رفع انواع مشکلات فکری و روانی مانند ترسهای واهی و بیمورد، ارائهی سخنرانیهای مفید و مؤثر در شهرهای گوناگون، اجرای برنامههای تلویزیونی، تشکیل اردوهای تابستانی آموزنده برای دانشآموزان مدارس، تشکیل سمینارهای مرتب و پرطرفدار بهمنظور تقویت روحیه و ایجاد انگیزهی تلاش و کوششهای مثبت و سازنده در افراد و بسیاری از فعالیتهای خیرخواهانه و مردمی دیگر.
«آنتونی رابینز» در سال 1961 در خانوادهای فقیر بهدنیا آمد. پس از گرفتن دیپلم متوسطه، به کارهای گوناگونی رویآورد اما توفیق چندانی نیافت. در سن 22سالگی، در آپارتمان 40متری محقری، زندگی مجردی فقیرانهای داشت و به گفتهی خودش، ناچار بود ظرفهای غذای خود را در وانحمام بشوید. گذشته از گرفتاریهای مالی، در اثر پرخوری و بدخوراکی، بیش از 120کیلوگرم وزن داشت و بهعلت چاقی، دچار تنبلی، بیحالی و خوابآلودگی شده بود اما در عین فقر و فلاکت، رؤیاها و آرزوهای جاهطلبانهای داشت و در عالم خیال، خود را در قصر زیبایی در ساحل دریا و نزدیک به جنگل سرسبزی مجسم میساخت و برای خود، همسری شایسته، اتومبیلیگرانقیمت و امکاناتی رؤیایی درنظر میگرفت. سرانجام مصمم شد با چاقی خود مبارزه کند و برای رسیدن به این هدف، به مطالعهی چند کتاب پرداخت اما مطالب آنها را ضدونقیض یافت و آنها را دور انداخت. پس از آن برای کاهش وزن خود، راهی دیگر جست. بهفکر افتاد فردی را که از هر جهت، سالم و دارای تناسباندام باشد، پیدا کند و افکار، اعتقادات، رفتارها و نحوهی تغذیهی او را سرمشق خود قراردهد. این شیوه، مؤثر واقعشد و توانست در کمتر از 2ماه، بدون استفاده از رژیم غذایی و تنها با شیوههای روانشناسی و کنترل فکر و ذهن، حدود 15کیلوگرم از وزن خود را کم کند و با توجه به قامت بلند خود (حدود 2متر) تناسب اندامش را بهدست آورد.
موفقیتی که در زمینهی کنترل وزن نصیب «آنتونی» شد، او را به اندیشه واداشت که شاید این شیوه را بتوان در هر زمان، هر جا، هر زمینه و در مورد هر کسی بهکار گرفت. ابتدا معتقد شد که برای بهدست آوردن و حفظ تناسب اندام، در وهلهی اول باید افکار، تصورات و رفتارهای فردی را که از نظر وزن متناسب است، دریابیم. ببینیم آن فرد چه میخورد، چهاندازه میخورد و چگونه میخورد. سپس او را سرمشق قرار دهیم و به همان نتیجه برسیم. پس از آن معتقد شد که ساختمان مغز و اعصاب انسانها، کموبیش به هم شبیه میباشد پس اگر کسی در نقطهای از دنیا توانسته است کاری بزرگ را به انجام برساند، من هم که دارای مغز و اعصاب مشابه او هستم، میتوانم عیناً همان کار را انجام دهم و به همان نتیجه برسم، به شرط آنکه از همان راهی که او رفته، بروم و طرز تفکر و رفتارم، شبیه او باشد. او این طرز تلقی را مورد عمل قرارداد و به دیگران نیز توصیه کرد و نتایج را بررسی نمود و به درستیِ این عقیده ایمان یافت. در این هنگام، به مطالعهی عمیق کتابهای روانشناسی و شرکت در کلاسهای استادان این علم پرداخت و با فنون تازهای ازقبیل «برنامهریزی عصبی– کلامی» و «روشهای انجام بهینهی کارها» آشنا گردید و چون این شیوهها را در مورد خود و دیگران بهکار گرفت و به نتایج چشمگیری نائل شد، بهتدریج توجه افراد بسیاری بهسوی او جلب گردید.
در سال 1984 شیوههای تازهی روانشناسی را بر روی تعدادی از قهرمانان ورزشی مورد آزمایش قرارداد و آثار آن، در بازیهای المپیک 1984 نمایان گردید. پس از آن، ارتش آمريكا از او برای تدريس روشهای جديد يادگيری به نظاميان، دعوت كرد. «رابینز» ضمن اجرای اين طرح، متوجه نقايص آموزشی ارتش در زمينهی تيراندازی گرديد و مدعی شد كه میتواند زمان برنامههای آموزشی مزبور را به نصف کاهش دهد. او نهتنها توانست مدت اين دوره را به كمتر از نصف برساند، بلكه درصد قبولي شركتكنندگان را كه تا آن زمان بهطور متوسط 70درصد بود، به 100درصد افزايش داد. قابل توجه اينكه خود او تيراندازی نمیدانست و از اسلحه و جنگ تنفر داشت و آنچه مايهی توفيق او شد، اطلاعات عميق روانشناسی، لحن نافذ و احاطه بر اصول آموزش و نحوهی يادگيری بود.
«رابینز» سمینارها و سخنرانیهای متعددی را در شهرهای مختلف برگزار کرد و برنامههای آموزشی فراوانی را برای خردسالان، بزرگسالان، معلولان و عقبافتادگان ذهنی ترتیبداد. او با شیوههای رواندرمانی خاص خود، افراد زیادی را از چنگال یأسها، افسردگیها و ترسهای بیمورد (مانند ترس از تاریکی، جمعیت، ارتفاع، مرگ و...) نجات داد، به شهرها و کشورهای متعدد مسافرت کرد و مورد مشورت افرادی از طبقات مختلف ازقبیل رؤسای جمهوری، مدیران و صاحبان صنایع واقع شد.
«رابينز» در سال 1986، در حالی كه بيش از 25 سال نداشت، حاصل انديشهها و تجربههای عملی خود را در كتابی به نام «بهسوی كاميابی» به رشتهی تحرير درآورد و در آن، رازهای موفقيت خود و بسياری از افراد موفق را آشكار ساخت. اين كتاب در سال 1987، عنوان پرفروشترين كتاب را به خود اختصاص داد.
در سال 1991 كتاب ديگری را بهنام «بهسوی كاميابی2» (نيروی عظيم درون را فعال كنيد) روانهی بازار نمود. اين كتاب نيز مانند كتاب قبلی، بهعنوان پرفروشترين كتاب سال انتخاب شد.
از کتابهای دیگر «آنتونی رابینز» میتوان به: «تفکر خود را تغيير دهيد تا زندگی شما تغيير کند»، «365گام تا موفقیت (دو جلدی)»، «مهارت در بازی زندگی»، «افکار بزرگ»، «نتایجی بزرگ»، «قدرت شگرفبودن»، «توان بیپایان»، «تکنیکهای ساده برای کنترل زندگی» و... اشاره کرد. «تونی» زندگی بسیار فوقالعادهای دارد. او به تمام دنیا سفر میکند و موفقیت را به مردم آموزش میدهد! موفقیت «تونی» تنها به درآمد او بسنده نمیشود، بلکه پدری خوب، همسری عاشق، دوستی صمیمی، مربی شخصی و همچنین حامی افراد نیازمند و روحیهبخش انسانها نیز هست. بههمان اندازه که «تونی» از انجام همهی این کارها احساس خوشحالی میکند، بر او فشار و خستگی نیز وارد میشود. «تونی» در مدت یکسال، بیش از 85 روز برای 50هزار نفر سمینار برگزار میکند و بیش از یکصد روز در هواپیما بهسر میبرد! بهعلاوه مشاورههای مستقل برای شرکتها و تیمهای ورزشی انجام میدهد و به ملاقاتهای شغلی خودش نیز میپردازد. همچنین شرکت را ادارهمیکند و درضمن سرپرستی یک عده داوطلب را برای تأمین تغذیهی 15هزار خانواده در یکصد شهر کانادا و آمریکا بهعهده دارد. فروش نوارهای «تونی» بیش از نوارهای موسیقی مشهورترین خوانندهها بوده است. تاکنون 25میلیون نوار کاست از «تونی» در سراسر جهان بهفروش رسیده است. قدرت تأثیرگذاری او بر مخاطبان، غیرقابل توصیف میباشد. او بهترین بازاریاب و فروشنده در جهان است و قصد دارد در دنیا تغییر ایجاد کند.
برگ سبزهایی از سخنان رابینز:
- اگر میخواهید شاهد زیباییهای اطرافتان باشید، فقط کافیست سرعتتان را کم کنید و گلهای رز اطرافتان را ببویید.
- اگر عشق بورزی، به تو عشق میورزند.
- به آنان که رازت را میگویی، آزادی خود را میفروشی.
- اگر به تو دوستی کردند، بهخاطر بسپار و اگر به کسی دوستی کردی، فراموش کن.
- خدا به کسی کمک میکند که به خودش کمک کرده باشد.
- در هنگام مشکلات، نگویید که مشکل دارم بلکه بگویید: «مشکل، من خدای بزرگی دارم.»
- اگر نمیتوانی خورشید باشی، دستکم ستاره باش.
- کلمهها برای ساختن درست شدهاند نه برای نابود کردن، پس حرفهای سازنده بگو نه حرفهای تخریبکننده و نابودکننده.
اگر حافظ توصيه ميكرد كه براي فهم و لمس گذر عمر بايد رفت و بر لب جوي نشست و گذر عمر را نگريست، امروزه اما مدنيت و دور بودن از فضاي طبيعي چنين امكاني را به دست نميدهد و در عوض مدرنيت همهگونه ابزاري را همچون ساعت و تقويم فراهم آورده تا بلكه آدمي حساب گذر عمر دستش بيايد. اين همه به شرط آن است كه انسان اين شاخصها را پيش رو نهد و به آنها باور داشته باشد.
زنده ياد قيصر امينپور در اين باور شك دارد: عمرى به جز بيهوده بودن سر نكرديم، تقويمها گفتند و ما باور نكرديم... تمامي اين بيهودگيهاي روزمره درحالي صورت ميگيرد كه آدمي ساعت به دست و تقويم در جيب دارد! نياز به رفتن كنار جوي نيست! همه چيز در اختيار است تا ما فرصتهاي تنهايي را براي انديشيدن در كم و كيف اين گذر از دست بدهيم و هميشه مشغول باشيم.
مشغلههاي گفتن و نوشتن و گوش دادن و ديدن و كار كردن و در جمع بودن به خوبي ميتواند هراس و دغدغه روبرو شدن با واقعيت خودمان را از ما بگيرد و نوعي خلسه اجتماعي بودن و رضايت از خود و بيخيالي را دامن بزند. بيجهت نيست كه لحظهاي خود را تنها نميگذاريم. به محض تنها شدن نيز بايد چيزي بخوانيم يا بشنويم يا بنويسيم و بازهم از مواجه شدن با خود فرار كنيم.
سربرميداري و ميبيني سالها گذشته است و تو تنها در نقاط عطف گذر سال متوجه دستانداز شمارش عبور از مرز سال ميشوي. ٣٦٥ روز قبل چگونه گذشته است نميداني و تازه در اين دستانداز تعويض چرخ دندنه يك ساله عمر باز هم عبرت نميگيري...
میدانی، مکان بینهایت است...میدانی، لازم نیست پرواز کنی، میدانی، آنچه خود را در چشم تو مینویسد...
ترجمهی شعری از «نلی زاکس» به هنگامی که نَفَس کلبهی شب را برپا میکرد و در جستجوی وزرشهای خانهی آسمانی خود راهی شده بود
و به هنگامی که تن، این تاکستان رگهای بریده خُمهای سکوت را لبریز کرده یود و چشمها در نوری بینا فرو میرفتند
در آن هنگام که هر کسی در راز خود تبخیـر میشد و هر چیز را تکراری از سر گذشته بود - تولد تمام نردبانهای معراج را بر ارگهای مرگ گامبهگام به جانب آسمان میخواند
در آن هنگامه بود که فانوس ابر و باد و باران آتش زمان را روشن کرد -
*****
ترجمهی شعر «خداحافظی» از «روز آوسلِندر» کدام تکهی جهان ما را جدا کرد کدام تکهی جهان ما را تنها برای چند روز دوباره به هم میرساند
تا خطوط تازهی شعر را آواز بخوانیم تا دوباره پرواز را بیاموزیم تا گذشتهی فراموشکار را به یاد آوریم
تا دوباره همدیگر را بدرود بگوییم.
*****
ترجمهی شعری از «پاول سلان» واژهی به -قعر- رفتن، که ما آن را خواندیم. سالها و واژهها از آن میگذرد. ما همچنان همانیم.
میدانی، مکان بینهایت است، میدانی، لازم نیست پرواز کنی، میدانی، آنچه خود را در چشم تو مینویسد، ژرفای ما را ژرفتر میکند.
*******
با شراب و بیکسی، با این هر دو تهمانده:
من سوار بر اسب از میان برف میگذشتم، تو میشنوی، من خدا را به دوردست – به کمی آنسوتر میراندم، او میخواند، برای آخرین بار ما سوار بر اسب از فراز پرچین انسان گذشتیم.
آنها سرهای خویش را فرو میبردند، آنگاه که ما را برفراز خویش میشنیدند، آنها مینوشتند، آنها شیهۀ ما را به کذب یکی از زبانهای مصورشان دگرگونه میکردند.
با خودم فکر ميکردم ممکنه وقتي که شما بفهميد من سندرم داون دارم ديگر دوستم نداشته باشيد. مادرم ميگه اين فکر احمقانهست. از من ميپرسه: "آيا تا حالا کسي رو ديدي که تو رو دوست نداشته باشه، براي اينکه سندرم داون داري؟" البته، مادرم حق داره.
وقتي مردم از من ميپرسند سندرم داون چيست؟ به اونها ميگم يه کروموزوم اضافه است. دکتر به شما ميگه يه کروموزم اضافه به علاوهي يهسري ناتوانيها که يادگيري رو سختتر ميکنه.
زمانيکه مادرم براي اولينبار به من گفت که سندرم داون دارم، خيلي نگران بودم که مردم فکر کنند من نميتونم به قدر اونها باهوش باشم.
من فقط ميخواستم شبيه ديگران باشم. گاهي آرزو ميکردم کاش ميتوانستم اون کروموزم اضافه رو برگردونم. اما داشتن سندرم داون چيزي است که باعث ميشه من، من باشم و من افتخار ميکنم که خودم هستم. با سختي و زحمت زياد، تلاش ميکنم تا انسان خوبي باشم و از دوستانام مراقبت ميکنم.
حتي با اينکه من سندروم داون دارم، اما زندگيام خيلي شبيه شماست. کتاب ميخونم. تلويزيون تماشا ميکنم. با دوستانم به موسيقي گوش ميکنم. عضو تيم شنا و گروه کُر مدرسه هستم و دربارهي آينده فکر ميکنم. مثلا دربارهي کسي که ميخواهم با اون ازدواج کنم.
بعضي از کلاسهاي من با بچههاي معمولي برگزار ميشه و بعضي از کلاسهام با بچههاي کمتوان. من يه دستيار دارم که همراه من سر کلاسهاي سختتر حاضر ميشه. مثلا کلاس رياضي و شيمي. اون به من کمک ميکنه تا يادداشت بردارم و راهنماييام ميکنه که چهطوري براي امتحان درس بخونم. او واقعا بهم کمک ميکنه اما خودم هم يه تغييراتي رو به وجود ميآرم. مثلا هدف من اين بود که توي يه کلاس معمولي انگليسي نمرهي ١٢ بگيرم و اين اتفاقي است که امسال رخ داد.
من سعي ميکنم و به خودم اجازه نميدهم که دربارهي مسائل ناراحتکننده فکر کنم درعوض، به اتفاقهاي خوب زندگيام فکر ميکنم. نوشتن شعر يکي از کارهايي هست که من دوست دارم. پدرم بعضي از شعرهاي من رو به شکل تکآهنگ ضبط ميکند.
درسته که فعلا يه نفر ديگه شعرهاي من رو ميخونه اما، يه روزي هم من آواز ميخونم. ميدونم اين اتفاق ميافته. براي اينکه من چنين روزي رو ميبينم. من در آينه نگاه کردم و يه کسي رو ديدم با چهرهي خودم، شخص معروفي بود و من از اون روز فهميدم که بالاخره، خواننده ميشم.
اين درسته که من نميتونم خيلي چيزها رو به سرعت باقي مردم ياد بگيرم اما، من از تلاش کردن دست برنميدارم. ميدونم که اگه واقعا و به سختي کار کنم و خودم باشم ميتونم بيشتر چيزهايي رو که ميخواهم انجام بدهم.
اما من هميشه به خودم يادآوري ميکنم که اين وضعيت ok است، اگه من خودم باشم. گاهي مردم که من رو ميبينند، فکر ميکنم مردم چه چيزي رو ديدن از من؟ اونها دارن به ظاهر من توجه ميکنند و نه درون من! من واقعا ميخواهم که مردم همهي چيزي رو ببينند که من هستم.
شايد براي هماين شعر مينويسم تا مردم بتونند کشف کنند چيزي رو که واقعا من هستم. همهي شعرهاي من دربارهي احساساتم هست و فکرهايي که اميدوارم ميکنه يا اذيتام ميکنه. مطمئن نيستم که ايدههايم از کجا اومده، من فقط به اونها نگاه ميکنم که در ذهنام هستند و احساسهايي رو که به دل و ذهنام ميآيد روي کاغذ منتقل ميکنم.
من نميتونم تغيير کنم و سندرم داون نداشته باشم، اما يه چيزي رو ميتونم تغيير بدم و اون تصور مردم دربارهي من هست. من به اونها خواهم گفت که دربارهي من به عنوان يه انسان کامل قضاوت کنيد نه فقط شخصي که خودتون ميخواهيد ببنيد. درمان به همراه توجه به من و و پذيرفتن من براي اينکه من هستم. مهم اينه که فقط دوست من باشيد. پس از اين، من نيز همان را براي شما انجام خواهم داد.
وبلاگ راز شاد زیستن حس شکرگذاري راز دريافت بهترينها از کائنات است.
يک آلبوم زيبا يا يک دفتر نفيس و زيبا تهيه كنيد. هر روز يا شب يک صفحه از اين آلبوم را پر کنيد. هر شب به يک خاطره خوب فکر کنيد يا يکي از چيزهاي با ارزشي را که از گذشته تا حال به دست آوردهايد در يک صفحه از دفتر بنويسيد و در صورت امکان آن را نقاشي کنيد.
هر شب دفتر را از اول برگ بزنيد و مرور کنيد. بخصوص خاطرات شيرين و خنده دار گذشته ميتواند در روحيه شما تاثير زيادي داشته باشد.
اين کار حس شکرگذاري را در شما تقويت خواهد کرد و حس شکرگذاري راز دريافت از کائنات است.
اگر خواسته و هدفي داريد به جاي اينکه به نياز خود فکر کنيد و حس نداشتن را به ذهن خود القا کنيد تصور کنيد که هم اينک به خواسته خود رسيده ايد. در اين صورت چه حسي داشتيد؟ حس رضايت و شکرگذاري بابت آنچه که داريد، هرچند هنوز به دستتان نرسيده است. مثل يک ارث يا يک حساب بانکي پر پول البته در خزانه بي پايان الهي.
روانشناسان آمريکايي دريافتند که ژست فيزيکي نه تنها تعيين کننده نگرش ديگران نسبت به فرد است بلکه تعيين کننده برداشت فرد از خود نيز مي باشد.
پژوهشگران با تحقيق بر روي 71 دانش آموز دريافتند وقتي از آنها خواسته مي شود که ژست محکمي بر روي صندلي خود بگيرد در همان لحظه نسبت به تفکراتشان اعتقاد بيشتري دارند در حاليکه افرادي که به اصطلاح بر روي صندليهاي خود ولو مي شوند اعتقاد چنداني به تفکرات و احساسات خود ندارند.
نتايج پژوهشهاي بعمل آمده در اين خصوص که در مجله اروپايي روانشناسي اجتماعي به چاپ رسيد نشان داد که ژست محکم و راست، برداشت خوبي را در ذهن ديگران نسبت به فرد ايجاد مي کند، اما از سوي ديگر ژستي که شخص مي گيريد تاثير بسيار زيادي در خصوص طرز فکر او درباره خود نيز دارد.
در پژوهش ياد شده مشخص شد دانش آموزاني که ژست محکم و راست مي گيرند در خصوص ويژگي مثبت يا منفي خود با اطمينان خاصي نظر مي دهند اما گروهي که ژستهاي شل و نازيبا مي گيرند در مورد طرز فکر خود اعتقاد چنداني نداشتند و با اطمينان از ويژگيها خوب و بد خود سخن نمي گفتند.
پژوهشگران معتقدند مردم اغلب فکر مي کنند که اعتماد به نفس آنها ناشي از طرز تفکرشان است در حاليکه نمي دانند اين اعتقاد به تفکراتشان تا چه حد تحت تاثير ژست فيزيکي است که مي گيرند، لذا طرز فکر اشخاص نسبت به خود بشدت تحت تاثير ژستي است که مي گيرند حتي اگر چنين ارتباطي را درک نکنند.
تو بايد بهترين باشي و به همهي داشتههايت و موفقيتهايت حتي اندک فکر کني.
فقط بهترين، زيباترين و راحتترين زندگي را داشته باش، درست مثل سنجاقک (سنجاقک يك روز بيشتر عمر نميکند) نه به فکر فردا و نه ديروزت باش. تو همين امروز بايد خليفهي خداوند روي زمين باشي و اين نقش را براي هميشه بازي کني.
هميشه فکر کن که ٢٤ ساعت بيشتر وقت نداري، خوب معلومه که سخته، ولي تو تمام تلاشتو ميکني تا مثل سنجاقک راحت و آسوده بال بزني و از اينکه فقط يه روز بيشتر عمر نميکني ناراحت نباشي.
تو يک بار هم که شده به جاي خودت نفس بکش. حالا آرومتر از قبل اين يک روز را عاشقانه زندگي کن، دقيقا مثل شخصي که فقط يک روز بيشتر از عمرش باقي نمانده است. اينچنين باش تا وقتي به ملاقات پروردگارت رفتي فرشتهها برايت بنويسند: او امروز مرد، شخصي که هزار سال زيسته بود.
تنها انتقامي که ميتوان از زندگي گرفت خنديدن است.
اخمهاي خود را باز کنيد. ياد بگيريد که هميشه لبخند بزنيد و زياد بخنديد. به خاطر بسپاريد که خنده مسري است و البته بدبيني هم همين طور است. پس ترجيح ميدهيد چه چيزي به ديگران هديه کنيد؟ مردم دوست دارند در اطراف کساني باشند که شادي و نشاط به آنها هديه ميدهند.
همواره در دسترس، با محبت و مهربان باشيد. هرگز نگذاريد که مشکلات شما را دچار ترشرويي کند.
کار خود و ديگر ضروريات را جدي بگيريد، اما خود و مشکلاتتان را زياد جدي نگيريد. سعي کنيد چشمانتان را به روي شوخي و مزاح بگشاييد. هميشه در شرايط پيش آمده به دنبال شوخي و مزاح باشيد. آماده باشيد که بگوييد: "چه چيز خندهداري" يا: " سالها بود که چنين اتفاق خندهداري را تجربه نکرده بودم."
برنامههاي تلويزيوني خندهدار مورد علاقه خود را فقط در ساعات پخش تماشا نکنيد، بلکه آنها را ضبط کنيد و هرگاه به تغيير وضعيت و شاد شدن نياز داشتيد از آنها استفاده کنيد. از پوشه يا يک آلبوم براي نگهداري مقالات خندهدار، نمايشها و کارتونهاي مورد علاقهتان استفاده کنيد. يک نوار خندهدار با خودتان داشته باشيد تا هنگام ترافيک آن را گوش دهيد و لذت ببريد.
ياد بگيريد که از شوخي و مزاح به عنوان وسيلهاي براي بهبود روابط تان در زندگي استفاده کنيد. حس شوخ طبعي بهترين سپردهاي است که شما ميتوانيد در بانک روابط خود نگهداري کنيد.
ويکتور بورگ ميگويد: خنده کوتاهترين فاصله بين دو نفر است.
بهترين کار اجتناب از شوخي و مزاحي است که باعث خنده و مسخره کردن ديگران ميشود. بگذاريد که شوخي و خنده شما به کسي کمک کند نه اينکه او را ناراحت و رنجيده کند.
برخي مردم، ديگران را وادار ميکنند که به عدهاي ديگر بخندند و برخي کاري ميکنند که مردم باهم بخندند. آيا شوخي و مزاح شما ديگران را از هم جدا ميکند يا موجب نزديکيشان ميشود؟
ياد بگيريد که به خودتان بخنديد و ديگران با شما و نه به شما بخندند. بيخطرترين هدف براي شوخي شما، خودتان خواهيد بود. حس شوخي و مزاح پذيرش اشتباهاتتان را آسانتر ميکند. اکثر مردم دوست دارند با کساني باشند که با آنها راحتترند، بدون توجه به معايبي که آن فرد دارد.
جهان به کساني که وانمود ميکنند بسيار کامل هستند اصلا نيازي ندارد، بلکه به کساني نياز دارد که از مردميکه به محدوديتهايشان واقفند دستگيري کنند.
در اینجا ما پیشنهاداتی به شما ارائه میدهیم كه نه فردی پرحرف و خسته كننده باشید و نه فردی منزوی و خجالتی. مثل تمام جنبههای زندگی حفظ تعادل بهترین گزینه است.
صحبت كردن یكی از نیازهای طبیعی انسانهاست و اگر بخواهیم حق مطلب را بهتر ادا كنیم، باید بگوییم حرف زدن یكی از مهارتهای زندگی است كه برای توسعه و تداوم روابط سالم و مستحكم لازم است
همچنین نحوه سخن گفتن و عادتهای كلامی تا حد بسیار زیادی بازگوكننده شخصیت افراد است. بعضی از مردم آنقدر حرف میزنند كه همه ترجیح میدهند از مصاحبت با آنها اجتناب كنند، و برخی دیگر آنقدر كمحرفاند كه حتی در زمانی كه به حرف زدن احتیاج هست نیز از اینكار طفره میروند.
در اینجا ما پیشنهاداتی به شما ارائه میدهیم كه نه فردی پرحرف و خسته كننده باشید و نه فردی منزوی و خجالتی. مثل تمام جنبههای زندگی حفظ تعادل بهترین گزینه است.
چه مواقعی پر حرف میشویم؟
وراجی كردن و مسلسل وار حرف زدن، شاید برای شخص سخنگو لذت بخش و دل انگیز باشد اما مسلماً اگر نظر شنونده را هم بپرسید، تناقض این نظرات كاملاً برایتان مشهود خواهد بود.
گاهی مواقع پرحرفی بجز دلایل شخصیتی میتواند دلایل دیگری نیز داشته باشد، از جمله وقتی:
عصبی هستیم یا احساس ناامنی میكنیم
اغلب مواقع وقتی حس تعادل درونی ما دچار نوسان میشود و احساسات ضد و نقیض ما را احاطه میكند، ناخوداگاه سعی میكنیم این احساس را با تندتند حرف زدن جبران كرده و بپوشانیم.
در چنین مواقعی آنچنان با جدیت به حرف زدن ادامه میدهیم كه گویی برای جلوگیری از برقراری سكوت مسئولیتی به عهده ما گذاشته شده و وظیفه داریم برای ادای این وظیفه دست به ایراد هر سخنی بزنیم حتی اگر این سخنان كاملاً بیربط و بیمعنی بوده و فقط جنبه حرافی داشته باشد.
اما اگر حرف چندان جالب توجه، باارزش، و مهمی برای گفتن ندارید، نباید بابت این سكوت زیاد نگران باشید و خود را مجبور به سخن گفتن بدانید. با این آرامش كنار بیایید و اجازه دهید احساس نیاز برای گفتوگو كردن روند طبیعی خود را طی كند و خود به خود به جریان بیفتد.
وقتی درباره خودمان صحبت میكنیم
صحبت كردن درباره خود بزرگترین اشتباهی است كه همه مردم مرتكب میشوند. حتماً تا بحال با افرادی كه دائماً در حال بازگو كردن خاطرات و تجربیات شخصی هستند مواجه شدهاید، آنها در قبال كوچكترین كلامی كه از طرف شما گفته شود سیلی از حرفهای خسته كننده را به سوی شما روانه میكنند و هیچ توجهی نیز به بیقراری و كلافگی شما نشان نمیدهند.
«برای دیگران سخن بگویید نه بهخاطر خودتان» این قانون طلایی همه جا جواب میدهد. درست نیست كه هدف ما از صحبت كردن صرفاً شخصی باشد و تنها برای درد و دل كردن و سبك شدن باب گفتگو را باز كنیم.
مثل تمام رابطههای دو طرفه در اینجا هم باید به طرف مقابل توجه نماییم و برای آنها احساس ارزشمندی به ارمغان بیاوریم. اما اگر فقط بخواهیم درباره خودمان صحبت كنیم و فقط نفس خود را ارضا كنیم، همان بهتر كه فقط و فقط خودمان مخاطب حرفهایمان باشیم.
برای اینكه متوجه شوید سخنانتان چقدر برای طرف مقابل خسته كننده و كسالت آور است، به زبان بدن آنها دقت كنید.
اگر از حركات و احوالات آنها اینطور برمیآید كه تلاش میكنند به هر بهانهای از دستتان در بروند، اگر سرشان را در دستانشان گرفتهاند، اگر به نقطهای دور خیره شدهاند، یا اگر تلاش میكنند بحث را عوض كنند، این بدین معناست كه آنها از سخنان شما خسته شدهاند.
شایعات بیاساس و بدگویی از دیگران
صحبت كردن درباره خصوصیات بد دیگران، و یا مبالغه كردن درباره اشتباهات و نقطه ضعفهای آنها عادت بسیار زشتی است كه متاسفانه اكثر جمعهای دوستانه یا خانوادگی به چنین صحبتهایی منجر میشود.
فقط به این دلیل كه همه اینكار را انجام میدهند شما نمیتوانید خودتان را توجیه كنید و با جماعت همرنگ شوید.
مسئله این است كه اغلب اوقات با اینكه میدانیم از لحاظ اخلاقی مجاز به انجام چنین رفتاری نیستیم، اما بازهم به ندای وجدان توجهی نكرده و به شیوه غلط خود ادامه میدهیم، زیرا با بدگویی از دیگران میتوانیم بیشتر و بیشتر حرف بزنیم و همیشه سوژه داغی برای ادامه گفتوگو داشته باشیم.
اما یادتان باشد مردم همیشه برای كسانی كه در چنین مواقعی سكوت اختیار كرده و از موقعیتهایی كه منجر به بدگویی از دیگران میشود كناره گیری كنند، احترام بیشتری قائل هستند.
اگر شما در همان برخوردهای اولیه از دیگران انتقاد كنید مسلماً در نظر آنها فرد قابل اعتمادی به نظر نمیآیید. در چنین موقعیتهایی سكوت شما بر بزرگی و احترامتان میافزاید.
وقتی كه حرف مناسبی برای صحبت كردن ندارید
عقلا همیشه میگویند «وقتی حرف باارزشی برای گفتن ندارید، بهتر است كه چیزی نگویید و سكوت اختیار كنید» به حق كه نصیحت به جایی است اما واقعاً چه تعداد از ما به این جمله عمل میكنیم.
چه مواقعی كم حرف میشویم؟
منزوی و گوشه گیر شدن كار ساده ایست، اینطور نیست؟ در چنین مواقعی ما از برخورد با افراد تازه وارد اجتناب میكنیم و ترجیح میدهیم هیچگام مثبتی برای خارج شدن از خلوت آرامش و تنهایی خود بر نداریم.
در بیشتر مواقع اگر برای صحبت كردن و معاشرت با افراد جدید از خود علاقه نشان ندهید، فردی خود شیفته و مغرور به نظر میایید، پس سعی كنید از لاك تنهاییتان بیرون بیایید و شما اولین نفری باشید كه دست دوستی به سمت دیگران دراز میكنید.
البته تمام ما لحظاتی را تجربه كردهایم كه به دلایل خواسته یا ناخواستهای دچار بیحوصلگی و كمحرفی شده باشیم. شاید بتوان برای ایجاد چنین حال و هوایی چند دلیل ذكر كرد:
خشم
یكی از دلایلی كه میتواند بطور موقتی باعث كمحرفی شود، خشم و عصبانیت نسبت به اتفاقاتی است كه در زندگی همه ما رخ میدهد.
یك پیشنهاد برای خلاص شدن از این احساس فراموش كردن مسائل و افرادی است كه شما را خشمگین كردهاند. اگر از كسی گله و شكایتی دارید بهتر است بهجای اینكه خودخوری كنید، با آرامش و خیلی مودبانه با او صحبت كنید و یا حتی بهصورت غیر مستقیم حرفهایتان را بزنید.
صحبت كردن همیشه به شفاف شدن فضا و برطرف كردن بسیاری از سوءتفاهمهایی كه در اثر سكوتهای بیجا ایجاد میشود كمك میكند.
سعی كنید اگر حرفی روی دلتان سنگینی میكند هر چه زودتر آن را به زبان بیاورید قبل از اینكه آنقدر سنگین شوند كه ما بین شما و كسانی كه دوستشان دارید فاصله بیاندازند.
اگر ما یاد بگیریم با چه روشی سخنان خود را بیان كنیم تا منجر به ایجاد خشم و عصبانیت در طرف مقابل نشود، در این صورت به كلید طلایی ارتباطات دست یافتهایم و تنها در این صورت است كه میتوانیم موقعیتهای تنشزا را تنها با چند جمله به ظاهر ساده آرام كنیم.
غرور و كنارهگیری
بعضی مواقع غرور عامل كناره گیری ما از صحبت كردن با بعضی از افراد شده و این احساس برتری نهفته در درون ماست كه مانع از هم كلامی ما با كسانی میشود كه از لحاظ موقعیت اجتماعی یا خانوادگی در سطح پایینتری قرار دارند.
آیا تا به حال برای صحبت كردن با مسئول نظافت شركت خود پیش قدم شدهاید؟ فكر نمیكنید كوتاهی شما به این دلیل بوده كه از لحاظ موقعیت اجتماعی او را پایینتر از خود میبینید؟
خجالت
خجالت یكی از عواملی است كه باعث میشود نتوانیم شخصیت و احساسات واقعی خود را نشان دهیم و این احساس مزاحم مانع از ارتباط ما با كسانی میشود كه دوست داریم با آنها هم صحبت شویم.
خجالت از احساس عدم امنیت و نگرانی بابت آنچه در مورد ما گفته خواهد شد ناشی میشود. اما اگر با خودمان صادق باشیم و نقاط ضعف و قوت خود را پذیرفته باشیم، دیگر نگران قضاوتهای بعضاً نادرست دیگران نخواهیم بود.
ما موظف نیستیم كه همه را تحت تاثیر اعمال و رفتار خود قرار دهیم. اجازه ندهید خجالت سدی شود در مقابل علایق و خواستههایتان و مانع از آن شود كه به راحتی با دیگران سخن بگوید.
پیشنهاد می كنیم كه برای حفظ سلامت قلب خود به نكات زیر توجه كنید، اما این نكته را متذكر می شویم كه با پزشك نیز مشورت كنید:
1 - روزی 30دقیقه ورزش كنید.
2 - هر دو ساعت یك لیوان آب بنوشید.
3 - اگر می توانید روزی 20دقیقه دوچرخه سواری كنید.
4 - طبق نظر پزشك، هر روز ویتامین ب كمپلكس مصرف كنید.
5 - صدای خود را در شب حین خواب ضبط كنید یا از اطرافیانتان بخواهید تا توجه كنند كه آیا در خواب خر و پف می كنید یا نه. اگر جواب مثبت بود با پزشك مشورت كنید چرا كه این امر می تواند در تنفس و فشارخون شما اختلال به وجود آورد و در نهایت سلامت قلبتان را در معرض خطر قرار دهد.
6 - حداقل روزی دو فنجان چای نوش جان كنید.
7 - هر هفته مقدار كمی كاكائوی تلخ بخورید.
8 – شب ها حداقل هفت ساعت بخوابید. كم خوابی می تواند یكی از دلایل حمله قلبی باشد.
9 - دست كم هفته ای یك بار ماهی مصرف كنید.
10- از خوردن صبحانه كامل و سرشار از فیبر غافل نشوید.
11- مواد غذایی دارای امگا 3 را در برنامه غذایی بگنجانید.
12- به مصرف لوبیا نیز توجه كنید و آن را به شكل خوراك یا بر روی سالاد میل نمایید.
13- طبق نظر پزشك هر روز یك آسپیرین بچه بخورید.
14- خوب است بدانید خوردن آلبالو برای سلامت قلب خالی از لطف نیست.
15- هر روز پرتقال بخورید. می توانید به جای آن از آب پرتقال هم استفاده كنید منتهی اگر خود پرتقال برایتان فراهم بود، آن را ترجیح دهید.
16- در روزهای تعطیل فقط استراحت كنید. تلفن همراه و رایانه را كنار بگذارید.
17- از استرس پرهیز كنید.
18- به مصرف مولتی ویتامین نیز اهمیت دهید اما پیش از آن نظر پزشك را بخواهید.
19- وقت كافی به گردش و هم صحبتی با آنهایی كه دوستشان دارید اختصاص دهید.
لی تا-پین 77 ساله و سونگ چین یو 74 ساله راز حفظ ازدواج شاد خود را هنگام جشن گرفتن پنجاهمین سالگرد ازدواج خود در کائوسیونگ در جنوب تایون فاش کردند...
یک زوج تایوانی نیم قرن را با خوشی کنار هم سپری کردهاند، چون شوهر هر روز یک سیب به همسرش میدهد تا شیرینی ازدواجشان حفظ شود. خبرگزاری آلمان از تایپه گزارش داد، لی تا-پین 77 ساله و سونگ چین یو 74 ساله راز حفظ ازدواج شاد خود را هنگام جشن گرفتن پنجاهمین سالگرد ازدواج خود در کائوسیونگ در جنوب تایون فاش کردند. عکسی که از این زوج در روزنامه مریت تایمز چاپ شد، لی را در کت و شلوار دامادی و سونگ را در لباس عروس نشان میدهد که مشغول تجدید پیمان زناشویی خود بودند و هر یک سیب سرخی در دست داشتند. سنت آنها با این میوه سه ماه پس از آغاز ازدواجشان شروع شد، زمانی که لی سرباز ذخیره ارتش بود و به خدمت 30 روزه فراخوانده شد.
لی که میدانست سونگ سیب خوردن را دوست دارد، یک سبد سیب برای او برد و گفت هر روز که دلش برای همسرش تنگ شد، یکی از آنها را بخورد.
وی گفته بود: "زمانی که خوردن 30 سیب را تمام کردی، به خانه برمیگردم و با هم خواهیم بود." از آن زمان لی مدام برای سونگ سیب خرید، به طوری که او هر روز یک سیب میخورد. تنها استثنا زمانی بود که میوهفروشیها به خاطر روزهای توفانی تعطیل بودند.
سونگ گفت: "از زندگی شیرینی لذت بردم، زیرا همسرم سیبهای شیرینی را برایم میآورد."
در دهههای 1960 و 1970 سیب گران بود، چون تایوان تولیدکننده این میوه نبود و مجبور بود این محصول را از آمریکا وارد کند. یک سیب سرخ خوشمزه آن زمان 2 دلار قیمت داشت که میشد با پول آن برای مصرف چند روز یک خانواده غذا خرید.
گفتني است در اين ساعات اوليه صبح قدرت انسان براي تحمل درد هم كاهش پيدا ميكند و از سوي ديگر برخي افراد هم در رانندگي دچار مشكل ميشوند.
تازهترين تحقيقات نشان ميدهد كه ساعت 11 شب تا 7 صبح، بدترين زمان براي تصميمگيريهاي مهم است. به بيان بهتر در صورتي كه قصد داريد تصميم مهمي بگيريد بهتر است آن را تا حوالي ظهر به تعويق بيندازيد. به گفته محققان، در ساعات پاياني شب يعني حدود ساعت 11 شب تا 7 صبح قدرت مغز براي تصميمگيري كاهش پيدا ميكند. البته پس از ساعات اوليه صبح كمكم اين قسمت از مغز هم فعالتر ميشود. بنا بر توصيه پزشكان در صورتي كه قرار است تصميم مهمي بگيريد بهتر است يك صبحانه كامل بخوريد و حتما كمي ورزش كنيد تا بتوانيد با قدرت بيشتري تصميم بگيريد.
گفتني است در اين ساعات اوليه صبح قدرت انسان براي تحمل درد هم كاهش پيدا ميكند و از سوي ديگر برخي افراد هم در رانندگي دچار مشكل ميشوند كه بهترين توصيه به آنها رعايت قوانين و رانندگي با سرعت كمتر است.
چگونه ذهنمان را در هر سنی که هستیم شاداب و زیرک نگه داریم؟
با بالا رفتن سن قوای عقل و منطق آدمی هم کاهش مییابد. اما این اتفاق قابل پیشگیری است؛ در این مقاله به شما مراحلی را معرفی میکنیم که میتوانید در هر سنی ذهن و فکرتان را جوان و هوشیار نگاه دارید.
همه ما عقیده داریم که با بالا رفتن سن قوای عقل و منطق آدمی هم کاهش مییابد. اما این اتفاق قابل پیشگیری است؛ در این مقاله به شما مراحلی را معرفی میکنیم که با بکار بردن آنها میتوانید در هر سنی که هستید ذهن و فکرتان را جوان و هوشیار نگاه دارید:
1- باشگاه بروید و ورزش کنید: بسیاری از دانشمندان عقیده دارند که فعالیتهای بدنی و فیزیکی باعث تحریک و کارکردن درست عقل و قوای فکری میشود. تحریکات خونی بدن باعث میشود مغز بیشتر و بهتر کار کند؛ چرخش درست خون موجب میشود شما بتوانید ذهن تان را سالم نگاه دارید و عکس العملهای سریع و عاقلانه تری داشته باشید. همچنین فعالیتهای بدنی باعث میشوند سلولهای موجود در مغز شما رشد و تکثیر یابند، و ذهن شما مانند یک ساعت کار کند.
2- از ذهن تان کار بکشید: فارغ التحصیل شدن از مدرسه به این معنی نیست که شما یادگیری و آموزش را رها کنید. اگر ذهن تان را درگیر آموزش و یادگیری کارهای جدید نکنید یعنی به روند کاهش قوای فکری تان کمک کرده اید. یک زبان جدید یاد بگیرید، به طور منظم کتاب بخوانید، یا حتی نواختن یک ساز موسیقی را یاد بگیرید. فکر کردن هم یکی از فعالیتهایی است که ذهن را درگیر میکند. فعالیتهای روزانه ذهنی باعث قویتر شدن مغز میشود، در نتیجه شما ذهن سالم تری خواهید داشت.
3 – سالم غذا بخورید: خوردن غذاهای فست فود و یا تنقلات مضر و بی فایده تنها به بدن شما و فیزیک تان آسیب نمی رساند، بلکه قوای ذهنی تان را مختل میکند. خوردن غذاهای سالم و مقوی به ذهن شما این امکان را میدهد که سلولهای خود را گسترش دهد و مواد مغذی مورد نیازش را از بدن تان بگیرد. غذاهایی که برای تقویت ذهن شما مفیدند عبارتند از شاتوت، بروکلی، قهوه، و آواکادو.
4- استرس خود را مهار کنید : آیا میدانید که استرس آسیبهای فراوانی به سلولهای ذهن شما وارد میکند؟ تنها این مسئله نیست، زمانیکه شما دچار استرس و اضطراب میشوید، نمی توانید بدرستی روی کارها و اعمال تان تمرکز کنید. استرس کنترل نشده ممکن است به افسردگی تبدیل شود و یا بیماریهای جسمی وخیمی بهمراه داشته باشد.
5- به اندازه کافی استراحت کنید : اگر میخواهید ذهن تان هر روزمنظم و دقیق کار کند باید هر شب به اندازه کافی استراحت کنید. اگر نتوانید به اندازه کافی بخوابید، ذهن تان هوشیاری همیشگی را نخواهد داشت. البته زیاد از حد خوابیدن هم به اندازه کم خوابی مضر است ؛ پس تعادل را حفظ کنید.
6- تنها نباشید : داشتن دوستان صمیمی چند فایده دارد. اول اینکه ، ارتباطات کلامی موجب تقویت حافظه و هوشیاری ذهن میشود. داشتن رابطه با دیگران باعث میشود شما فکر کنید و مشکلات تان را خودتان حل کنید. علاوه بر این داشتن دوستان زیاد از ابتلا به افسردگی و انزواطلبی جلوگیری میکند .
7- کارهای روزانه خسته کننده تان را با هیجان آمیخته کنید: انجام دادن یک سری کارهای روتین روزانه خسته کننده است اما موجب میشود شما مانند یک خلبان اتوماتیک کار کنید. برای اینکه کارتان شما را خسته نکند آنها را با هم ادغام کنید. راههای مختلفی را برای رسیدن به محل کارتان تجربه کنید. فعالیتهای فوق برنامه جدیدی برای خود پیدا کنید. کارهایی انجام دهید که شما را به هیجان میآورند و ذهن شما را هوشیار و فعال میکنند. شما برای هوشیار ماندن ذهن تان چکار میکنید؟ ایدههای خود را با ما در میان بگذارید.