وبلاگي چیز دیگر

 حتما در زندگي خود اين تجربه را چه بسا به صورت مكرر داشته‌ايد كه وقتي در شرايط دشواري از لحاظ مادي يا معنوي قرار گرفته‌ايد و چاره‌اي براي كار فروبسته خود نمي‌يابيد و ترس و نااميدي و تزلزل وجودتان را فراگرفته و هيچ سوسوي نوري براي فرار از تاريكي وضعيت نمي‌بينيد، ناگهان يك اتفاق بسيار ساده چنان روح و فكر و نگرش شما را در تسخير مي‌گيرد و به خود مشغول مي‌كند كه بدون اين كه در شرايط قبلي شما تغييري پديد آمده باشد، احساس دروني زيبايي از رهايي و سپاسگزاري در خود مي‌يابيد.

به نظر من يكي از آيات خلقت الهي همين حقيقت است كه براي همگان به تكرار و تنوع رخ مي‌نمايد و چونان تلنگري رايگان و مشفقانه آدمي‌را ادب مي‌كند.

پايتان مي‌شكند و از اين كه مدت‌ها محدوديت در گچ بودن را تحمل كرده‌ايد خسته و چه بسا ناسپاس شده‌ايد. فردي را مي‌بينيد كه پا ندارد و عمري است خستگي حركت با عصا را در خود دارد و قدردان خداي خود نيز هست. چه احساسي پيدا مي‌كنيد؟ غرور و غرولند شما به يكباره فرومي‌خوابد و معجوني از احساس زيباي شرمندگي و توبه و رضايت در خود مي‌بينيد. با اينكه پاي شما در گچ است، اما چه بسا به ديد نعمتي به آن مي‌نگريد كه براي تنبه و توجه شما اعطا شده و معلوم نيست كه چه خطرات بزرگتري را از شما برداشته است.

در بيمارستان بستري هستيد و يا همراه يكي از بستگان بيمار خود در بيمارستان بسر مي‌بريد. به تعبير سعدي در چند و چون " وين چه سبب وان چرا" هستيد. مي‌خواهيد فكر خدا را بخوانيد كه چرا اين بلا - به زعم شما - بر شما وارد شده است؛ با اين كه در ذهن خود وقتي كارنامه عملكرد خود را مرور مي‌كنيد كه به حكمت الهي نمره دهيد، از باب "حب الشي يعمي‌و يصم" جز نمره بيست نمي‌يابيد و خدا را معلم سختگيري مي‌بينيد كه بي‌دليل اين نمره بد يا كم را به شما داده است، اما در همين هنگام سه متر آن طرف‌تر در اتاقي كه شما هيچ به آن توجهي نداشتيد و اصلا آن را نمي‌ديديد بيماري با همراه خود براي قدم زدن خارج مي‌شود و نمي‌فهمي ‌چگونه وقتي شرح حال او را از همراهش مي‌شنوي كه چند عمل دشوار انجام داده و در چه شرايط بحراني بسر مي‌برد و در عين حال اميد را از دست نداده و هيچ سخن گزافي بر زبان نمي‌راند و رايحه شكر از دهان او مشام شما را عطرآگين مي‌كند، ناگهان باد فكر نخوت و نخوت فكرتان فرو مي‌نشيند و بدون هيچ‌گونه بحث و جدل فكري يا ارائه استدلال عقلي مات صحنه مي‌شويد و در همان حال تمامي ‌بيست‌هايي كه خدا با ارفاق و مرحمت به شما داده به يادتان مي‌آيد و آدمي‌ مي‌بيند كه انگار وقوع همين صحنه‌هاي بسيار معمولي كه هر روزه در زندگي همه ما روي مي‌دهد، بي‌حكمت نيست و اثبات نوعي نسبيت حاكم در زندگي مادي و معنوي ما آدميان و تنظيم كننده خواسته‌ها و اميال و آرزوهاي ما و متعادل كننده شخصيت روحي ماست.