درس از یک عکس

از وبلاگ دل نوشته ها

این تصویر امروز بر روی درگاه تارنمای معتبر نشنال جیوگرافیک قرار گرفته و در شمار ۵ تصویر برتر هفته جای دارد. تصویری که روزگار ۱۷ اردیبهشت (۷ می) ۱۳۸۸ سرزمین سوخته‌ای را در استرالیا نشان می‌دهد که کمتر از سه ماه پیش (۹ فوریه ۲۰۰۹) اینچنین در آتش سوخت و با خود جان ۱۷۳ انسان را هم گرفت و بیش از دو هزار خانه را سوزاند …

 اما امروز دوباره دارد می‌روید و تو می‌توانی شوق رویش دوباره و برق آن رنگ سبز دوست‌داشتنی را باز هم بر خاکستر آن زمین نفرین شده ببینی و اوج بکشی … اگر که یادت باشد، زندگی همواره و در سخت‌ترین شرایط کوره‌راه‌هایی از امید دارد تا به آدم‌های مثبت‌اندیشش ارایه دهد

و البته این تصویر می‌تواند همچنان حامل پیام‌های بیشتری هم باشد:

  • این که هرگز گمان مبرید که به انتها رسیده‌اید؛ حتا اگر در تیره‌‌ترین یا کسل‌کننده‌ترین دوران زندگی‌تان قرار گرفته‌اید
  • این که زندگی بسیار مهربان‌تر از آن چیزی است که گمان می‌کنید؛ به شرط آن که آن مهربانی را باور کنید
  • این که همیشه می‌توان از دل سیاه‌ترین و سوزان‌ترین رخدادها، ترترین احساسات انسانی را درک کرد و آفرید
  • این که مزه‌ی گس و استثنایی حیات را نمی‌توان و نباید با هیچ مزه‌ی دیگری برابر دانست
  • این که رویش دوباره‌ی عشق می‌تواند در هر سرزمین خاکستری و در پس هر آتش سوزاندنی شکل بگیرد
  • فقط کافی است نگاه‌مان را عادت ندهیم به بد دیدن!
    و یادمان بماند که:مردی که کوه را از میان برداشت، همان مردی بود که شروع به برداشتن سنگریزه‌ها کرده بود!

تا ريشه در آب است اميد ثمري هست...

وبلاگ جامعه شناسی

ارسطو معتقد است سه نوع خوشبختي وجود دارد:

  • نوع اول خوشبختي زندگاني سرشار از شادي و لذت.
  •  نوع دوم خوشبختي زندگاني شهروندي آزاد و مسوول
  • و نوع سوم خوشبختي زندگاني فيلسوفانه و انديشمندانه.

اين سه جنبه از خوشبختي بوده يا شايدم براي يک نفر تمام خوشبختي باشد، ولي انگار هيچ الگوي کامل يا دقيقي براي زندگي بدون درد يا همان خوشبختي محض وجود ندارد و بنا بر همين فرض بيشتر آدم‌ها فکر مي‌کنند زندگي صحيح يا تا حدود زيادي درست همين شيوه زندگيه که آن‌ها دارند انجام مي‌دهند، ولي احساس مي‌کنم ما مانند مثال غار افلاطون فقط سايه روشني از خوشبختي يا سعادت رو داريم، چون واقعا تعريف مطلق از اين مفهوم وجود نداره و هر کس درک خودش رو از اين مفهوم بيان مي‌کند.

همه ما تصويري آرماني از خوشبختي داريم: داشتن زندگي خوب (البته با توجه به درک خودمان). ولي انگار همه ما مجبوريم در نهايت خودمان را به خاطر به دست نياوردن تمام آنچه مي‌خواهيم آدم‌هاي قانع قلمداد کنيم، ولي آيا اين قناعت است؟ يا عدم‌توانايي ما يا نبودن واقعيت خوشبختي به آن صورت که ما فکر مي‌کنيم؟

احساس مي‌کنم خوشبختي هم مانند سعادت واژه‌ايست ايده‌آل و انتزاعي. هر چه بيشتر به اين مفهوم فکر مي‌کنم مي‌بينم که باز هم همان بازي زباني‌ست که ما را سرگرم خوشبختي کرده و اين ذهنيت ماست که قادر است مسائل را آنطور که ما مي‌خواهيم برايمان شکل بدهد؛ مثل همين ايده‌آل فکرکردن به خوشبختي. اما تا ريشه در آب است اميد ثمري هست...

حکایت کاسه های چوبی

پیرمردی تصمیم گرفت تا با پسر، عروس و نوه چهار ساله خود زندگی کند.

 دستان پیرمرد می لرزید و چشمانش خوب نمی دید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام، غذایش را روی میز ریخت و لیوانی را بر زمین انداخت و شکست.

پسر و عروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند:

 باید درباره پدربزرگ کاری بکنیم، و گرنه تمام خانه را به هم می ریزد. آنها یک میز کوچک در گوشه اتاق قرار دادند و پدربزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد. بعد از اینکه یک بشقاب از دست پدربزرگ افتاد و شکست، دیگر مجبور بود غذایش را در کاسه چوبی بخورد. هروقت هم خانواده او را سرزنش می کردند، پدربزرگ فقط اشک می ریخت و هیچ نمی گفت.

یک روز عصر، قبل از شام، پدر متـوجه پسر چهـار ساله خود شد که داشت با چند تکـه چوب بـازی می کرد. پدر رو به او کرد و گفت:

پسرم، داری چی درست می کنی؟

 پسر با شیرین زبانی گفت:

دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست می کنم که وقتی پیر شدید، در آنها غذا بخورید! و تبسمی کرد و به کارش ادامه داد.

جویدن ادامس : مفید یا مضر ؟

آيا آدامس جويدن براي دندان‌ها مضر است يا اين‌كه به ادعاي برخي از آگهي‌هاي تبليغاتي واقعا براي مقابله با پوسيدگي‌هاي دنداني مفيد است.

داشتن ظاهري خوب و احساس خوشايند خواسته تمام انسان‌ها است. مردم با اقدامات مختلف مانند رفتن به كلاس‌هاي بدنسازي يا انتخاب و آرايش يك مدل موي جديد تلاش مي‌كنند اين ظاهر مطلوب و خوشايند را براي خود ايجاد كنند.

در اين ميان يك لبخند زيبا با دندان‌هاي سالم و پاكيزه و دهاني خوشبو بي‌شك تاثير مثبتي در زندگي اجتماعي هر فرد خواهد داشت.

همه افراد گاه براي خوش‌بويي دهان و سفيدي دندان‌هاي خود از مواد معطر و آدامس‌هاي مختلف طعم‌دار استفاده مي‌كنند، اما آيا مي‌دانيد ماده اصلي تشكيل‌دهنده آدامس كه همان سقز است چه اثري بر سلامت دندان‌ها دارد؟

به گفته پژوهشگران؛ آدامس بدون قند تاثيرات مثبت فراواني در حفظ سلامت دندان‌ها دارد. بدين معني كه ميزان ترشحات بزاقي را طي عمل جويدن بالا مي‌برد و از خاصيت اسيدي پلاك‌هاي مخرب دندان‌ها مي‌كاهد.

بر اساس يك پژوهش علمي، آدامس مي‌تواند در كنار مواد ديگر محافظ دندان‌ها از پوسيدگي آنها جلوگيري كند.

بيش از 20 سال است كه در موسسات تحقيقاتي و پژوهشي سراسر جهان در مورد نقش افزايش ترشحات بزاقي در حفظ سلامت دهان و دندان، مطالعات گسترده‌اي صورت گرفته است.

شواهد باليني حاكي از آن است كه آدامس به تنهايي عامل پوسيدگي دندان‌ها نيست بلكه استفاده از آن پس از هر وعده غذا يا بعد از ميان‌وعده‌هايي نظير شكلات و بيسكوئيت اثر اسيدي ايجاد شده را كاهش مي‌دهد.

امروزه محققان معتقدند كه در كنار مسواك زدن مرتب دندان با خمير دندان حاوي فلورايد، آدامس نيز مي‌تواند نقش مفيدي در حفظ سلامت دهان و دندان ايفا كند. آب دهان مهمترين ابزار دفاعي طبيعي دهان به شمار مي‌رود.

اين مايع پلاك‌هاي موجود بر سطح دندان‌ها را مي‌شويد و اسيدهاي ايجاد شده را خنثي مي‌سازد. در نتيجه، جويدن موادي مانند آدامس يا سبزيجات طبيعي، ‌بزاق روي دندان‌ها جاري مي‌سازد.

اين خاصيت را «اسيدشويي» مي‌نامند. همچنين ترشحات بزاقي مواد غذايي باقي مانده در لا‌به‌لاي دندان‌ها را مي‌زدايد.

افرادي كه دچار عارضه خشكي دهان هستند به دليل كمبود ميزان ترشحات بزاقي و اسيدي بودن دهان، به پوسيدگي دندان مبتلا خواهند شد لذا به اين افراد توصيه مي‌شود كه با استفاده از آدامس ميزان ترشحات بزاقي خود را افزايش دهند.

قابل ذكر است، از آنجا كه قندهاي موجود در سقز اگر به مقدار زيادي در آدامس باشند مي‌توانند به روده و معده آسيب برساند، براي جلوگيري از اين امر توصيه مي‌شود از آدامس‌هايي با قند كم يا بدون قند استفاده شود

ایسنا

حکایت لباسهای کثیف همسایه

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت:

«لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمیداند چطور لباس بشوید. احتمالآ باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد.» همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت.


هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد زن جوان همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت:

«یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده
مرد پاسخ داد:

 «من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم!»

خودت باش نه کسی که می خواهند باشی

وبلاگ زهرا اچ بی

ما آدم‌ها به چهره‌هاي نقاب‌دار و ماسک‌دار همديگر عادت کرديم. غالبا اين آدمي‌که لبخند ميزنه و احساس دروني و واقعيش از ما پنهانه، برامون مطلوب‌تر از اون چهره بدون ماسک و احساس واقعيش هست.

خيلي از مواقع ما ترجيح مي‌ديم که آدم‌ها بهمون دروغ بگن. اصلا خودمون مي‌خوايم خودشون نباشند.

بعد اينجاست که مشکل موردنظر پيش مياد. يکي که اين وسط ميخواد خودش باشه، از احساس درونيش و اونچه که واقعا هست، برامون ميگه، مغضوب ما ميشه. بعد طوري رفتار مي‌کنيم که آدم‌ها رو مجبور به سانسور حرف‌هاي واقعي‌شون مي‌کنيم. بعد اينجاست که آدم‌ها شروع مي‌کنن به پنهان کاري و نمايش دادن چهره‌اي که مطلوب ماست نه اون حقيقيه. چون ميدونن ما دوست داريم مورد توجه باشيم، ازمون تعريف بشه، حرف‌هاي خوب خوب بشنويم، ما واقعا عادت نکرديم که ازمون انتقاد بشه، رفتارهاي بدمون با صراحت بهمون گوشزد بشه. اصلا فکر مي‌کنيم هرکس اينکارو ميکنه، لابد خصومتي با ما داره، يا بهمون حسادت ميکنه، تازه اگه نخوايم انتقام بگيريم، دست کمش اينه که اون آدم رو طرد يا کمرنگ مي‌کنيم.

چه قبول کنيم، چه قبول نکنيم، هر کدوم از ما ديکتاتورهايي توي وجودمون داريم، منتها درجه‌اش فرق ميکنه يا نوع وقايعي که اين ديکتاتور وجودمون بيدار ميشه و نسبت بهشون واکنش نشون ميده!

دارم فکر مي‌کنم دنيا چطور ميشد اگه هر کدوم از ما و دورو بري‌هامون خودِ خودمون بوديم و چه خوب بود که ميدونستيم فلاني تمام واکنشش در همين حدي هست که نشون ميده و واقعا پشتش حس ديگه‌اي وجود نداره. يا فلاني چيزهايي که گفته حقيقي بوده و...

اصلا سخته بخوايم بقيه خودشون باشن، چون ما هم خودمون نيستيم و ضمن اينکه پذيرش خود واقعي آدم‌ها، خيلي از مواقع ترسناک و ناراحت‌کننده هم هست.

حکایت بیسواد و با سواد

يک کشتي بود که در آن يک ناخداي جوان و باسواد و يک خدمه پير و بي سواد مشغول به کار بودند.

پيرمرد هر شب بعد از کار به کابين ناخدا ميرفت و به سخنان مرد جوان گوش ميداد. يک شب ناخداي جوان رو به پيرمرد کرد و گفت: آيا زمين شناسي خواندهاي؟

پيرمرد پاسخ داد: نه استاد من هيچ وقت به مدرسه و دانشگاه نرفتهام.

ناخدا: پيرمرد، تو يک چهارم عمرت را از دست دادهاي.

پيرمرد ناراحت و غمگين به اتاق خود بازگشت و با خود در اين فکر بود که مطمئناً ناخدا درست ميگفته و او يک چهارم عمر خود را از دست داده است.

شب بعد باز پيرمرد به اتاق ناخدا رفت.

ناخدا امشب پرسيد: -اي پيرمرد آيا اقيانوس شناسي خواندهاي؟

-اي استاد اقيانوس شناسي چيست؟ من که درسي نخواندهام.

- اي پيرمرد، پس تو نيمي از عمرت را از دست دادهاي.

پيرمرد باز هم غمگين و ناراحت به اتاق خود برگشت و باز در اين فکر بود که مطمئناً ناخدا درست ميگفته و او نيمي از عمر خود را از دست داده است.

در شب سوم پيرمرد به کابين ناخدا رفت و اين بار ناخدا پرسيد:

- آيا از علم هوا شناسي آگاهي داري؟

- استاد، هوا شناسي چيست؟ من که گفتم که هرگز به مدرسه نرفتهام.

- تو دانش زميني را که روي آن زندگي ميکني نميداني، دانش دريايي را که از آن امرار معاش ميکني نخواندهاي! دانش هوايي که هر روز با آن سر و کار داري نخواندهاي! پيرمرد تو سه چهارم عمرت را بر باد دادهاي.

پيرمرد با خود گفت: اين مرد دانشمند ميگويد که من سه چهارم عمرم را از دست دادهام. پس حتماً همينطور است.

باز هم پيرمرد ناراحت و نگران که تنها يک چهارم از عمر او باقي مانده شب را در اتاق خود غصه خورد.

اما صبح ناخدا صداي کوبيدن در اتاق خود را شنيد.

در را باز کرد و پيرمرد در مقابل در نفس زنان پرسيد:

- استاد. آيا از علم شنا شناسي چيزي ميدانيد؟

- شناشناسي؟ منظورت چسيت؟

- ميتوانيد شنا کنيد؟

- نه! من شنا بلد نيستم.

- جناب استاد، شما همه عمرتان را بر باد داده ايد! کشتي به يک صخره برخورد کرده و در حال غرق شدن است. آنهايي که ميتوانند شنا کنند، به ساحل نزديک ميرسند، اما آناني که بلد نيستند غرق ميشوند. خيلي متأسفم استاد. شما حتماً جان خود را از دست خواهيد داد.

چراغ دلت را روشن کن .

 

 وبلاگ "راه مثبت نگري"

آرزو مي‌کنم روحمان بزرگ‌تر بشود و دلمان مهربان‌تر. بتوانيم به يک نفر واقعا ياري برسونيم. واقع‌بين باشيم و بدونيم براي رسيدن به هر چيز بايد تلاش کرد. مسووليت حرف‌ها و اعمالمان را بپذيريم.

آرزو مي‌کنم وقتي داريم تو پيچ و خم جاده زندگي راه مي‌ريم و گاهي مي‌دويم، بدونيم کجا مي‌خواهيم برسيم. قبل از حرکتمون نقشه را خوب نگاه کنيم. اگه يه جاهايي گم شديم کمي‌ صبر کنيم و يک بار ديگه دقت کنيم و يا از يه نفر که آگاه‌تر است، بپرسيم. آرزو مي‌کنم اگر يک بار ديگه تو همين مسير قرار گرفتيم، اين بار با آگاهي بيشتر راه درست رو طي کنيم...

نمي‌خوام کليشه‌اي حرف بزنم....نمي‌خوام بگم هميشه همه چيز بر وفق مراد است. يه وقت‌هايي روزگار اونقدر برات تلخ ميشه که طعم سياهشو تا عمق وجودت حس مي‌کني...يه وقت‌هايي دوست داري تو يه گوشه تاريک اشک بريزي، يه وقت‌هايي از همه بدت مياد...يه وقت‌هايي حس مي‌کني نگاه خوش سيري چند... همه اينا حرفه، شعاره، زودگذره...

آره اين لحظه‌هاي تاريک براي همه ما پيش اومده، اما توي همه اين روزهاي سياه گوشه دلت يه روياي سپيد هست... همون "چي مي‌شد"‌ها که مي‌گي يعني هنوز اميد داري...اميد به معجزه يا حتي اميد به محال... هرچي که شد اميدت رو حفظ کن. از کمک گرفتن نترس. به خودت جرات بده يه جاهايي بگي بايد کمک بگيرم.

قرار نيست همه ما از اول کامل و تمام عيار باشيم، قرار است که ما به کمک هم کامل بشويم. امسال سال نور و روشنايي است. چراغ دلت رو روشن کن....دنبال کليد برقش بگرد، اگه هنوز سيم‌کشي نشده، چراغ نفتي رو روشن کن. برو دنبالش... وقتي اين چراغ روشن بشه ديگه نمي‌ذاري خاموش بشه، چون تو روشنايي اونقدر دنيات قشنگ تره که حيفت مي‌خواد به خاطر کوتاهي نور اين چراغ بي فروغ بشه...مهم اينه که اين نور توي زندگيت بتابه...

زیبایی را با کلماتمان بیافرینیم.

 

وبلاگ "جايي در آسمان

دريافتم، زندگي معجزه حيات است. زندگي با کلمه‌هاي من ساخته مي‌شود و هر کلمه‌اي رد پاي معجزه است. پس مي‌توانم زيبايي را با کلماتم بيافرينم.

 هرگاه کسي خشم داشت بدانم به نوازش و کلام مهرآميزي نيازمند است، هرگاه کسي نوميد بود به کلماتي که سپاس او را ابراز کنند محتاج است...

هرگاه کسي حسد مي‌ورزيد نياز دارد ديده شود، اگر کسي شاکي و گله مند بود نياز دارد شنيده شود، اگر کسي تلخ بود نياز دارد مهرباني دريافت کند...

و اگر کسي ستم مي‌کند نياز داشته دوست داشته شود، اگر کسي بخل ورزد بايد که بخشيده شود و همه‌ي اين سايه‌ها در روح و روان ما نياز دارند که عشق بر آن‌ها چون باران ببارد، ببارد و ببارد.

20 هایی که خداوند با ارفاق به ما می دهد.

 

 وبلاگي چیز دیگر

 حتما در زندگي خود اين تجربه را چه بسا به صورت مكرر داشته‌ايد كه وقتي در شرايط دشواري از لحاظ مادي يا معنوي قرار گرفته‌ايد و چاره‌اي براي كار فروبسته خود نمي‌يابيد و ترس و نااميدي و تزلزل وجودتان را فراگرفته و هيچ سوسوي نوري براي فرار از تاريكي وضعيت نمي‌بينيد، ناگهان يك اتفاق بسيار ساده چنان روح و فكر و نگرش شما را در تسخير مي‌گيرد و به خود مشغول مي‌كند كه بدون اين كه در شرايط قبلي شما تغييري پديد آمده باشد، احساس دروني زيبايي از رهايي و سپاسگزاري در خود مي‌يابيد.

به نظر من يكي از آيات خلقت الهي همين حقيقت است كه براي همگان به تكرار و تنوع رخ مي‌نمايد و چونان تلنگري رايگان و مشفقانه آدمي‌را ادب مي‌كند.

پايتان مي‌شكند و از اين كه مدت‌ها محدوديت در گچ بودن را تحمل كرده‌ايد خسته و چه بسا ناسپاس شده‌ايد. فردي را مي‌بينيد كه پا ندارد و عمري است خستگي حركت با عصا را در خود دارد و قدردان خداي خود نيز هست. چه احساسي پيدا مي‌كنيد؟ غرور و غرولند شما به يكباره فرومي‌خوابد و معجوني از احساس زيباي شرمندگي و توبه و رضايت در خود مي‌بينيد. با اينكه پاي شما در گچ است، اما چه بسا به ديد نعمتي به آن مي‌نگريد كه براي تنبه و توجه شما اعطا شده و معلوم نيست كه چه خطرات بزرگتري را از شما برداشته است.

در بيمارستان بستري هستيد و يا همراه يكي از بستگان بيمار خود در بيمارستان بسر مي‌بريد. به تعبير سعدي در چند و چون " وين چه سبب وان چرا" هستيد. مي‌خواهيد فكر خدا را بخوانيد كه چرا اين بلا - به زعم شما - بر شما وارد شده است؛ با اين كه در ذهن خود وقتي كارنامه عملكرد خود را مرور مي‌كنيد كه به حكمت الهي نمره دهيد، از باب "حب الشي يعمي‌و يصم" جز نمره بيست نمي‌يابيد و خدا را معلم سختگيري مي‌بينيد كه بي‌دليل اين نمره بد يا كم را به شما داده است، اما در همين هنگام سه متر آن طرف‌تر در اتاقي كه شما هيچ به آن توجهي نداشتيد و اصلا آن را نمي‌ديديد بيماري با همراه خود براي قدم زدن خارج مي‌شود و نمي‌فهمي ‌چگونه وقتي شرح حال او را از همراهش مي‌شنوي كه چند عمل دشوار انجام داده و در چه شرايط بحراني بسر مي‌برد و در عين حال اميد را از دست نداده و هيچ سخن گزافي بر زبان نمي‌راند و رايحه شكر از دهان او مشام شما را عطرآگين مي‌كند، ناگهان باد فكر نخوت و نخوت فكرتان فرو مي‌نشيند و بدون هيچ‌گونه بحث و جدل فكري يا ارائه استدلال عقلي مات صحنه مي‌شويد و در همان حال تمامي ‌بيست‌هايي كه خدا با ارفاق و مرحمت به شما داده به يادتان مي‌آيد و آدمي‌ مي‌بيند كه انگار وقوع همين صحنه‌هاي بسيار معمولي كه هر روزه در زندگي همه ما روي مي‌دهد، بي‌حكمت نيست و اثبات نوعي نسبيت حاكم در زندگي مادي و معنوي ما آدميان و تنظيم كننده خواسته‌ها و اميال و آرزوهاي ما و متعادل كننده شخصيت روحي ماست.

حکایت : من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم !

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.

نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.

بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید.

موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود.

مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.

 20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.

همه تعجب کردند. مرد گفت: "من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم

طرز فکر انسانهای موفق :موفقیت تصادفی نیست

 همه چیز از فکرتان شروع می شود. این سیستم اعتقادی شما و طرز تفکرتان است که زندگی امروزتان را شکل می دهد. اگر زندگی متوسط الحالی را می گذرانید به خاطر تصمیمات بدی است که اتخاذ کرده اید. و تصمیمی که گرفتید هم از طرز تفکر و باورهایتان سرچشمه می گیرد.

درنتیجه، اگر می خواهید به موفقیت دست پیدا کنید، باید اول از فکرتان شروع کنید. طرز تفکر افراد موفق را الگوی خود قرار دهید و مطمئن باشید که شما هم مثل آنها نتیجه عالی به دست خواهید آورد.

طرزفکر 1:

 همه انسانهای موفق مسئولیت پذیر هستند. مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، افراد موفق مسئولیت آنرا به گردن می گیرند. هیچوقت اقتصاد یا کس دیگری را در کسادی کارشان مقصر نمیکنند. درعوض، با قبول اشتباه خود مسئولیت آن را پذیرفته و به فکر بهبود وضعیت میافتند. افراد موفق میدانند که اگر دیگران را مقصر بدانند یا مسئولیت را گردن این و آن بیندازند، قدرت کنترل موقعیت را از دست خواهند داد.

طرزفکر 2:

 همه انسانهای موفق به کار خود متعهدند. موفقیت اتوماتیک وار به دست نمیآید؛ از آسمان به زمین نمیافتد. باید برای به دست آوردن چیزهایی که در زندگی میخواهید، 100% به کارتان تعهد داشته باشید. خیلی ها فقط رویای موفق شدن را در سر میپرورانند، امیدوارند که موفق شوند، آروزیشان موفقیت است اما هیچوقت به کارشان متعهد نمیشوند. لحظهای که تصمیم میگیرید و 100% به کاری متعهد میشوید، دیگر هر کاری که لازم باشد برای رسیدن به آن انجام می دهید.

طرزفکر 3:

همه انسانهای موفق جرات تصمیم گیری برای موفقیت در زندگی را دارند. میدانید، موفق شدن جرات و جسارت می خواهد. اگر فرصتی پیش رویتان است، برای استفاده از آن نیاز به جرات و شهامت دارید. این مسئله مخصوصاً در موفقیت های مالی بسیار مهم است. قبل از اینکه کاري را شروع کنید، باید جرات بله گفتن به آن و شروع آن را داشته باشید.
با دنبال کردن این سه طرزفکر افراد موفق، امیدواریم که بتوانید به هرچه در زندگی می خواهید برسید

موفقیت تصادفی نیست
موفقیت هیچوقت تصادفی اتفاق نمی افتد. البته ممکن است که در طول مسیر کمی شانس با شما همراه شود و در یک موقعیت خوب قرارتان دهد اما بادوام نیست. موفقیت از آن کسانی می شود که روی شانسشان سرمایه گذاری میکنند و احتمال شکست خود را پایین میآورند.

اگر به بعضی از موفقترین افراد دنیا نگاه کنید میفهمید که اکثر آنها از هیچ به آنجا رسیده اند. خیلی از آنها بچه یتیمهایی بودهاند که حتی نمیتوانستند سالی یک حمام درست و حسابی بگیرند. اما چطور ممکن است کسی که چنین شانس بدی در زندگی خود داشته است، به چنان موفقیتی دست پیدا کند؟

ساده است، چون موفقیت هیچوقت تصادفی اتفاق نمی افتد. خیلی از این افراد با تلاش بی وقفه به موفقیت دست پیدا کرده اند چون انتخاب دیگری نداشته اند. این سخت کوشی برایشان به شکل عادت در آمده و هیچوقت حتی وقتی زندگی مرفهی برای خود تهیه کردند هم دست از تلاش برنداشته اند. کار سخت، هوشمندانه و داشتن دوستان زیاد آنها را به این پله رسانیده است.

اینها عناصر موفقیتند که در اختیار همه است، حتی اگر خیلی افراد نخواهند که این اصول را بپذیرند. از این گذشته همه ما در انتخابمان آزادیم. می توانیم تصمیم بگیریم که موفق شویم یا شکسته بخوریم، انتخاب با ماست.

موفقیت تصادفی نیست. هیچکس نیست که بدون تلاش و ذکاوت توانسته باشد به موفقیت دست پیدا کند. این خودتان هستید که می توانید تصمیم بگیرید که در زندگیتان موفق باشید یا ناموفق. انتخاب با شماست.

به آسانی آب خوردن، شاداب باشید

دکتر بهاره رضایی متخصص تغذیه:

فعالیت‌های روزانه و نوع آنها بر میزان آب دریافتی و دفعی بدن موثر است و نوشیدن بیش از 8 لیوان آب در روز موجب کاهش وزن و شادابی پوست می‌شود. 

 فعالیت‌های جسمی به دلیل تنظیم درجه حرارت بدن با از دست دادن آب همراه است و هر چه میزان فعالیتها بیشتر باشد مقدار اتلاف آب بدن بیشتر خواهد بود.

به این ترتیب فعالیت زیاد و هوای گرم دو فاکتور اصلی برای نوشیدن آب بیشتر هستند.

نوشیدن آب بیشتر از این مقدار باعث دفع زودتر سموم از بدن شده و موجبات کم شدن وزن در افراد چاق و شادابی پوست را فراهم می‌کند بنابراین بهتر است قبل از احساس تشنگی اقدام به نوشیدن آب شود.