رمز و راز جهيدن به مرتبه بزرگي را کسب کنيم    .

وبلاگ نوشته های مدیریتی
به نقل از کتاب «از خوب به عالي»

دشمني ميان خوب و بهتر فقط مشکل کسب و کار نيست، مشکل انسان است.

اگر بتوانيم راز و رمز جهيدن به مرتبه بزرگي را کسب کنيم، براي ديگر سازمان‌ها نيز ابزاري با ارزش به دست مي‌آوريم. چه بسا به اين ترتيب مدارس خوب به مدارس عالي، روزنامه‌هاي خوب به روزنامه‌هاي برجسته، سازمان‌هاي خوب دولتي به سازمان‌هاي بزرگ و شرکت‌هاي خوب به شرکت‌هاي برجسته تبديل شوند.

رهبران شرکت‌هاي برجسته هرگز نخواسته‌اند قهرماني بي ‌متا باشند. آن‌ها هرگز دنبال اين نبوده‌اند که تنديسشان را بتراشند و بر سکويي بگذارند يا به نمادي بي مثال تبديل شوند. آن‌ها انسان‌هايي به ظاهر عادي و آرام با دستاوردهايي شگفت‌آور بوده‌اند. اما در مورد رهبران شرکت‌هاي طرف مقايسه قضيه وارونه است. يعني آن‌ها نگران نام و آوازه خودشان بوده‌اند و کمتر به تداوم موفقيت شرکت پس از دوران مديريت خود فکر مي‌کنند.

مشکلات ناشی از عزت نفس پایین


آیا از لباس پوشیدنتان بدتان می آید یا اینکه فکر می کنید برای آن لباس مناسب نیستید؟ این یعنی عزت نفستان پایین است. خواندن این مقاله را به شما پیشنهاد می کنیم.


تحقیقات نشان داده که عزت نفس پایین یا تصور بد ذهنی از خود فرد با مشکلاتی همراه است و نوع نگرشتان به کار و روابطتتان را هم تحت تاثیر قرار می دهد.

در این مقاله رایج ترین مشکلات عزت نفس پایین و راه درمان آن را بررسی می کنیم.

نفرت از خود

وقتی که از خودتان یا از افکار و کارهایی که انجام می دهید متنفر هستید نشانه عزت نفس پایینتان است. نفرت از خود با احساس خشم، عصبانیت، ناامیدی و نبخشیدن خود برای اشتباهاتی که مرتکب شده اید همراه است.

* دیالوگ هایی که با خودتان دارید را تغییر دهید.انتقادهای شخصی حس نفرت از خود را افزایش می دهد پس مرحله اول این است که تفکرات منفی که در سرتان است را دور بریزید و به جای آنها به تفکرات منفی تان پاسخ مثبت دهید.چرا منتقد خودتان هستید؟

* خودتان را به خاطر اشتباهاتی که مرتکب شده اید ببخشید.هیچ کس به طور مطلق خوب یا بد نیست. انجام دادن کاری که شما بعد از آن پشیمان می شوید نباید از شما فردی متنفر بسازد همانطور که انجام دادن کارهای خوب از شما یک فرد مقدسی نمی سازد.

* با اعتقادات منفی در مورد خودتان مبارزه کنید.این تفکرات منفی شما را به یک فرد طرد شده تبدیل می کند و باعث می شود این حس به دیگران مثلا همسرتان،دوستان و همکارانتان هم منتقل شود.از تغییر دادن تفکراتتان نترسید. این بخشی از زندگی شماست.


کمال گرایی

کمال گرایی یکی از جنبه های مخرب عزت نفس پایین است. یک شخص کمال گرا، کسی است که احساس شکست همیشه همراه اوست زیرا موفقیتهای او برایش کافی نیست.


چگونه این مشکل را از خود دور کنیم؟

* انتظارات واقع گرایانه ای برای خودتان درنظر بگیرید.قبل از اینکه برای هدفتان تلاش کنید، مطمئن شوید هدفتان منطقی و قابل کنترل است همچنین به یاد داشته باشید که زندگی به طور کلی پایدار نیست.

* به خاطر داشته باشید که تفاوت عمده ای بین شکست خوردن در کاری که انجام می دهید و شخص شکست خورده وجود دارد. نباید نا امید شوید و این دو را با هم اشتباه نگیرید.

* از بالا رفتن از طنابی نازک(سختی ها) بپرهیزید. کمال گراها فراموش می کنند که یک تصویر بزرگتری را ببینند و برای موفقیت در آن به خود مغرور شوند.


تصور منفی از اندامتان

تصور منفی از اندامتان به عزت نفس پایین مربوط می شود.این به این معنی است که عزت نفس همه چیز را می تواند تحت تاثیر قرار دهد از چگونگی رفتارتان در ارتباطتان با دیگران تا چگونگی انجام دادن کار در محل کارتان.


چگونه این مشکل را از خود دور کنیم؟

* از مقایسه کردن خودتان با دیگران بپرهیزید زیرا جز ناامنی چیز دیگری برای شما نمی آورد. قبول کنید که افراد با هم فرق می کنند و درضمن بدانید که نقطه قوتتان کجاست؟

* به دنبال سلامتتان باشید.یک رژیم سالم و ورزش روزانه نه تنها شما را توانمند می کند بلکه حتی اندورفین های بدنتان را آزاد می کند. اندورفینها هورمونهای خوب و سالم بدن هستند.

* مراقب ظاهرتان باشید. افرادی که تصور بدی نسبت به اندامشان دارند تلاششان را متوقف می کنند، و معتقدند که هیچ هدفی نداریم. کارهای مثبت انجام دهید.


احساس بی ارزشی

همه ما درمورد تواناییمان در حوزه ای خاص تردید داریم اما حس بی فایده بودن از اینجا ناشی می شود که افراد فکر می کنند ما به اندازه دیگران ارزشمند نیستیم. این نکته بسیار حائز اهمیت است که حس ارزشمند بودن چیزی نیست که توسط دیگران به ما داده شود بلکه چیزی است که ما باید به وسیله آن خودمان را بسازیم.

چگونه این مشکل را از خود دور کنیم؟

* قبول کنید که ما استعدادهای منحصربه فردی داریم که می توانیم با آنها احساس غرور کنیم و فردی ارزشمند و شایسته باشیم.

* درست است که فکر کردن درمورد دیگران خیلی خوب است اما فکر کردن درمورد دیگران نباید به این حس تبدیل شود که آنها بهتر از ما هستند.رفتارهای دیگران را تحسین کنیم اما نه به قیمت از دست دادن خودتان.

* کاملا آگاه باشید که این ما هستیم که به دیگران یاد می دهیم چگونه با ما رفتار کنند.تمرین کنید که شما شخصی هستید که نظراتش مانند دیگران ارزشمند است در این صورت عزت نفستان بالا می رود.


حساسیت بیش از حد
حساسیت بیش از حد یکی از جنبه های ناراحت کننده عزت نفس پایین است.اگر شما از انتقاد کردن دیگران عصبانی می شوید یا نسبت به هرگونه انتقادی واکنش نشان می دهید باید حساسیت بیش از حدتان را از بین ببرید.

چگونه این مشکل را از خود دور کنیم؟

* به چیزهایی که دیگران می گویند کاملا گوش دهید.با این کار شما قبل از اینکه تصمیم به کاری بگیرید متوجه می شوید انتقادهای دیگران درست است یا خیر.

* اگر انتقادی منصفانه نیست بگویید که با آن موافق نیستید.

* اگر انتقاد تا حدی درست است به جای آنکه ناراحت شوید آنچه که به شما گفته می شود را یاد بگیرید.انتقاد سازنده انتقادی است که شما بتوانید توسط آن در جهت بهبودتان قدم بردارید.

* پیشرفت کنید. فکر کردن در مورد آنچه که شما را ناراحت کرده زیاد کمک کننده نیست.

فاصله‌هاي زياد تاثيري بر اراده‌هاي بزرگ ندارد    

وبلاگ انسان بزرگ

هرگاه از کاري ترسيدي خود را درآن بينداز؛ زيرا ترس از آن کار زيانبارتر از اقدام به آن کار است. انساني که کار بزرگي را مي‌خواهد انجام دهد بايد تحملش را هم بالا ببرد.

 آنان که از ما جلوتر هستند؛ طرز فکر و رفتار خاص خود را دارند. به بدشانسي اعتقادي ندارند؛ کورکورانه تقليد نکرده و به عواقب و نتايج کارهاي خود فکر مي‌کنند. ترس و اضطرابشان را کنترل مي‌کنند و مي‌دانند که اگر اراده‌شان را در زندگي به کار بگيرند پيروزي از آن‌هاست.

هر چند که روي کاغذ فاصله خواستن تا توانستن فقط يک ويرگول است، ولي در دنياي واقعي بين خواستن تا توانستن فاصله زيادي وجود دارد. با اين حال فاصله‌هاي زياد تاثيري بر اراده کساني که براي رسيدن به هدف عزم را جزم کرده‌اند، ندارد. آن‌ها از ريسک کردن براي تغيير اوضاع نمي‌ترسند، زيرا انسان‌هايي هستند که واقعا قدر چيزهاي با ارزش را مي‌دانند. هر چند مي‌دانند بدون از دست دادن چيزي نمي‌توانند چيزي ديگر را به دست آورند؛ اما براي رسيدن به هدفي که در فکرو ذهن دارند حاضرند بهاي آن را با جان و دل بپردازند.


چه کسی بیشتر گریه می کند؟!

بسیاری از ما ، برای اینکه آرامش خود را به دست بیاوریم گریه می کنیم و با گریه کردن اعصابمان آرام تر می شود .


فرقی نمی‌کند که شما زن باشید یا مرد. حتما این موضوع برایتان به اثبات رسیده که زنان بیش از مردها گریه می‌کنند! اما برای آنکه مساله کاملا از نظر علمی اثبات شود گروهی از محققان آلمانی آن را مورد بررسی قرار دادند.
بررسی‌ها نشان داده زنان 30 تا 46 مرتبه در سال گریه می‌کنند در حالی که مردها تنها 6 تا 17 بار در سال گریه می کنند! حتی زمان گریه کردن هم در زنان و مردان فرق دارد. زنان 6 دقیقه به طور میانگین هر بار گریه می‌کنند در حالی که این مدت در مردها حداکثر 2 تا 4 دقیقه است. البته این آمار مربوط به مردها می‌شود و پسربچه‌ها مستنثی هستند.
در واقع تا قبل از 13 سالگی میزان گریه کردن در دخترها و پسرها یکسان است. نکته دیگر اینکه اکثر مردان بسیار آهسته و به دور از چشم دیگران گریه می‌کنند و تنها 6 درصد می‌توانند بلند و شدید گریه کنند و برعکس 65 درصد زنان بلند و شدید گریه می‌کنند. دلایل گریه کردن این دو جنس نیز جالب است. مردها در زمان‌هایی که دچار شکست عشقی می‌شوند یا از روی دلسوزی و ترحم می‌گریند در حالی که زنان وقتی احساس تحقیر می‌کنند، با مشکلی برمی‌خورند یا یاد گذشته می‌افتند گریه می‌کنند. در واقع زنان حسا‌س‌تر از مردانند و به همین دلیل بیشتر گریه می‌کنند!

 

salamat.ir

 

يک تصميم براي تغيير يک سرنوشت    

وبلاگ "مهربان‌ترين راننده تاکسي تهران"

يک تصميم، براي تغيير يک سرنوشت کافي است.

 آلفرد نوبل از جمله افراد معدودي بود که اين شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهي وفاتش را بخواند!

زماني که برادرش لودويگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباها فکر کردند که نوبل معروف (مخترع ديناميت) مرده است.

آلفرد وقتي صبح روزنامه‌ها را مي‌خواند با ديدن آگهي صفحه اول، ميخکوب شد: "آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مر‌گ‌آورترين سلاح بشري مرد!"

آلفرد، خيلي ناراحت شد. با خود فکر کرد: آيا خوب است که من را پس از مرگ اين گونه بشناسند؟

سريع وصيت‌نامه‌اش را آورد. جمله‌هاي بسياري را خط زد و اصلاح کرد.

پيشنهاد کرد ثروتش صرف جايزه‌اي براي صلح و پيشرفت‌هاي صلح‌آميز شود.

امروزه نوبل را نه به نام ديناميت، بلکه به نام مبدع جايزه صلح نوبل، جايزه‌هاي فيزيک و شيمي‌نوبل و... مي‌شناسيم. او امروز، هويت ديگري دارد. يک تصميم، براي تغيير يک سرنوشت کافي است!

ويژگي مشترک همه انسان‌هاي موفق مثبت‌نگري است    

وبلاگ موفقیت

ـ به‌جاي لعنت فرستادن به تاريکي، شمعي روشن كن

ـ ويژگي مشترک همه انسان‌هاي موفق مثبت‌نگري است   

يکي از ويژگي‌هاي اصلي اغلب افراد منفي نگر، منفعل بودن آن‌ها در برابر رويدادهاي جامعه است. يعني علي‌رغم نق زدن‌هاي دائمي، هيچ گام مثبتي در جهت ارتقاي خود و جامعه بر نمي‌دارند. حتي بدتر از آن جامعه را متهم مي‌کنند که سد راه موفقيت آن‌ها هستند.

مي‌توان به موانع به چشم يک فرصت نگاه کرد، فرصتي براي رشد و موفقيت. بدبيني و خوشبيني بيشتر به منش انسان‌ها وابسته است و لذا طبيعي است که انسان‌هاي منفي‌نگر بهار و زيبايي‌هاي آن را ناديده انگاشته و تنها به نيمه‌خالي ليوان چشم مي‌دوزند. فضاي ذهني ديگران را هم غبارآلود مي‌سازند و در تاکسي و اتوبوس و مغازه مدام از بي‌عدالتي‌ها شکايت مي‌کنند.

به ياد جمله‌اي از يکي از نويسندگان بزرگ افتادم که "ويژگي مشترک همه انسان‌هاي موفق مثبت‌نگري است" اگر تلاش کني و وضعيت معيشتي خود و يکي دو نفر از اطرافيانت را ارتقا بدهي. اگر خود را مسئول پيشرفت خودت بداني و انتظار نداشته باشي بي‌هيچ رنج و زحمتي پولي از آسمان به تو برسد. اگر فراموش نکني در دنيا بايد به دانش و هنر و تکنيک مسلح بود، آن وقت است که به‌جاي لعنت فرستادن به تاريکي، شمعي روشن کرده‌اي...


هر چه ممکن است بیشتر و از ته دل قهقهه بزنید .


به همه کسانی که می خواهند لاغر شوند توصیه می شود هر چه ممکن است بیشتر و از ته دل قهقهه بزنند.


به نوشته روزنامه روسی اینترنتی پراودا, خنده نوعی انرژی تولید می کند که باعث کاهش وزن می شود یعنی تا پانزده دقیقه خنده باعث از دست دادن ده تا پنجاه کالری می شود.
ماتی باچوفسکی , فروفسور آمریکایی لهستانی الاصل که در مرکز دانشگاه واندرلبلت مشغول به کار است, اعلام کرد خندیدن به کالری نیاز دارد و قهقهه زدن باعث سوزاندن کالری می شود.
 

shafaf.ir


الفبای زندگی


A
Accept
پذیرا باشید :
دیگران را همانگونه که هستندبپذیرید ، حتی اگر برایتان مشکل باشد که عقاید ، رفتارها و نظرات آنها رادرک کنید

B
Breakaway
خودتان را جدا سازید :
خود را از تمام چیزهاییکه مانع رسیدن شما به اهدافتان می شود جدا سازید

C
Create
خلق کنید :
خانواده ای از دوستان و آشنایانتان تشکیل دهید و با آنها امیدها ، آرزوها، ناراحتی ها و شادی هایتان را شریک شوید

D
Decide
تصمیم بگیرید :
تصمیم بگیرید که در زندگی موفق باشید . در آن صورت شادی راهش را به طرفشما پیدا می کند و اتفاقات خوشایند و دلپذیری برای شما رخ خواهد داد

E
Explore
کاوشگر باشید :
جستجو و آزمایش کنید . دنیا چیزهای زیادی برایارائه کردن دارد و شما هم قادرید چیزهای زیادی را ارائه دهید . هر زمان کهکار جدیدی را آزمایش می کنید خودتان را بیشتر می شناسید

F
Forgive
ببخشید :
ببخشید و فراموش کنید . کینه فقط بارتان را سنگین تر می کند والهام بخش ناخوشایندی است . از بالا به موضوع نگاه کنید و به خاطر داشتهباشید که هر کسی امکان دارد اشتباه کند

G
Grow
رشد کنید :
عادات واحساسات نادرست خود را ترک کنید تا نتوانند مانع و سد راه شما برای رسیدنبه اهدافتان شوند

H
Hope
امیدوار باشید :
به بهترین چیزها امید داشتهباشید و هرگز فراموش نکنید که هر چیزی امکان پذیر است ، البته اگر درکارهایتان پشتکار داشته باشید و از خدا کمک بخواهید

I
Ignore
نادیدهبگیرید :
امواج منفی را نادیده بگیرید . روی اهدافتان تمرکز کنید و موفقیتهای گذشته را بخاطر بسپارید . پیروزی های گذشته نشانه و رابطی برای موفقیتهای آینده هستند

J
Journey
سفر کنید :
به جاهای جدید سر بزنید و بافکر روشن ، امکانات جدید را آزمایش کنید . سعی کنید هر روز چیزهای جدیدیرا بیاموزید ، بدین صورت رشد خواهید کرد و احساس زنده بودن می کنید

K
Know
بدانید :
بدانید که هر مساله ای هر چقدر هم که سخت و دشوار باشد درنهایت حل خواهد شد . همان طور که گرمای مطبوع و دلپذیر بهار پس از سرمایطاقت فرسای زمستان می آید

L
Love
دوست بدارید :
اجازه دهید که عشق به جای نفرت ، قلبتان راپر کند. زمانی که نفرت در قلب شما ساکن است هیچ فضای خالی برای عشق وجودندارد ، اما موقعی که عشق در قلبتان ساکن است، تمام خوشبختی و شادی دروجودتان قرار دارد

M
Manage
مدیر باشید :
بر زمان مدیریت داشته باشید، تا استرس و نگرانی کمتری شما را رنج دهد . استفاده درست از زمان باعث میشود که روی موضوعات مهم بهتر تمرکز کنید

N
Notice
توجه کنید :
هرگزافراد فقیر ، ناامید ، رنج کشیده و ضعیف را نادیده نگیرید و هر نوع کمکیرا که قادرید به این افراد ارائه دهید از آنان دریغ نکنید

O
Open
بازکنید :
چشم هایتان را باز کنید و به تمام زیباییهایی که در اطرافتان وجوددارد نگاه کنید ، حتی در سخت ترین و بدترین شرایط ، چیزهای زیادی برایسپاسگزاری وجود دارد

P
Play
بازی و تفریح کنید :
فراموش نکنید که درزندگیتان تفریح و سرگرمی داشته باشید . بدانید که موفقیت بدون شادی و لذتهای مشروع ، مفهومی ندارد

Q
Question
سوال کنید :
چیزهایی را که نمیدانید بپرسید ، زیرا که شما برای یاد گرفتن به این کره خاکی آمده اید

R
Relax
آرامش داشته باشید
: اجازه ندهید که نگرانی و استرس بر زندگی شماحاکم شود و به یاد داشته باشید که همه چیز در نهایت درست خواهد شد .

S
Share
سهیم شوید :
استعدادها ، مهارتها ، دانش و توانائیهایتانرا با دیگران تقسیم کنید ، زیرا هزاران برابر آن به سمت خودتان برمی گردد

T
Try
تلاش کنید :
حتی زمانی که رویاهایتان غیر ممکن به نظر می رسندتلاشتان را بکنید . با تلاش و مشارکت در انجام کارها ماهرو خبره می شوید

U
Use
استفاده کنید :
از استعدادها و توانایی ها یتان به عنوان بهترینهدیه استفاده کنید . استعدادهایی که تلف شوند ارزشی ندارند . استفاده صحیحاز استعدادها و تواناییهایتان برای شما پاداش های غیرمنتظره ای به دنبالدارد

V
Value
احترام بگذارید :
برای دوستان و اقوامی که شما را حمایتو تشویق کرده اند ، ارزش قایل شوید و هر کاری که از دستتان بر می آید برایآنها انجام دهید

X
X-Ray
اشعه ایکس :
با دقت و شبیه اشعه ایکس به قلبهای انسانهای اطراف خود بنگرید در نتیجه شما زیبایی و خوبی را در قلب آنهاخواهید دید

Y
Yield
اجازه دهید :
اجازه دهید که صداقت و درستکاری واردزندگیتان شود. اگر شما در راه درستی حرکت کنید در انتها خوشبختی را خواهیدیافت

Z
Zoom
تمرکز کنید :
زمانی که خاطرات تلخ ، ذهنتان را پر کردهاست ، به جاهای شاد بروید . اجازه ندهید که تلخی ها مانع رسیدن شما بهاهدافتان شود . در عوض روی توانایی ها ، رویاها و فردایی روشن تمرکز کنید

معرفی سایت

Iran Foods and Fruits


هنر دروغ زیبایی است و من نمی توانم آن را دوست داشته باشم

به مناسبت سالروز مرگ خالق رمان بزرگ جهان «جنگ و صلح»

هنر دروغ زیبایی است و من نمی توانم آن را دوست داشته باشم

تولستوی خالق رمان «جنگ و صلح» با وجود شهرت در اثر تاثیر پذیری از محیطش به چنان اضطرابی روحی دچار شد که هرگز از آن رهایی نیافت تا جایی که درباره هنر نویسندگی گفت: هنر دروغی بیش نیست و من این دروغ زیبا را نمی توانم دوست داشته باشم.


لئو نیکولایویچ تولستوی رمان نویس و ادیب روسی 1828در خانواده ای اشرافی و ثروتمند در دهکده «یاسنایا پالیانا» در 160 کیلومتری جنوب مسکو زاده شد. مادرش را در 2 سالگی و پدرش را در 9 سالگی از دست داد و به وسیله افراد دیگر خانواده و زیر نظر مربیان خارجی تربیت یافت. از منش و خوی نجیب زادگان برخوردار شد و به سبب رفاه و ثروت به لذتهای زندگی دل بست. در 1844 در دانشگاه «قازان» به تحصیل زبانهای شرق و حقوق پرداخت و در 1847 بی‌آنکه مدرکی به دست آورد دنباله تحصیل را رها کرد و پس از تقسیم املاک خانوادگی به عیاشی پرداخت، اما روحیه ناآرام، او را به تجربه های گوناگون و متضاد کشاند. در 1851 به ارتش قفقاز وارد شد و در دفاع از شهر سواستوپول شرکت کرد. اولین اثر ادبی تولستوی به این دوره تعلق دارد. اثری 3 بخشی که بخش اول به نام «کودکی» در 1852 ، بخش دوم به نام «نوجوانی» در 1854 و بخش سوم با عنوان «جوانی» در 1857 انتشار یافت.

این اثر در واقع زندگینامه نویسنده است که او را در چهره قهرمان کتاب تجسم می دهد. گاه لحظه های زندگی و گاه اندیشه ها و عقاید او را بیان می کند. زندگی پسر جوانی از کودکی تا جوانی پیش چشم گذارده می شود. بی آنکه با پیچ و خمهای داستانی بیامیزد. نکته جالب توجه در این اثر تحلیل عمیقی از روح کودک است که در خلال آن اطلاعات گرانبهایی از شخصیت تولستوی به دست می آید. این اثر به سبب صداقت و قدرت نویسندگی و طراوت کلام بلافاصله پس از انتشار با موفقیت بسیار همراه گشت. تولستوی پس از آن در کتاب دیگری با عنوان«قصه های سواستوپول» 1855 زندگی خود را میان افسران ارتش، دلاوریهای سربازان و دفاع رشیدانه آنان را از شهر سواستوپول بیان می‌کند.

این اثر تولستوی را به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان روسی به مردم شناساند. در 1855 پس از سقوط شهر سواستوپول تولستوی به سن پترزبورگ رفت، مورد استقبال فراوان قرار گرفت و از آنجا به ملک شخصی در یاسنایا پالیانا بازگشت و از ارتش کناره گیری کرد. داستان «بوران (1856) شب پرهیجانی را در میان برف و در کالسکه سرگشته ای وصف می کند و با بینش دقیق و هنرمندی خاص، خاطرات دوره کودکی را که به هنگام سفر از ذهن مسافر خواب آلود و نگرانی می گذرد، با سبکی شفاف و گویا شرح می دهد. بوران از بهترین آثار جوانی تولستوی به شمار می‌آید. تولستوی در این سالها دوباره به اروپا سفر کرد و در بازگشت، به هنگامی که فرمان آزادی غلامان و دهقانان از طرف تزار صادر شد در ملک خود مدرسه ای برای کودکان روستایی تأسیس کرد و برای آنان قصه های خواندنی بسیار نوشت که شاهکار سادگی و صراحت به شمار می­آید. در 1862 تولستوی با دختر یکی از همسایگان به نام سوفیا که از پیش به او دل بسته بود، ازدواج کرد و اولین دوره زندگی مشترک را با نیکبختی و کامرانی گذراند که بعدها در کتاب «آنا کارنینا» به صورت زوج خوشبخت منعکس شده است. در 1862 کتاب «قزانها» منتشر شد که آن نیز حوادث زندگی نویسنده است به هنگام اقامت در خط دفاعی قفقاز. این اثر چه از نظر هنری، چه از نظر بیان اصول عقاید تولستوی شاهکار کوچکی به شمار آمد که نویسنده در آن مانند روسو زندگی ساده را در دل طبیعت می ستاید و کراهت خود را از مظاهر تمدن آشکار می سازد. تولستوی در سفر دوم به اروپا شاهد مرگ برادرش بود که از بیماری سل درگذشت. منظره مرگ برادر پس از روزهای دردناک احتضار، تأثیر هولناکی در تولستوی برجای گذاشت و موجب تحریک فکریش میان دو قطب مرگ و زندگی و الهام بخش او در ترسیم چهره وحشتناک مرگ در آثار مهمش چون «جنگ و صلح به سالهای 1864 تا1869 و «آناکارنینا» در 1877 گشت. رمان «جنگ و صلح» بزرگترین رمان در ادبیات روسی و از مهمترین آثار ادبی جهان به شمار می‌آید. تولستوی در این اثر مهم به شیوه ای بسیار کامل و برمبنای احساس بشردوستانه، حوادث اساسی زندگی را مانند تولد، بلوغ، ازدواج، کهولت، مرگ و جنگ و صلح بیان کرده است. این حوادث از طرفی بر زمینه وقایع بزرگ تاریخی آغاز قرن 19 و لشکرکشی ناپلئون به روسیه و جنگ اوسترلیتز و حریق مسکو قرار گرفته است و از طرف دیگر تاریخ و جریان زندگی 2 خانواده اشرافی روسیه را که بعضی از افراد آن با خود تولستوی مشابهت هایی دارند، شرح می دهد. عظمت کتاب جنگ و صلح علاوه بر وسعت موضوع و کمال هنرمندی در بیان نکته های فلسفی و اخلاقی نهفته است که از جنبه روسی و در عین حال جهانی برخوردار است. در نظر تولستوی تنها روحیه نافذ سرداران و رهبران جنگ یا فنون جنگی نیست که در وقایع مهم تاریخی باید مورد توجه قرار گیرد، بلکه روح توده مردم و نیروی اراده افراد است که در جهادی مشترک و مداوم متمرکز می شود و موجب پیروزی می گردد. به عقیده تولستوی این وحدت در کاملترین شکل در روح ملت روس وجود دارد. مسأله دیگر مربوط به مرگ است و ایمان تولستوی را به این نکته نشان می دهد که مرگ به خودی خود قسمتی طبیعی از زندگی است. کتاب جنگ و صلح از طرف منتقدان چون حماسه ای بزرگ مورد ستایش فراوان قرار گرفت و با شیفتگی مردم روبرو گشت، حتی داوران بسیار دقیق و سختگیر از بحث درباره ارزش آن ناتوان ماندند. تولستوی با وجود شهرت و افتخاری که در این دوره نصیبش گشت، به اضطرابی روحی دچار شد که هرگز از آن رهایی نیافت. تولستوی از آن پس در ورای هرچیز عدم را می دید و تحت تأثیر این ضربه روحی، همه چیز در نظرش رنگ باخت، حساسیت و بستگیش به چیزهای پرلطف زندگی، ناگهان به نفرت بدل شد و پیوسته تحت تلقین این اندیشه قرار گرفت که باید ساده زندگی کند و به مردم نزدیکتر شود. در ژانویه 1872 در ایستگاه راه آهن، زن جوانی خود را زیر چرخهای قطار انداخت. بعدها معلوم شد، عشقی ناکام علت این خودکشی بوده است.

تولستوی که شاهد جسد غرق در خون زن بود، کوشید تا زندگی آن تیره روز را که قربانی زندگی تیره وتارش شده بود، پیش چشم آورد. مدتها با اضطراب درباره این صحنه پرشور می اندیشید و در ذهن خود موضوع داستانی را آماده می کرد که منجر به خلق رمان «آناکارنینا» گشت. داستان پرده ای نقاشی است از دنیای طبقه اشراف و تحلیلی روانی از گروههای مختلف افراد انسانی. آناکارنینا زنی جوان از طبقه ممتاز جامعه است که بدون عشق با کارمندی عالی مقام ازدواج کرده و در خلال زندگی مشترک، عشق واقعی را در وجود جوانی به نام ورونسکی یافته است. تحرک داستان به جریان مراحل مختلف این عشق بستگی می‌یابد. از طرفی مبارزه با نفس در راه وفاداری به شوهر و فرزند و از طرف دیگر چیرگی عشق که به فرار وی با جوان می انجامد و سرانجام نگرانی و پشیمانی و اقرار به گناه که نشانه شرافتی بود که هنوز در قعر وجودش جای داشت و همین امر سبب خود کشیش گشت. تولستوی مرگ آنا را در نتیجه عدم قدرت او در مبارزه با جامعه دانسته است.

در کتاب «آنا کارنینا» زوج خوشبختی را نیز وارد داستان می کند تا تعادل رمان حفظ شود. این زوج خوشبخت معرف زندگی سعادتمندانه خود نویسنده و همسرش است. رمان آنا کارنینا مردم پسندترین رمان تولستوی به شمار آمد و با ستایش و موفقیت فراوان همراه گشت، اما تولستوی از این امر احساس خشنودی نکرد و نوشت: «هنر دروغی بیش نیست و من دیگر نمی­توانم این دروغ زیبا را دوست داشته باشم.» در 1879 تغییر عقیده مذهبی تولستوی به حد کمال رسید. وی به این مسأله پی برد که قوانین مذهبی و کلیسایی با اندیشه هایش تطابق ندارد و در کتاب «اعتراف» (1882)، سرخوردگی پیاپی خود را از زندگی آمیخته به لذت، مذهب قراردادی، علم و فلسفه بیان می کند و تغییر روحی خود را در نوعی عرفان و زهد و ترک لذات دنیوی نمایان می سازد و تنها لذت را در عشق به افراد انسانی و در سادگی زندگی روستایی می داند. از آن پس خود را به صورت دهقانان درآورد، لباس آنان را در بر کرد و زندگی ساده برگزید، حتی به گیاهخواری دست زد. «سونات کریتزر» (1889) سرآغاز سومین دوره زندگی تولستوی به شمار می آید، دوره ای که تحت تسلط بحران عمیق مذهبی و اخلاقی قرار گرفته است. این اثر از برجسته ترین آثار این دوره است. قهرمان داستان با دختر جوانی ازدواج می کند و بلافاصله متوجه می شود که میان او و همسرش جز رابطه سرد رابطه دیگری وجود ندارد، پس زندگیشان رو به سردی می رود . داستان «مرگ ایوان ایلییچ» (1886) پرده نقاشی گیرایی است از آداب طبقه سرمایه دار روسیه. تولستوی در این اثر تنها مسئولیت مشترک افراد انسانی را موجب شکست دادن مرگ و مفهوم واقعی بخشیدن به زندگی می داند. از آثار مهم دیگر این دوره رمان «رستاخیز» (1899) است که آخرین اثر دوره خلاقیت و فعالیت ادبی اوست. رستاخیز آشکارا نبوغ هنری او را در خدمت اخلاق قرار داده است، این اثر از نظر وحدت موضوع و کمال ساختمان بر آنا کارنینا و حتی جنگ و صلح برتری دارد و در واقع هنر نویسنده در تجزیه و تحلیل روحی قهرمانان داستان به حد کمال رسیده است.

شهرت و بقای تولستوی به سبب داستانهای او بود که خود در آخرین دوره زندگی آنها را محکوم کرد؛ اما آثار فلسفیش که بیشتر به آنها دل بسته بود، در فراموشی فرو رفت. تولستوی آمیخته ای از خصوصیت‌های متناقض بود، از سویی دارای جسمی قوی و تمایلات حاد و از سوی دیگر بیزار از تمایلات جسمانی. موضوع داستانهای او یا از زندگی خود او گرفته می شد یا از زندگی دیگران. نظرش درباره مبارزه مسالمت آمیز و لغو مالکیت، راهنمای دستگاه حکومت گردید، اما این واعظ خشمگین از آن رنج می برد که نمی توانست زندگی را با اندیشه خویش وفق دهد. می خواست زاهد و پرهیزگار باشد، اما طبقه و خانواده اشرافی و پرتوقع او لذت محرومیت را از او سلب می کرد. می خواست لذت فقر را بچشد، اما نمی توانست خانواده اش را از لذتهای مادی و رفاه محروم کند. می خواست تنها بماند، اما بر تعداد مداحان و پیروانش افزوده می شد. از همه چیز می گریخت، اما شهرتش سراسر دنیای متمدن را فرا گرفته بود. تولستوی به سبب ترسیم دنیای معاصر و معرفتش درباره عالم محسوس و ملموس و توجهش به مسائل انسانی و هنر داستان­نویسی، مرد بزرگ و رمان­نویس برجسته و ممتاز روسیه در قرن نوزدهم به شمار می رود. تولستوی در هفتم نوامبر 1910 چشم از جهان فرو بست و برای آرامش روحش هیچگونه تشریفات مذهبی انجام نگرفت.


ایسکانیوز

هميشه زماني براي خنديدن در زندگي باقي بگذاريد    

وبلاگ جملات طلایی

لبخند زدن هيچ خرجي براي شما ندارد. وقتي که با دوستان يا زيردستان خود صحبت مي‌کنيد سعي کنيد خاطرات شاد و شيرين خود را به جاي درد دل‌هاي شکايت‌آميز يا غيبت‌هاي منفي تعريف کنيد.


در طول غذا خوردن هم از مسايل شاد و مسرت بخش صحبت کنيد. از ديگران بخواهيد که آنها هم قصه‌هاي خنده دار خود را براي شما تعريف کنند. شما هر چيزي که بخواهيد به دست خواهيد آورد، اگر شادي و نشاط مي‌خواهيد آن را طلب کنيد. هميشه هم آماده گفتن اين عبارت باشيد "خوب، اين خيلي خنده داره!"

فرانک اي کلارک مي‌گويد: "بهترين کاري که مي‌توان در حل يک مشکل پيدا کرد، پيدا کردن کمي ‌شوخي و مزاح در آن است."

اگر مردم شما را آدم جالبي نيابند، به سمت افراد ديگر و کانال ديگر خواهند رفت. مزاح و شوخي مؤثر شنوندگان را مشتاق مي‌کند. يک گفتگو و ارتباط صحيح با بيشتر از يک رشته کلمات سر و کار دارد. يک داستان خوب يک تصوير عيني از خود ارائه مي‌دهد. مردم داستانهاي پر از شوخي و مزاح شما را به خاطر سپرده و به خوبي آن را براي خود تشريح مي‌کنند.

جرج برنارد شاو مي‌گويد: "وقتي که چيزي خنده‌دار است، سعي کنيد در آن به دنبال يک حقيقت پنهان بگرديد."

بــه خودتان اجازه دهيد که يک آدم شوخ جلوه کنيد،‌ بگذاريد آدم بزرگي باشيد که خصوصيات کودکي‌اش را هنوز حفظ کرده است. گه گاهي هم احساسات و شادي خود را نشان دهيد.

برايان لي مي‌گويد: "آن گوشه اي را که هستيد، درخشان کنيد. نيازي نيست که دنيا را تغيير دهيد، اما مي‌توانيد آن گوشه اي را که در آن قرار داريد، با حس شوخي و مزاحتان تغيير دهيد و روشن کنيد."

هميشه جايي براي بازي و زماني براي خنديدن و لبخند زدن در زندگي باقي بگذاريد. در محل کار و در خانه لبخند بزنيد.

داستان مرد خوشبخت

پادشاهی پس از این كه بیمار شد گفت: «نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند مرا معالجه کند».
تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست.

تنها یکی از مردان دانا گفت که فکر می کند می تواند شاه را معالجه کند. اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود.

شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد. آن ها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند. حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد. آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا می زد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند. خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.

آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبه ای محقر و فقیرانه رد می شد که شنید یک نفر دارد چیزهایی می گوید. « شکر خدا که کارم را تمام کرده ام. سیر و پر غذا خورده ام و می توانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری می توانم بخواهم؟» پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند. پیک ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!

هر لحظه تا جايي كه مي‌تواني زندگي كن    

وبلاگ ماه کامل

هر لحظه و ساعت زندگي درحال تغيير است. زندگي گاهي سايه وگاهي آفتاب است، پس هر لحظه تا جايي كه مي‌تواني زندگي كن. چون لحظه‌اي كه وجود دارد شايد فردا نباشد.


كسي كه تو را از صميم قلب بخواهد به سختي در دنيا پيدا مي‌شود. پس چنين انساني اگر جايي هست، فقط اوست كه از همه بهتر است. پس تو آن دست را بگير، چون آن مهربان شايد فردا نباشد.

پس هر لحظه تا مي‌تواني زندگي كن، چون لحظه‌اي كه وجود دارد شايد فردا نباشد.

شايد بزرگترين نشانه بلوغ رسيدن به مرحله‌اي از زندگي باشد که ما خودمان را در آغوش بگيريم، توان‌ها و ضعف‌هاي خود را يکسان بدانيم و آن را بپذيريم و آگاه باشيم که ما تمام چيزي هستيم که داريم.

ما حق خوشبخت بودن و داشتن زندگي ساده و قدرت عوض کردن خود و محيطمان را با محدوديت‌هاي واقعي داريم.

خلاصه اينکه ما هستيم. هر يک از ما، بايستي آنچه هستيم باشيم و همان را که انتخاب مي‌کنيم بشويم.

مطالعه در آرامش روحي و پيشگيري از افسردگي مؤثر است    


 اختصاص اوقات فراغت به مطالعه کتاب‌هاي مختلف، نقش مؤثري در دستيابي به آرامش و تعادل روحي و پيشگيري از بروز افسردگي دارد.


ژاله فلاح

با توجه به يکنواخت شدن زندگي افراد و عدم تنوع در برنامه روزمره آنها، بيماري‌هاي مختلف روحي و رواني از جمله افسردگي، گريبانگير اقشار مختلف جامعه شده است.


 تنوع بخشي به ساعات مختلف زندگي روزمره و گنجاندن برنامه‌هاي مفرح  در پيشگيري از بروز افسردگي است .با ماشيني شدن کارهاي مختلف، اوقات فراغت در زندگي مردم بسيار افزايش يافته است.

اختصاص ساعات بيکاري در روز به مطالعه مطالب مختلف از جمله کتاب، روزنامه و ساير منابع بهترين راه براي پر كردن اين اوقات فراغت است.

 ايجاد تنوع در برنامه روزانه و پرداختن به فعاليت‌هاي مختلف، حس مثبتي در درون افراد ايجاد مي‌کند،

اين امر با پيشگيري از ايجاد روحيه ناکارآمدي و يکنواختي در فرد جلوگيري مي‌کند و انرژي مثبت و رضايت بخشي را به وي مي‌دهد.


علاوه بر فوايد مطالعه در پرکردن اوقات فراغت، ارتقاي سطح آگاهي و دانش افراد در زمينه‌هاي مختلف، به طور مستقيم موجب افزايش کيفيت زندگي و بروز ناهنجاري‌هاي مختلف مي‌شود.

ایسنا

ارتباطات مجازي موجب افسردگي مي‌شوند

يك روان‌پزشك:

ارتباطات مجازي موجب افسردگي مي‌شوند
استفاده بيش از حد از موبايل و كامپيوتر، هوش اجتماعي را كاهش مي‌دهد   


ارتباط چشمي مهمترين ويژگي ارتباطات مستقيم انساني است كه با وارد‌شدن بيش از حد وسايل الكترونيكي به زندگي انسان و گسترش ارتباطات مجازي، ارتباط چشمي افراد نيز كاهش يافته است.

عارفه مبشر

ارتباط چشمي ويژگي اصلي ارتباطات مستقيم انساني است و از نظر علم روان‌پزشكي فردي كه در ارتباطات مستقيم با افراد ديگر توانايي برقراري ارتباط چشمي را ندارد، بيمار محسوب مي‌شود.


 هم اكنون درعصر ارتباطات شاهد هجوم وسايل مختلف ارتباط مجازي و گسترش اين نوع ارتباط ميان افراد جامعه هستيم و ارتباط مستقيم و چشمي روز به روز درحال كاهش است.

 بسياري از احساسات و حالات انساني از طريق ارتباطات مجازي به هيچ وجه منتقل نمي‌شود. به عنوان مثال حس شادي و يا غم، آن‌گونه كه درفرد بروز كرده، از طريق ارتباطات مجازي منتقل نمي‌شود و تنها با ارتباط مستقيم انساني قابل انتقال است.

وارد شدن بيش از حد وسايل ارتباط مجازي مانند اينترنت و تلفن همراه موجب كاهش ارتباطات مستقيم انساني شده و اين موجب گسترش افسردگي در جامعه مي‌شود.

 هم اكنون sms و اينترنت جايگزين بسياري از ارتباطات مستقيم انساني شده و گسترش بيش از حد ارتباطات مجازي موجب كاهش هوش اجتماعي افراد جامعه مي‌شود.

همچنين شنيدن صداي مخاطب ازديگر مزاياي ارتباط مستقيم انساني است كه وسايل ارتباطي مجازي افراد را از داشتن اين نوع ارتباط محروم مي‌كند.

 افسردگي، اضطراب، گوشه گيري و اختلالات شخصيتي نيز از ديگر عوارض استفاده زياد از وسايل ارتباطي مجازي است.

معرفی محصول:  کیبورد Flexible

اگر از فضای کم میز کار،صدای کیبورد،کثیف شدن آن و کار با کیبورد تخت لپ تاپ خسته شده اید...

کیبورد Flexible یک وسیله تقریبا خاص و در عین حال جالب توجه است و درست مثل اسمش انعطاف پذیر بوده و به راحتی قابل لوله شدن و حمل میباشد.


این کیبورد بطورباورنکردنی بادوام است و از سیلیکون باکیفیتی ساخته شده که آنرا بسیار انعطاف پذیرنموده ودر عین حال به اندازه کافی برای حمل در کیف محکم است.

بنابراین اگر نمیتوانید کلیدهای تخت روی لپ تاپ را تحمل کنید همیشه یک کیبورد خوب همراهتان است.این کیبورد همه کلیدهای استاندارد یک کیبورد معمولی را دارد.همچنین کلیدها ااز طراحی و تکنولوژی بسیار لطیفی برخوردار میباشد که تایپ کردن را بسیار بیصدا میکند، بنابراین شما میتوانید درهرکجا از آن استفاده کنید بدون اینکه مزاحم کسی شوید.همچنین این ویژگی تایپ کردن با آنرا راحت تر از هر کیبورد سنتی میکند.کلیدهای آن احتیاج به فشار نداشته و بنابراین با کوچکترین لمس فعال میشود.

کیبورد Flexible یک وسیله تقریبا خاص و در عین حال جالب توجه است و درست مثل اسمش انعطاف پذیر بوده و به راحتی قابل لوله شدن و حمل میباشد.

این کیبورد بطورباورنکردنی بادوام است و از سیلیکون باکیفیتی ساخته شده که آنرا بسیار انعطاف پذیرنموده ودر عین حال به اندازه کافی برای حمل در کیف محکم است.

بنابراین اگر نمیتوانید کلیدهای تخت روی لپ تاپ را تحمل کنید همیشه یک کیبورد خوب همراهتان است.این کیبورد همه کلیدهای استاندارد یک کیبورد معمولی را دارد.همچنین کلیدها ااز طراحی و تکنولوژی بسیار لطیفی برخوردار میباشد که تایپ کردن را بسیار بیصدا میکند، بنابراین شما میتوانید درهرکجا از آن استفاده کنید بدون اینکه مزاحم کسی شوید.همچنین این ویژگی تایپ کردن با آنرا راحت تر از هر کیبورد سنتی میکند.کلیدهای آن احتیاج به فشار نداشته و بنابراین با کوچکترین لمس فعال میشود

دراطراف شما گرد وغبار و رطوبت وجود دارد اما برای محافظت از آن به کیف یا کاور احتیاج ندارید. کیبوردFlexibleضد آب و واقعا نابود نشدنی است.


کیبورد Flexible قابل لوله شدن است و بنابراین برای استفاده در سفر یا داشتن فضای بیشتر روی میزکار بسیار مناسب می باشد.

این محصول را می توانید از فروشگاه اینترنتی سیتی کالا بصورت خرید پستی تهیه فرمائید

کاش بتوانيم خودمان را جاي ديگران ببينيم تا قضاوت اشتباه نکنيم    

وبلاگ بامبو

خيلي چيزها به حالت قبل برمي‌گردند و مثل قبل مي‌شوند. برمي‌گردند توي زندگيمون و جاي خودشون رو دوباره پيدا مي‌کنند. انگار نه انگار که يك روزهايي نبودند و از ما دور شده بودند. زمان مي‌برد، ولي مي‌تواند مثل قبل شود، اما شايد تاثيرشون باقي بماند که حتماً مي‌ماند.


 خيلي چيزها رو گاهي نبايد گفت. خيلي حرف‌ها رو نبايد زد ياحداقل به بعضي از آدم‌ها نبايد گفت. نبايد به باورها و دوست داشتن‌هاشون بي احترامي‌کرد، حتي اگر به نظر ما بيهوده ترين فکر باشد.

کاش مي‌فهميديم که يک جمله از طرف ما با لحن بد يا درشرايط نامساعد طرف مقابلمون، چطوري روز و شب‌هاي يک آدم رو خراب مي‌کنند.

چرا دلمون نمي‌خواهد آدم‌ها رو با دلخوشي‌هاشون راحت بگذاريم؟ چرا حرفي بزنيم که دل کسي رو بشکنيم فقط چون دلمون مي‌خواهد يا ناراحت يا عصباني هستيم؟

مي‌شود اين ناراحت کردن‌ها رو بخشيد، اما فراموش نمي‌شوند. کاش بتوانيم خودمون رو جاي ديگران ببينيم تا قضاوت اشتباه نکنيم يا حرف بي مورد نزنيم.

ریشه ی روانشناختی نا سزا گویی و نحوه ی مبارزه با آن


تحقیقات نشان داده‌اند بددهنی و پرخاشگری‌های كلامی كه جزء لاینفك رفتار‌های روزمره برخی افراد است، تحت تاثیر یادگیری، عصبانیت، ریشه‌های تربیتی یا خلقی است.

امكان بروز این رفتار‌ها از دوران كودكی تا بزرگسالی وجود دارد، اما این طور نیست كه دلایل آن در همه این شرایط یكسان باشد.



دو نوع پرخاشگری كلامی و رفتاری داریم. ناسزا و دشنام از نوع پرخاشگری كلامی هستند و قطعا در جامعه‌ای كه معتقد به ارزش‌های اخلاقی هستند مورد تایید قرار نمی‌گیرد، زیرا بر خلاف تصور برخی افراد كه تخلیه روانی را از فواید ناسزا‌گویی می‌دانند و حتی گاهی با سكوت خود باعث تثبیت چنین رفتار‌هایی در افراد می‌شوند، باید بدانند كه نه تنها این شیوه ی صحیح تخلیه روانی نیست، بلكه افراد با دلایل زیر دست به چنین رفتار‌هایی می‌زنند:

- انتقام (هنگامی كه فرد جرات مقابله یا برخورد با رفتاری را نداشته باشد، یا در گفتگوی منطقی مهارتی نداشته باشد، سعی می‌كند از طریق ناسزا انتقام بگیرد)

- اعتراض

- عوامل روحی، روانی (هرگاه فردی تحت تاثیر فشار‌های روحی و روانی باشد، دشنام و ناسزاگویی بیشتری را بروز می‌دهد كه این امر می‌تواند ریشه در الگوپذیری خانواده، تربیت خانواده یا ویژگی‌های خلقی، شخصیتی داشته باشد)

- خلق و ابداع (معمولا كودكان ناسزاگویی را جزیی از ابداعات خود محسوب می‌كنند و برای ابراز وجود از آن استفاده می‌كنند)

:: از مشاهده تا ناسزاگویی

روان شناسان و جامعه شناسان معتقدند كه مشاهده، در پرورش ناسزاگویی نقش مهمی دارد. فرد الگوهای خود را از طریق مشاهده ی افراد، دوستان، خانواده، جامعه و یا دیدن صحنه‌های ناسزا و دشنام می‌آموزد. حال اگر خانواده یا جامعه نسبت به ناسزاگویی بی‌تفاوت بوده و واكنشی نشان ندهند، چه اتفاقی می‌افتد؟ در این شرایط باید منتظر تكرار و تشدید ناسزاگویی در فرد باشیم كه جزیی از شخصیت وی می‌شود.

:: راهكارهای مبارزه با ناسزاگویی

1. آموزش

2. استفاده از روش تغافل (اگر افراد در مقابل ناسزا و دشنام طرف مقابل از شیوه تغافل استفاده كنند، ممكن است تاثیر‌گذار باشد، اما باید به این نكته نیز دقت شود كه نادیده‌گرفتن ناسزا‌گویی یا خود را به نشنیدن زدن، نباید جنبه منفی به خود بگیرد و باعث تقویت رفتار ناسزاگویی شود و به نحوی باید از این شیوه استفاده كرد كه فرد در برابر غفلت ورزیدن دیگران احساس شرم و گناه كند و در نهایت تغییر رفتار دهد)

3. عدم ابراز حساسیت افراطی (در صورت نشان دادن حساسیت، فرد ناسزاگو به این باور می‌رسد كه او می‌تواند با ناسزاگویی طرف مورد خطاب خود را آزار دهد)

4. تهدید كلامی

5. شخصیت دادن (به‌ عنوان مثال در زندگی زناشویی می‌توان پس از رفتار ناسزاگویانه از این جمله كه "من انتظار بیشتری از تو داشتم" استفاده كرد)

6. سلب ناسزاگویی از دیگران (در برخی موارد فرد می‌تواند با این جمله كه "هر چند خطایی از من سر زده، اما تو اجازه توهین و ناسزاگویی را نداری" از دیگری سلب ناسزاگویی كند)

7. برابری توهین با یك رفتار (به فرد می‌گوییم هر چند خطا كردم، ولی دشنام و ناسزاگویی حق من نیست. شما می‌توانید از روش‌های تنبیهی دیگری استفاده كنید)

8. تنبیه یا محدود كردن (افراد نیازها یا علایق فرد ناسزاگو را از وی سلب كنند)

9. دادن اعتماد به نفس (گاهی ناسزاگویی ناشی از عدم اعتماد به نفس است. فرد به دنبال قدرت‌نمایی و ابراز وجود و توجه دادن دیگران به خود، از ناسزاگویی استفاده می‌كند. در این مواقع می‌توانیم از طریق متوجه كردن فرد به رفتار‌های مثبتش، اعتماد به نفس او را افزایش دهیم)

10. خویشتن داری (یعنی افراد می‌توانند از طریق تمرین و خودآگاهانه زندگی كردن، از دشنام دادن خودداری كنند و لازمه آن به دست آوردن مهارت‌های زندگی، توانمندی‌های فردی یا تقویت هوش هیجانی افراد است)

11. مثبت‌اندیشی (افكار منفی باعث پرورش فحش و ناسزاگویی در ذهن می‌شوند)

12. توجه دادن افراد به شان اجتماعی خود (با توجه دادن افراد به شان و منزلت اجتماعی خود، گاهی می‌توان آنها را از ناسزاگویی دور كرد)

13. ضبط كلمه‌های ناسزا و دشنام (شنیدن كلمات ناسزا، توسط فرد ناسزاگو ممكن است رفتار فرد را تغییر دهد)


محقق : دكتر پرویز رزاقی - روان‌شناس


سفر به زمان؛ آرزوي مشترک انسان‌ها    

وبلاگ زنو

سفر به زمان آرزوي مشترک همه انسان‌ها در طول تاريخ است.

در بين همه کارهاي هربرت جرج ولز "ماشين زمان" تاثيرگذارترين رمان اوست. ماشين زمان داستان يک دانشمند انگليسي است که در پي يک کشف علمي‌ به دوستانش اعلام مي‌کند ماشيني ساخته است که توانايي حرکت در بعد چهارم (زمان) را دارد. بُعدي که به اعتقاد او تا به حال بشر از آن چشم‌پوشي کرده است.

او براي آزمايش ماشينش سوار آن مي‌شود و به آينده مي‌رود و در کنار يک مجسمه شبيه ابولهول فرود مي‌آيد. او بعد از ديدن آدم‌هاي عجيب اطرافش پي مي‌برد که آدم‌هاي آينده برخلاف انتظار او نه تنها پيشرفتي نسبت به دوران او نداشته‌اند، بلکه تنبل و خرفت‌تر نيز شده‌اند. آن‌ها بعد از سال‌ها دوباره به تفکر بدوي انسان‌ها برگشته‌اند و فکر مي‌کنند مسافر زمان(دانشمند انگليسي) همراه رعد و برق آمده است و از او مي‌ترسند!

اما اگر بخواهيم داستان‌هاي علمي ـ ‌تخيلي را به چند دسته تقسيم کنيم، ماشين زمان بنيان‌گذار نوعي از ادبيات علمي‌ ـ تخيلي است که در آن‌ها ما شاهد سفر به آينده يا گذشته يا هر دو هستيم. شکلي از ادبيات که باعث به وجود آمدن فيلم‌هايي از اين نوع شد. فيلم‌هايي که امروزه از پر خرج‌ترين و پردرآمدترين نوع سينماست.

اما اينکه ولز يک پيشگوست يا هر چيز ديگر اصلا معنايي ندارد. هر چند علم امروز سعي مي‌کند تا راهي براي ساختن چنين ماشيني به دست آورد، ولي اين را بيشتر بايد از شانس ولز دانست نه پيشگويي او. درحالي که طي قرن بيستم رمان‌ها و فيلم‌هاي زيادي توليد شد که خبر از آينده‌اي داده‌اند که به کل منتفي است. اما به قول ديمون نايت، يکي از نويسندگان علمي‌تخيلي معاصر آمريکا چيزي که در يک کار ادبي و هنري مهم است مسئله انساني اوست. حالا موضوع هر چه باشد و مکان هر کجا و هر زمان باشد.

"ماشين زمان" نيز با اينکه جذابيت‌هايش را مديون برآورده کردن آرزوي مشترک انسان‌هاست. ولي بيشتر از هر چيزي اين رمان دغدغه‌اي انساني دارد، دغدغه‌هايي که يک نويسنده با مشاهده رشد و پيشرفت سريع صنايع، از تغيير هويت انساني مي‌هراسد. زيرا که اين رمان در عصري به چاپ رسيد که تفکر مسلط بر مردم و روشنفکران، مسخ انسانيت توسط صنعت و ماشين و گاهي خود تکرار روزمرگي انسان‌ها بود.

آنکه می تواند انجام می دهد و آنکه نمی تواند انتقاد می کن

روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد ...

 یک روحانی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!

یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!

یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!

یک یوگیست به او گفت : این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند!!!

یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت!

یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!

یک  روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند!

یک تقویت کننده  فکر او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است!

یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!

سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد...!

  
 

آنکه می تواند انجام می دهد و آنکه نمی تواند انتقاد می کند.
 جرج برناردشاو

برگزیده ضرب المثل های بروز شده


بیفستراگانوفه خالته، بخوری پاته نخوری پاته!

موش تو سوراخ نمی رفت ساید بای ساید به دمبش می بست!

آب در “آب سرد کن” و ما تشنه لبان می گردیم!

آب که سر بالا میره، قورباغه “هوی متال” میخونه!!!

پرادو سواری دولا دولا نمیشه!

نابرده رنج گنج میسر نمی شود — مزد آن گرفت جان برادر که کلاه برداری کرد

اسکانیا(scania) بیار باقالی بار کن!

گر صبر کنی ز قوره، لوپ لوپ سازی!

پاتو از پارکتت درازتر نکن!

هری پاتر آخرش خوشه!

قربون بند کیفتم، تا کارت سوخت داری رفیقتم!

گیرم پاپی تو بود فاضل — از فضل پاپی تو را چه حاصل

ندیدیم اورانیم ولی دیدیم دست مردم!

ادکلن آن است که خود ببوید — نه آنکه فروشنده بگوید

ماکرو ویو به ماکرو ویو می گه روت سیاه!

بزک نمیر بهار میاد آناناس با خیار درختی میاد!

یا منچستریه منچستری یا رُمیه رُمی(AS Rom)

سرش بوی پیتزا ی سبزیجات میده!!!

آنتی بیوتیک بعد از مرگ سهراب!
مطالب مشابه در طنز ایران

معجزه ی روبان آبی


آموزگارى تصمیم گرفت که از دانش‌آموزان کلاسش به شیوه جالبى قدردانى کند. او دانش‌آموزان را یکى‌یکى به جلوى کلاس می‌آورد و چگونگى اثرگذارى آن‌ها بر خودش را بازگو می‌کرد. آن گاه به سینه هر یک از آنان روبانى آبى رنگ می‌زد که روى آن با حروف طلایى نوشته شده بود: "من آدم تاثیرگذارى هستم"

سپس آموزگار تصمیم گرفت

که پروژه‌اى براى کلاس تعریف کند تا ببیند این کار از لحاظ پذیرش اجتماعى چه اثرى خواهد داشت. آموزگار به هر دانش‌آموز سه روبان آبى اضافى داد و از آن‌ها خواست که در
بیرون از مدرسه همین مراسم قدردانى را گسترش داده و نتایج کار را دنبال کنند و ببینند چه کسى از چه کسى قدردانى کرده است و پس از یک هفته گزارش کارشان را به کلاس ارائه نمایند.

یکى از بچه‌ها به سراغ یکى از مدیران جوان شرکتى که در نزدیکى مدرسه بود رفت و از او به خاطر کمکى که در برنامه‌ریزى شغلى به وى کرده بود قدردانى کرد و یکى از روبان‌هاى آبى را به پیراهنش زد.
و دو روبان دیگر را به او داد و گفت: ما در حال انجام یک پروژه هستیم و از شما خواهش می‌کنم از اتاقتان بیرون بروید، کسى را پیدا کنید و از او با نصب روبان آبى به سینه‌اش قدردانى کنید.

مدیر جوان چند ساعت بعد به دفتر رئیسش که به بدرفتارى با کارمندان زیردستش شهرت داشت رفت و به او گفت که صمیمانه او رابه خاطر نبوغ کاری‌اش تحسین می‌کند.
رییس ابتدا خیلى متعجب شد آن گاه مدیر جوان از او اجازه گرفت که اگر روبان آبى را می‌پذیرد به او اجازه دهد تا آن را بر روى سینه‌اش بچسباند.
رییس گفت: البته که می‌پذیرم. مدیر جوان یکى از روبان‌هاى آبى را روى یقه کت رئیسش، درست بالاى قلب او، چسباند و سپس آخرین روبان را به او داد و گفت:
لطفاً این روبان اضافى را بگیرید و به همین ترتیب از فرد دیگرى قدردانى کنید.
مدیر جوان به رئیسش گفت پسر جوانى که این روبان آبى را به من داد گفت که در حال انجام یک پروژه درسى است و آن‌ها می‌خواهند این مراسم روبان زنى را گسترش دهند و ببینند چه اثرى روى مردم می‌گذارد ...

آن شب، رئیس شرکت به خانه آمد و در کنار پسر ١۴ ساله‌اش نشست و به او گفت:
امروز یک اتفاق باور نکردنى براى من افتاد. من در دفترم بودم که یکى از کارمندانم وارد شد و به من گفت که مرا تحسین می‌کند و به خاطر نبوغ کاری‌ام، روبانى آبى به من داد. می‌توانى تصور کنی؟ او
فکر می‌کند که من یک نابغه هستم! او سپس آن روبان آبى را به سینه‌ام چسباند که روى آن نوشته شده بود: "من آدم تاثیرگذارى هستم"

سپس ادامه داد: او به من یک روبان اضافى هم داد و از من خواست به وسیله آن از کس دیگرى قدردانى کنم.
هنگامى که داشتم به سمت خانه می‌آمدم، به این فکر می‌کردم که این روبان را به چه کسى بدهم و به فکر تو افتادم. من می‌خواهم از تو قدردانى کنم.
مشغله کارى من بسیار زیاد است و وقتى شب‌ها به خانه می‌آیم توجه زیادى به تو نمی‌کنم. من به خاطر نمرات درسی‌ات که زیاد خوب نیستند و به خاطر اتاق خوابت که همیشه نامرتب و کثیف است، سر تو فریاد می‌کشم. امّا امشب، می‌خواهم کنارت بنشینم و به تو بگویم که چقدر برایم عزیزى و مى‌خواهم بدانى که تو بر روى زندگى من تاثیرگذار بوده‌اى. تو در کنار مادرت، مهم‌ترین افراد در زندگى من هستید. تو فرزند خیلى خوبى هستى و من دوستت دارم ...
آن گاه روبان آبى را به پسرش داد. پسر که کاملاً شگفت زده شده بود به گریه افتاد. نمی‌توانست جلوى گریه‌اش را بگیرد. تمام بدنش می‌لرزید. او به پدرش نگاه کرد و با صداى لرزان گفت:
پدر، امشب قبل از این که به خانه بیایى، من در اتاقم نشسته بودم و نامه‌اى براى تو و مامان نوشتم و برایتان توضیح دادم که چرا به زندگیم خاتمه دادم و از شما خواستم مرا ببخشید!
من می‌خواستم امشب پس از آن که شما خوابیدید، خودکشى کنم. من اصلاً فکر نمی‌کردم که وجود من برایتان اهمیتى داشته باشد. نامه‌ام بالا در اتاقم است! پدرش با تعجب و پریشانی زیاد از پله‌ها بالا رفت و نامه پرسوز و گداز پسرش را پیدا کرد ...

صبح روز بعد که رئیس به اداره آمد، آدم دیگرى شده بود. او دیگر سر کارمندان غر نمی‌زد و طورى رفتار می‌کرد که همه کارمندان بفهمند که چقدر بر روى او تاثیرگذار بوده‌اند.
مدیر جوان به بسیارى از نوجوانان دیگر در برنامه‌ریزى شغلى کمک کرد ...
یکى از آن‌ها پسر رئیسش بود و همیشه به آن‌ها می‌گفت که آن‌ها در زندگى او تاثیرگذار بوده‌اند. و به علاوه، بچه‌هاى کلاس، درس با ارزشى آموختند که :
"انسان در هر شرایط و وضعیتى می‌تواند تاثیرگذار باشد"

با توجه به نتیجه ای که از این داستان می گیریم کلید این تاثیر گذاری در اینست که باید به شخص مورد نظر بها داد و به شیوه ای صحیح حس اعتماد به نفس را در او تقویت کرد. چراکه دیگران از روی بصیرت از ما جدا هستند و از تجرد روح، و خلق و خوی مستقل برخوردارند. پس بهتر اینست، بگونه ای عمل کنیم و نشان دهیم که بدون هیچگونه انتظار و یا احساس وابستگی به شکلی صحیح و واقعی دوستشان داریم و در نتیجه با این روش "استقلال ذاتی" را که همانا هدیه ی راستین خدا به همه ی بندگان است را به او یادآور شویم.

چقدر خوب است که در گیرودار فراز و نشیب ها، شادی ها و سختی های زندگی حواسمان باشد که آدم هایی هستند که بیشترین تاثیر را در زندگی بر روی ما گذاشته اند و شاید زمان از دست برود اگر دیر روبان آبی را تقدیمشان کنیم. همین امروز می توانید اینکار را انجام بدهید و از کسانی که بر زندگی شما تاثیر مثبت گذاشته‌اند قدردانی کنید.

یادتان نرود که روبان آبی را از طریق ایمیل هم می‌توان فرستاد!


من این روبان آبی را همراه با این روایت زیبا به شما دوستان و تمام کسانی که به نوعی روی زندگیم تاثیر گذاشتند و با تشویق و ترغیب، و ایجاد روحیه ی مثبت که الهام گرفته از لطف، مهربانی و درک نیک اندیشانه ی آنها بوده و بزرگترین درس های زندگی را به من داده اند تقدیم می کنم. پیشنهاد می کنم شما هم همین کار رو انجام بدید. مسلما شما هم انسان تاثیرگذارى هستید ...

9 نکته درباره اتاق مطالعه


1. اگر فرزند شما به مرحله خاصی از درس خواندن نزدیک است، چیدمان اتاق او می‌تواند کیفیت مطالعه‌اش را بالا ببرد



2. برای خواندن درس هم چراغ مطالعه لازم است و هم چراغ سقفی. کاهش نور، خواب‌آلودگی و حواس‌پرتی ایجاد می‌کند.



3. اگر بخشی از لباس‌ها یا وسایل شخصی باقی افراد، در کمد لباس فرزند درس‌خوان شما است، لطفا همه را به جای دیگری منتقل کنید تا با رفت و آمد مداوم تمرکز او را به هم نزنید.



4. اجازه بدهید یادداشت‌ها را با ماژیک روی دیوار بنویسد یا نوشته‌های مهم را بچسباند. به مرور زمان این کار تبدیل به تفریح لذت‌بخشی برای او می‌شود که درس خواندن را آسان می‌کند ولی هزینه نقاشی دوباره خانه را روی دست‌تان می‌گذارد.



5. کامپیوتر را جلوی پنجره قرار ندهید که انعکاس نور آن چشم را بیازارد و لامپ‌های مهتابی و سفید را با لامپ معمولی عوض کنید حتی از فلورسنت‌های ملایم و دلپذیر مانند صورتی استفاده کنید .



6. چند لیوان با تصاویر شاد و درخشان اطراف اتاق بگذارید و در آنها خودکارهای رنگی فانتزی قرار بدهید تا رغبت فرزندتان را نسبت به یادداشت برداشتن بیشتر کنید.



7. اگر جای کافی دارید، اتاق مطالعه او را از اتاق خوابش جدا کنید. در تخت‌خواب درس خواندن درصد زیادی از یادگیری را کاهش می‌‌دهد. اگر هم فضا ندارید، کنار میز او و حدفاصل میز و تخت‌خواب پارتیشن چوبی یا پارچه‌ای با نقوش ساده طبیعی و رنگ‌های خوشایند‌ آبی و صورتی قرار دهید.



8. به درس خواندن او مانند یک مراسم آیینی احترام بگذارید. روی میز گل تازه و یک چای‌ساز یا فلاسک با قدری بیسکوییت و آجیل از نوع مورد علاقه‌اش بگذارید. تمام اینها تشویق عملی او برای ادامه درس است.


9. به هم ریختگی‌های او را جمع‌آوری نکنید. ورقه‌های پراکنده و جزوه‌های روی زمین پخش شده و کتاب‌ها را به حال خود رها کنید تا به مرور زمان و ترتیب اهمیت خودش به سراغ آنان برود. تمیز و مرتب کردن یک باره اتاق او به وسیله شما هر گونه برنامه‌ریزی و تمرکز ذهنی او را به هم می‌ریزد.

 
هفته نامه سلامت
 

انتقاد يا نگاه منفي بهتر از ديده نشدن است    

وبلاگ "وبلاگوار"

آدم‌ها براي آنکه وجود داشته باشند، نياز دارند ديگران آن‌ها را ببينند.

نظريه‌هاي بازشناسايي به شدت به ارتباط‌ها و رابطه‌ها و رفتارهاي ما در زندگي مرتبط است.


معناي بازشناسايي را شايد بتوان «به رسميت شناخته شدن» يا «دريافت موافقت يا تاييد ديگري» دانست يا به زبان خودماني تحويل گرفتن و گرفته شدن. تعدادي از ارتباط شناسان معتقدند که ما در ارتباط‌هايمان وراي هدف‌هاي ابزاري که داريم (مثلا گرفتن يا دادن اطلاعات)، در جستجوي بازشناسايي هستيم. مثلا در همين سلام و احوال پرسي روزمره، هدف بيشتر اين است که به طرف مقابل اداي احترامي‌کرده باشيم و اينکه بگوييم من تو را مي‌بينم و صد البته، تو هم من را ببين و جوابم را بده.


در حقيقت ما براي اينکه وجود داشته باشيم ديگران بايد ما را ببينند و بازشناسايي کنند. در صورت عدم ديده شدن احساس نابودي و نيستي مي‌کنيم. يکي از نويسندگاني که از بازشناسايي نوشته مي‌گويد اگر امکان آن از نظر فيزيکي وجود داشت، هيچ کيفري سخت تر از اين وجود نداشت که فرد توسط هيچکدام از اعضاي جامعه ديده نشود. فکر کنم همه ما وقتي وارد جمعي مي‌شويم ترجيح دهيم به ما بغرند و به هر دليلي برسرمان فرياد بکشند تا اينکه کسي به ما محل نگذارد و ما را نگاه نکند و خودش را به کاري مشغول کند. يعني خيلي وقت‌ها انسان انتقاد يا نگاه منفي را به ديده نشدن و عدم واکنش بقيه ترجيح مي‌دهد و صد البته واکنش‌هاي تاييدآميز را به هر دوي اين‌ها ترجيح مي‌دهيم.


نياز ما به بازشناسايي و نگاه ديگران يک نياز هويتي است. يعني يک معلم براي اينکه حس کند معلم است بايد شاگرداني داشته باشد، يا لااقل کساني وجود داشته باشند که او را با اين هويت بشناسند. يا يک بلاگر بايد خواننده داشته باشد تا نياز به ديده شدن و خوانده شدن که او را به نوشتن و عمومي‌کردن نوشته‌هايش کشانده، ارضا شود.

بازشناسايي موتور خيلي از ارتباط‌هاي ما و فرايندي است که طي آن هويت ما - يعني تعريفي که ما از خودمان مي‌دهيم- ساخته مي‌شود. اگر فردي خودش را بامزه يا شوخ مي‌پندارد به خاطر اين است که ديگران با حرف‌هايش مي‌خندند يا به گونه‌اي به او فهمانده‌اند. اما نگاه ديگران در عين حال هم خواستني است و هم ترس برانگيز. چون ما به ديگران و آينه‌اي که آن‌ها به سمت ما دراز مي‌کنند، خودمان را در آن مي‌بينيم، ارزيابي مي‌کنيم و تصويري که از خودمان داريم را تاييد مي‌کنيم يا نمي‌کنيم.

پایه نگهدارنده و خنک کننده لپ تاپ


پایه خنک کننده لپ تاپ با صفحه شیشه ای، پایه دار و با 3 فن قوی و LED


چرا به پایه خنک کننده لپ تاپ نیاز داریم؟

حتما زمانی که با لپ تاپ خود مشغول کارکردن هستید، متوجه گرمای زیر لپ تاپ و بدنه آن شده اید. دمای بالا باعث کاهش عملکرد قطعات لپ تاپ شما نظیر پردازنده، کارت گرافیک و ... می گردد که علاوه بر آن، فرسایش زود هنگام و در نتیجه موجب خرابی آن در دراز مدت می شود.

پایه و خنک کننده لپ تاپ با فاصله ای که بین لپ تاپ و سطح زیرین آن به وجود می آورد به همراه 3 فن قوی که برق خود را از USB تامین می کنند، موجب گردش مناسب هوا و خنک ماندن قطعات لپ تاپ شما می گردد. این وسیله علاوه بر بالا بردن سرعت و عملکرد لپ تاپ، موجب افزایش طول عمر و جلوگیری از خرابی به دلیل گرما و گرد و غبار می شود.

این پایه را می توانید از فروشگاه اینترنتی سیتی کالا بصورت خرید پستی تهیه فرمائید .



موانعی به‌نام تردید و ترس‌

ترس، احساس بدی است كه ما را از ارتكاب عمل یا فكری مثبت بازمی‌دارد‌ یا فكر و عملی منفی را موجب می‌شود‌.
 
ترس، احساس بدی است كه ما را از ارتكاب عمل یا فكری مثبت بازمی‌دارد‌ یا فكر و عملی منفی را موجب می‌شود‌. درواقع اگر بخواهیم بزرگ‌ترین عامل شكست انسان را معرفی کنیم، جوابش كلمه‌ای‌ست سه‌حرفی به نام ترس‌؛ ترس از شكست‌، طردشدن‌، تاریكی‌، ورشكست‌شدن‌، مسخره‌شدن و..‌.

همین افكار منفی است كه ما را از انجام هر عملی كه باعث پیشرفت‌مان می‌شود، بازمی‌دارد.

به گذشته‌تان نگاهی بیندازید... چه‌قدر موقعیت مناسب داشته‌اید كه به‌خاطر ترس، آن‌ها را از دست داده‌اید و در همان حال، عده‌ی کمی هم بوده‌اند كه شجاعت داشته و آن راه را ادامه داده‌اند و زندگی‌شان كاملاً متحول شده است؟

همه‌ی انواع ترس، شكلی از بی‌ایمانی نسبت به خدای بزرگ است چراكه اگر ما به‌طور واقعی به خدا و قدرت بی‌انتهای او و این‌كه او ما را آفریده و نگهبان و تنها یاری‌دهنده‌ی ماست‌، ایمان داشته باشیم‌؛ از هیچ‌چیز و هیچ‌كس نخواهیم ترسید. آری، خدایی كه موجودات را آفرید و برای هریک راهی برای امرار معاش نشان‌داد‌، همه‌ را در هر حال محافظت می‌كند‌.

این جملات را تنها كسانی درک می‌کنند كه در شرایطی خاص قرار گرفته بوده‌اند و هیچ راه‌حلی به نظرشان نمی‌رسید و ناگهان به‌طرز معجزه‌آسایی، دستی از غیب، مشكل غیرقابل حل آنان (البته از نظر خودشان) را حل‌می‌كند و می‌دانند كه همیشه این قدرت‌ بی‌نهایتِ خداست كه بالاتر از تمام قدرت‌‌هاست‌. كسانی كه با تمام وجود، خدا را باور داشته باشند و خود را جزئی جدایی‌ناپذیر از خدای بزرگ بدانند، از هیچ مشكلی نمی‌هراسند‌. آنان هم‌چون كوه، استوار و پایدارند‌.

از هرچه می‌ترسید‌، باید با آن روبه‌رو شوید و با تمام جسارت و شجاعت، بر دل ترس بتازید و ببینید چه‌قدر زود ترس، قدرت خود را از دست داده و نابود می‌شود‌.

متفاوت از بقیه عمل كنید و هم‌چون فرماندهان موفق، بر ترس‌های خود غلبه‌کنید تا یكی از بزرگ‌ترین رموز موفقیت را با تمام وجود درك كنید و مورد احترام مردم قرارگیرید‌. به همین دلیل است که تمام افراد بزرگ تاریخ، مورد تحسین همگان هستند زیرا آنان شجاع و قوی بوده و كارهایی انجام داده‌اند كه دیگران حتی جرأت فكركردن به آن‌ها را هم نداشته‌اند‌.      
مجله شادکامی و موفقیت،  سیدحسین عباس‌منش


چشم‌هايم را مي‌بندم و فكر مي‌كنم...

وبلاگ شیدایی

چشم‌هايم را مي‌بندم و فكر مي‌كنم...

به دوست‌داشتن‌هايي که هنوز هستند   


چشم‌هايم را مي‌بندم و به همه چيز خوب خوب فکر مي‌کنم...

فكر مي‌كنم به هرآنچه اين همه سال گذشت

به هرآنچه اين همه سال نگذشت

به آدم‌هايي که بودند و حالا نيستند...

به آدم‌هايي که نبودند و حالا هستند...

به آرزوهايي که واقعيت شدند...

به واقعيت‌هايي که آرزو شدند...

به باورهايي که پيش آمدند...

به پيش آمدهايي که باور نداشتم...

به هفت سالگي که در انتظار بيست سالگي گذشت...

به بيست سالگي که در حسرت هفت سالگي گذشت...

به روزهايي که زود شب شدند...

به شب‌هايي که دير صبح شدند...

به دوست داشتن‌هايي که هنوز هستند...

به هنوز‌هايي که ديگر دوست داشتني نيستند...

عشق زنان عاقلانه‌تر است

دکتر مجيد سلطاني - دانستني‌هاي عشق در گفتگو با دکتر حسين ابراهيمي‌مقدم روان‌شناس

اين، توصيفي است که سن پل از عاشق ارائه مي‌دهد: «عاشق صبور و مهربان است. حسود و متکبر نيست. پرمدعا وگستاخ نيست. لجاجت نمي‌کند. تحريک‌پذير و رنجيده‌خاطر نيست. از خطاهاي خودش شاد نمي‌شود اما از درستي خودش خرسند مي‌شود. همه چيز را تحمل مي‌کند و هميشه اميد دارد و در برابر مشکلات تاب مي‌آورد. عشق عاشق هرگز تمام نمي‌شود.» راستي، تعريف شما از عشق و عاشق چيست؟ براي آشنايي با روان‌شناسي عشق، به سراغ دکتر حسين ابراهيمي‌مقدم، روان‌شناس و مدرس دانشگاه رفته‌ايم تا ديدگاه او را در اين خصوص بدانيم...

سلامت : آقاي دکتر! شما عشق را چه‌طور تعريف مي‌کنيد؟
هيچ‌‌کس نمي‌تواند به اين سوال پاسخ دقيق بدهد. سوالاتي از قبيل اينکه آيا من عاشق شده‌ام؟ آيا عشق حقيقت دارد؟البته به نظر مي‌رسد هر يک از ما درباره اينکه معناي عشق چيست و اينکه آيا ما آن را تجربه مي‌کنيم يا نه، متخصص هستيم! دو نفر که عشق خود را به يکديگر ابراز داشته‌اند، بايد براي اجتناب از لطمه خوردن از سوي ديگري، اظهار کنند که منظورشان از عشق چيست. مخصوصا شايد لازم باشد که معناي تعهد روشن شود ولي اکثرا مي‌گويند عشق شيرين‌ترين پاداش زندگي است. يک چيز باشکوه است. حلقه سوزان آتش است و يا چيزهايي از اين قبيل.

 

سلامت : چه تجربه‌هايي در عشق رايج و مشترک است؟

در يکي از بررسي‌هايي که در مورد عشق انجام دادم از 200 دانشجو خواستم با پاسخ دادن به جملات يک پرسشنامه گسترده، تجربه خود را توصيف کنند. نتايج نشان مي‌دهد که تجربه عشقي آنها ظاهرا دربردارنده 4 ويژگي اصلي است:

1) افراد عاشق خود را نيازمند يکديگر مي‌دانند. در هنگام تنهايي، نخستين فکري که به ذهن آنها خطور مي‌کند، يافتن طرف مقابل است.

2) آنها علاقه‌مندي و دغدغه‌ خاطر را تجربه مي‌کنند، يعني ميل به انجام کاري براي يکديگر.

3) آنها احساس اعتماد مي‌کنند و معتقدند که مي‌توانند با امنيت، حرف‌هايشان را به يکديگر بگويند.

4) اين اعتماد به خوبي ايجاد شده است و افراد عاشق تحمل خطاهاي طرف مقابل را دارند.

از طرفي مشخص شد کساني که خود را عاشق توصيف مي‌کنند، نسبت به ساير زوج‌ها‌ زمان بيشتري به چشمان يکديگر نگاه مي‌کنند.

در پژوهشي‌ ديگر، اين نتيجه به دست آمد که افراد عاشق عشق خود را اين‌گونه نشان مي‌دهند:

1) ابراز محبت کلامي و جسماني

2) تبادل پاداش و انجام کارهايي براي يکديگر

3) حمايت عاطفي و اخلاقي از يکديگر

4) صبور و شکيبا بودن نسبت به رفتارهاي ناخوشايند يا کمتر خوشايند طرف مقابل

 

سلامت : از نظر رواني، عشق چه تاثيري دارد؟
افراد عاشق نسبت به افراد غيرعاشق احساس شادي، امنيت و آرميدگي بيشتري از بودن در کنار شريک خود مي‌کنند. برخي پژوهش‌ها حاکي از آن است که افراد عاشق احساس، سوز و گداز دروني توام با شور و نشاط و خوش‌بيني را گزارش مي‌کنند. هوش و حواس آنها کاملا برطرف مقابل متمرکز است، يعني آگاهي شديد راجع به شريک‌شان و در وحدت و کمال به سر بردن با او که سايرين را رها کرده است.


 
سلامت : يعني تجربه عشق هميشه همين‌قدر مثبت است؟

خير! در همين پژوهشي که انجام شد، مشخص شد که تجربه عشق هميشه مثبت نيست و علاوه بر احساس سرخوشي و شعف، بسياري از آزمون‌ها احساس افسردگي، بي‌تابي و بي‌قراري، بي‌علاقگي به اوضاع و احوال شخصي، خيال‌پردازي و مشکل در خواب رفتن و تمرکز را نيز گزارش مي‌کنند. عده‌اي معتقدند که احساس‌هاي دوسوگرا درباره معشوق يک تجربه غيرعادي به شمار نمي‌آيد. در حقيقت، از نظر اين عده، شخص عشق و نفرت را به يکسان تجربه مي‌کند.


 

سلامت : اصلا چرا احساس‌هاي ناخوشايند به وجود مي‌آيد؟
عاشق شدن باعث مي‌شود در معرض احساس‌هاي شديد (خوب يا بد) قرار بگيريم. وقتي در کنار معشوق خود هستيم، ممکن است احساس شادماني کنيم و زماني که از او دوريم، احساس گرفتگي و اندوه. يکي از عواملي که مي‌تواند احساس‌هاي ناخوشايند را توجيه کند، عدم اطمينان و يقين از آن رابطه است. پژوهشي که در اين زمينه انجام شده نشان مي‌دهد افرادي که از عاشق شدن خود مطمئن نيستند، احساس حد وسطي از وابستگي به طرف مقابل را توام با احساس شديد عدم اطمينان نسبت به احساس‌هاي طرف مقابل گزارش مي‌کنند. افرادي که از عشق خود مطمئن‌اند، احساس شديد وابستگي را همراه با احساس نيرومند اطمينان و امنيت راجع به احساس‌هاي طرف مقابل گزارش مي‌کنند. اين يافته‌ها حاکي از آن‌ است که ادراک خويشتن به عنوان يک فرد عاشق تا حدودي به طرز تلقي از احساس‌هاي ديگران وابسته است. شايد تا هنگامي که از احساس مشترک طرف مقابل اطمينان خاطر پيدا نکنيم، به خود اجازه عاشق شدن کامل را ندهيم. اما طرف مقابل چگونه مي‌تواند عاشق ما شود، مگر آنکه از احساس ما مطمئن گردد؟ پس تعجبي ندارد که عاشق شدن تجربه‌اي تماما لذت‌بخش نيست!


 
سلامت : به عبارت ديگر، هر کسي عشق را يک جور تجربه مي‌کند.

بله؛ اين اشتباه است که فکر کنيم همه انسان‌ها عشق را به يک شيوه تجربه مي‌کنند. برخي عشق را به عنوان پديده‌اي سريعا متغير و پر راز و رمز و عده‌اي ديگر آن را به عنوان چيزي ظريف و عقلاني تجربه مي‌کنند. افرادي که معتقدند اختيار سرنوشت‌شان در دست خودشان است يعني کساني که از جايگاه دروني مهار برخوردارند، کمتراحتمال مي‌رود که خودشان را به عنوان کسي در نظر بگيرند که به دام عشق افتاده است و يا آنکه عشق را به مثابه چيزي متغير وپر راز و رمز ببينند. برخي از يک آشنايي تصادفي شروع کرده و بدون هيچ فکر پيشاپيشي به ازدواج مي‌رسند. عده‌اي هم يک دوره طولاني و درازمدت از عشق و عاشقي را طي مي‌کنند. برخي افراد در همان ديدار اول به شدت جذب يکديگر مي‌شوند و عده‌اي نيز صرفا پس از گذشت يک دوره طولاني از آشنايي به عشق مي‌رسند.


 

سلامت : چه تفاوتي بين زنان و مردان در خصوص عشق هست؟
برخلاف تصور عمومي، مردان ساده‌تر از زنان عاشق‌ مي‌شوند و زن‌ها ساده‌تر از مردان، فارغ! در تحقيقي مشخص شد که مردان در مقايسه با زنان در مقياس‌هاي عشق احساساتي نمرات بالاتري مي‌آورند و زنان در انتخاب همسر خود بيشتر از مردان احتياط به خرج مي‌دهند. به عبارتي زن‌ها با حساب و کتاب‌تر و عاقلانه‌تر عاشق مي‌شوند!


 

سلامت : چه رابطه‌اي بين تعهد و عشق وجود دارد؟
تعهد، در نظر بسياري از انسان‌ها جزء ذاتي و لاينفک عشق محسوب مي‌شود. تعهد که ملاک آن طول مدت رابطه است. به عقيده بسياري از آزمودني‌ها يکي از راه‌هايي است که مي‌توان با استفاده از آن ميان روابط ناشي از عشق و روابط ناشي از علاقه جنسي فرق قايل شد. عده‌اي از روان شناسان معتقدند که مي‌توان عشق را از تعهد متمايز ساخت زيرا ممکن است افرادي در غياب عشق، باز هم متعهد به حفظ رابطه خود باشند (براي مثال به خاطر بچه‌ها) لذا شايد آدميان بتوانند صادقانه به عشق خود اعتراف کنند بدون آنکه تعهدي در قبال طرف مقابل داشته باشند. کژفهمي درباره تعهد مي‌تواند به نااميدي و دلسردي عميق فرد منجر شود.


 
سلامت : پس عشق هم براي خودش انواع و اقسام دارد!

البته . يوناني‌هاي قديم هم بين سنخ‌هاي مختلف عشق فرق قايل بودند. به نظر آنها اين انواع از عشق وجود داشته:


1)عشق شهواني: بر اساس جاذبه جسماني بوده و ويژگي آن اشتياق شديد به خود فاش‌سازي سريع و صميمت جنسي است.

2) عشق دوستانه: به آهستگي و در اثر دوستي‌هاي قبلي ايجاد مي‌شود.

3) عشق دمدمي: ويژگي افرادي است که مي‌توانند به سادگي از يک رابطه به سراغ رابطه‌اي ديگر بروند يا هم‌زمان در بيش از يک رابطه وارد شوند (طبيعتا حداقل تعهد را مي‌توان در اين رابطه مشاهده کرد.)

4) عشق خودباخته: نوعي عشق خود باخته، ايثارگر و عميقا دلسوزانه است.

 
سلامت : آيا عشق مي‌تواند هميشگي باشد؟

عده‌اي از روان‌شناسان معتقدند که نيمي از ازدواج‌ها به سراشيبي سقوط مي‌افتد و هر چه از ازدواج‌ بيشتر طول بکشد، بيشتر فرو مي‌رود و بديهي است که منظورشان ازدواج‌هايي بوده که از ابتدا بر اساس عشق کور به وجود آمده. همين است که من هميشه گفته‌ام انتخاب عاقلانه و زندگي عاشقانه! در يک مطالعه قديمي‌تر مشخص شده بود که نيمي از زنان از ازدواج خود احساس نارضايتي مي‌کردند و فقط يک چهارم آنها درباره ازدواج خود هنوز شور و شوق داشته‌اند. در پژوهش‌ ديگري اين نتيجه به دست آمد که فقط عده کمي از ازدواج‌ها پس از 15 تا 30 سال هنوز با نشاط و سرزنده هستند. اما به نظر من در تفسير اين نتايج بايد محتاط بود. بسياري از اين پژوهش‌ها زوج‌هاي يکساني را در طول يک دوره زماني مورد بررسي قرار نداده‌اند (رويکرد طولي) بلکه در يک مقطع زماني خاص زوج‌هاي مختلفي که در سال‌هاي متفاوتي ازدواج کرده بودند، مورد بررسي قرار گرفته‌اند (رويکرد مقطعي)، اما اين زوج‌ها از لحاظ متغيرهاي مختلف با يکديگر تفاوت دارند. ازلحاظ تعداد سال‌هاي ازدواج، اعضاي يک نسل ممکن است مثلا در طي جنگ ازدواج عجولانه‌تري داشته و به دليل جنگ متحمل دوره‌هاي طولاني مدت جدايي شده باشند يا به دليل رکود اقتصادي دستخوش سختي‌هاي مالي شديد شده باشند. در يک بررسي طولاني که زوج‌هاي يکساني را در طي يک دوره درازمدت مورد مطالعه قرار داده بود، معلوم شد که در دوران فرزندپروري خشنودي زناشويي کاهش مي‌يابد اما مجددا پس از اينکه فرزندانمان خانه را ترک مي‌کنند، اين رضايت‌مندي افزايش مي‌يابد. در يک بررسي درازمدت ديگر هيچ‌گونه مدرکي دال بر کاهش رضايت‌مندي يافت نشد. 54 درصد از همسران هيچ‌گونه تغييري گزارش نکردند. 17 درصد کاهش خشنودي را گزارش کردند و 29 درصد نيز بهبود آن را اطلاع دادند. باوجود اين روش است که ازدواج مي‌تواند به شادکامي يا ناراحتي منجر ‌شود و بنابراين تعيين اينکه چه چيزي ازدواج را به سوي تباهي مي‌کشاند، آن را بهبود مي‌بخشد و يا آن را ثابت نگه مي‌دارد، کاري مفيد و سودمند خواهد بود.


 
سلامت : از نظر بدني و جسماني چه اتفاقي مي‌افتد که فرد عاشق مي‌شود؟

جالينوس، پزشک مشهور يوناني در قرن دوم ميلادي اصرار داشت که عاشق شدن موضوعي مربوط به اخلاط چهارگانه بدن است. به عبارت ديگر هنگامي که تعادل صفرا و سودا و بلغم وخون به هم مي‌خورد. اين نظريه اخلاط اربعه تا قرن نوزدهم دوام آورد و در اين هنگام بود که با نظريه‌هاي جديد در مورد زيست‌شناسي سلولي جايگزين شد. اما با اين وجود متخصصان نوين فيزيولوژي بدن نيز عشق رمانتيک را ناشي از مواد شيميايي طبيعي قدرتمندي در بدن مي‌دانند.يک ماده شيميايي به نام فنيل اتيلامين (PEA) خيلي مورد بحث بوده است.


 
سلامت : در مورد اين فنيل اتيلامين (PEA) بيشتر توضيح مي‌دهيد؟
بله؛ فنيل اتيلامين (PEA) نوعي آمفتامين طبيعي است که باعث تحريک مغز و دستگاه عصبي مرکزي مي‌شود. PEA تجربه سرخوشي، نفس سريع، افزايش ضربان قلب، گشادي مردمک، آزادي ترشحات بودار از پوست که مي‌تواند طرف مقابل را اغوا کند را ايجاد مي‌کند. نقطه اصلي اين تحولات در مغز است. بخش‌هاي مختلف مغز نقش‌هاي مختلفي ايفا مي‌کنند. قشر خارجي مغز يا کورتکس به تفکر منطقي و هوش مربوط است. مغز مياني يا ليمبيک عواطف ما را کنترل مي‌کند و در محل اتصال نخاع به مغز يا بصل‌النخاع نيز يک هسته دروني (هسته دم دار) وجود دارد که رفتارهاي غريزي را تحت کنترل دارد. پژوهش‌ها نشان مي‌دهد که در افراد عاشق همين هسته دم‌دار فعال است. اين هسته به سيستم ليمبيک وصل است. در جريان عشق رمانتيک موسيقي ملايم عقل ناشي از کرتکس مغز در ميان هياهوي طبل‌نوازي هسته دم دار و دستگاه ليمبيک‌گم مي‌شود و آبشاري از ماده PEA در مغز به وجود مي‌آيد. در همان زمان ميزان آدرنالين افزايش مي‌يابد و آزاد شدن ماده شيميايي ديگري به نام دوپامين را باعث مي‌شود. دوپامين باعث افزايش توجه، بنيه و انرژي مي‌شود و اين امر باعث مهار يک رابطه شيميايي عصبي به نام سروتونين مي‌شود. سروتونين هم باعث کنترل اعمال تکانه‌اي، رفتارهاي وسواسي و اشتياق‌هاي شديد مي‌شود. اين انتقال‌دهنده در به وجود آمدن احساس قدرت براي عمل کردن و احساس تسلط بر امور به ما کمک مي‌کند. جالب اينکه فلوکسي‌تين (پروزاک) که روي سروتونين اثر مي‌گذارد، روي عشق هم اثر دارد!

روابط صميمي همسران تاثير زيادي در خوشبختي کودکان دارد

کارشناسان نقش پدر در خانه را براي تربيت فرزندان بسيار بااهميت مي دانند.

به نوشته نيويورک تايمز براساس يافته هاي محققان چند کالج تحقيقاتي امريکا دکتر سارا مک لاناهان استاد جامعه شناسي و روابط عمومي دانشگاه پرينستون دربيست سال گذشته همه درباره اين حرف مي زدند که نقش پدر در خانه چقدر اهميت دارد ولي امروز موضوع بحث اين است که هرچقدر پدر و مادر باهم رابطه خوبي داشته باشند همانقدر کودکان به خوشبختي نزديک ترند.

بر اساس تحقيقات دکتر مک لاناهان اگر همسران داراي خصيصه سازش باهم باشند و به هم ابراز علاقه کنند و از توهين کردن به يکديگرو انتقاد کردن بپرهيزند
پدر خانواده تشويق مي شود که با کودکان خود بيشتر سرگرم شود.
پدراني که کمتر با کودکان خود سرگرم مي شوند همواره متهم به بي انگيزه بودن شده اند ولي تحقيقات نشان مي دهد بسياري از عوامل اجتماعي دراين موضوع دخالت دارد.

هرروز بر پدراني که پوشک بچه خود را عوض مي کنند يا کودکان خود را به مدرسه يا باشگاه فوتبال مي برند افزوده مي شوند ولي آنها همواره مورد بي توجهي قرار مي گيرند.

همچنين تحقيقات نشان مي دهد خانواده هايي که در آنها پدر نقش فعالي در سرگرم شدن با فرزندان ايفا مي کند فرزندان کمتر پرخاشگر ، بيش فعال ، افسرده و يا غير اجتماعي مي شوند .
ولي در مقايسه با آنها خانواده هايي که هر دو همسر تشريک مساعي مي کنند وضع کودکان بهتر است و والدين کمتر دچار فشار عصبي مي شوند و زندگي زناشويي بهتري دارند و اين به دليل نقش بيشتر پدر در خانواده نيست بلکه حمايت عاطفي همسران علت آن است.
نظمي که پدران ارائه مي کنند متفاوت از مادران است .درحقيقت آنها پدري مي کنند نه مادري به اين ترتيب که آنها روحيه شوخ طبعي متفاوتي دارند و متفاوت از مادران نقش خود را ايفا مي کنند.
پدران مي خواهند به فرزندانشان نشان بدهند خارج از آغوش مادر چه مي گذرد تا آنها را براي دنياي خارج از خانه آماده کنند در نهايت آنها مي خواهند به فرزندان خود ريسک پذيري و حل مشکلات را ياد بدهند.

متخصصان مي گويندتوجه به پدران در سلامت جامعه نقش مهمي دارد.به عنوان مثال در تابلوهايي که عکس يک خانواده در درمانگاهها و يا آژانسها به ديوار زده مي شود حتما بايد عکس پدر نيز درآن باشد و در تمام مکاتبات بايد به مادر و پدرهر دو توجه شود.

کارشناسان مي گويند پدر و مادر درخانه بايد درخصوص نقش والدين باهم صحبت کنند و و نهايت قدرداني را درباره تواناييهاي هم از يکديگر بکنند.
تکرار بحث ميان زوجين حاکي از آن است که پدر يا مادر هرکدام فکر کند که او مي داند که چه چيزي درست است و بدينگونه همديگر را متهم مي کنند.

رمانتیک ترین شوهر انگلستان

 مردی کهنسال که هر بامداد ، کنار تخت همسرش یک شاخه گل سرخ می گذارد رمانتیک ترین شوهر انگلستان لقب گرفت.

 «تام شاوِلتون» 60 سال پیش در «لندن» ازدواج کرد و برای این که عشق و علاقه خود را به همسرش نشان دهد هر روز یک شاخه گل سرخ در کنار تخت او گذاشت.

این مرد که 87 ساله شده است در گفت و گو با یکی از خبرنگاران روزنامه «دیلی پست» انگلستان ، راز زندگی مشترک پرشور و نشاط خود را که افزون بر نیم قرن تداوم داشته ، به زبان آورد و بدین ترتیب نام زوج عاشق پیشه ، پرآوازه شد.
حالا «تام» رمانتیک ترین شوهر انگلستان لقب گرفته و زندگی مشترک او و همسرش ، نقل محافل است.

این پدربزرگ می گوید : مردان با کارهای کوچک و اندکی ویژه می توانند ازدواجشان را ماندگار کنند.من البته کار خاصی نکرده ام ؛

فقط هر بامداد کنار تخت همسرم یک شاخه گل سرخ گذاشته و هیچ وقت این کار را ترک یا فراموش نکرده ام.