امتحان قدرت
تقریبا همه میتوانند در برابر فلاکت و بدبختی مقاومت کنند. اگر میخواهی فردی را امتحان کنی, به او قدرت بده.
تقریبا همه میتوانند در برابر فلاکت و بدبختی مقاومت کنند. اگر میخواهی فردی را امتحان کنی, به او قدرت بده.
تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه ای افتاد.او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد.اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذراند کسی نمی آمد.سرانجام خسته و ازپا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و دارایی های اندکش را در آن نگه دارد.اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود ، به هنگام برگشت دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متأسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه درجا خشکش زد و فریاد زد: خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید.کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد.
مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید : شما از کجا فهمیدید من در اینجا هستم؟ آنها جواب دادن، ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم!
وقتی که اوضاع خراب می شود ، نا امید شدن آسان است ولی ما نباید دلمان را ببازیم ، چون حتی در میان درد و رنج، دست خدا در کار زندگی مان است.
پس به یاد داشته باش دفعه دیگر اگر کلبه ات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن علائمی باشد که عظمت و بزرگی خدا را به کمک می خواند.
از
سایت حکایات عرفانی
تبلیغات
این مطلب را دوست خوبم مدیرستان تهیه کرده اند برای متن کامل ادامه مطلب را ببینید
«بيل گيتس»، رئيس «مايکروسافت»، در يک سخنراني در يکي از دبيرستانهاي آمريکا، خطاب به دانشآموزان گفت: «در دبيرستان خيلي چيزها را به دانشآموزان نميآموزند». او هفت اصل مهم را که دانشآموزان در دبيرستان فرا نميگيرند اینگونه بيان كرد:
سعی کن به خاطر کسی که دوستش داری، غرورت رو از دست بدی.
ولی مواظب باش که بخاطر غرورت کسی رو که دوستش داری از دست ندی.
با جمع كردن پا سعي كرد آن را به گوشهاي براند و ثابت نگه دارد تا در فرصت مناسب، كفش خود را دربياورد و از شر ريگ راحت شود.
سر ظهر عرق از سر و رويش جاري بود. سر انجام وقتش رسيد. پشت سر رئيس ستاد ارتش كنار ستون ايستاد و خم شد كفش را دربياورد.
گلولهاي از بالاي سرش صفير كشيد و مغز رئيس ستاد را به ديوار پاشيد. جان، ريگ را حالا قاب كرده و هر روز ميبوسد.
مری کلارک
همشهری انلاین
در اين 80 – 90 سال، 125 رباعي سرود، اما هيچكدام در آن ايام منتشر نشد. مردم آن روزگار، نگاه ويژه او را به مرگ و حيات، چندان خوش نميداشتند و براي درك دنياي بزرگ انديشه متفاوت او، قرنها زمان لازم بود.
«امروزه معرفت و شناخت جامع شخصيتي چون حكيم عمر خيام نيشابوري ميتواند الگويي شايسته، فراروي تمام پژوهندگان علم و دانش و ادب، بهويژه نسل جوان كشورهاي اسلامي قرار دهد تا با تكيه بر پيشينه غني و پرافتخار خويش، آوازه بزرگي و عظمت اين مرز و بوم مقدس را به گوش جهانيان برسانند.»
اما خيام كه در تمام عمر، دست از تفكر برنداشت و حتي هرگز ازدواج هم نكرده همانطور كه وزير ارشاد ميگويد، الگوي عالمان نيز ميتواند باشد. حتي بيش از اديبان. او اثر بزرگ خود را در جبر وقتي نوشت كه هنوز حتي 30 سال هم نداشت.
كتابي درباره معادلههاي درجه سوم به زبان عربي كه هنوز اثري قابل استناد است. پس از آن رسالهاي در شرح مشكلات كتاب مصادرات اقليدس كه يكي از مهمترين متون رياضي كهن است و همارز با نظريه اقليدس قرار ميگيرد، نوشت.
تدوين تقويم جلالي، تحليل مسائل بنيادين موسيقي و بسياري ديگر از رسالهها و يافتههاي ديگر علمي، ازجمله ديگر دستاوردهاي خيام است. ولي شهرتش در بين عامه مردم غرب نيز بسيار تحت تأثير ترجمه رباعياتش توسط فيتز جرالد انگليسي است.
از نكات جالب زندگي خيام، هم مكتب بودن با حسن صباح و خواجه نظامالملك است. هرچند زندگي خيام، همچون بسياري ديگر از بزرگان آن روزگار ايران، آميخته با افسانه است، اما ميگويند اين سه يار دبستاني در زمان كودكي، به يك مكتب ميرفتند و با يكديگر عهد كردند كه هركدام به جايگاهي رسيد، آن 2 را ياري دهد.
هنگامي كه سالها بعد، نظام الملك به وزيري سلجوقيان رسيد، به خيام فرمانروايي نيشابور و حومه را پيشنهاد داد، ولي خيام نپذيرفت. نظامالملك هم در عوض براي او 10 هزار دينار مقرري تعيين كرد تا در نيشابور به او پرداخت كنند.
(محمدعلي فروغي در مقدمه تصحيحش از رباعيات خيام ميگويد اين داستان سند معتبري ندارد و براي اينكه راست باشد لازم است حسن صباح و خيام بيش از 120 سال عمر كرده باشند...)
حالا تنديس خيام در بخارست، پايتخت روماني است و هتلي بهنام او در تونس ساختهاند، اما او در كهكشانها، جايگاه والاتري دارد. يكي از حفرههاي كره ماه، به افتخار اخترشناس بزرگ ايران، «عمر خيام» نامگذاري شده است و يك سياره كوچك نيز در سال 1980 بهنام او ناميده شد. يكي از موضوعات مورد بحث دو تن از شخصيتهاي رمان معروف «گرگ دريايي» نوشته جك لندن، خيام است.
مارتين لوتركينگ در سخنراني تاريخياش از خيام شاهد مثال آورد و انجمن ادبي عمر خيام در لندن در سال 1983 دو بوته گل سرخ بر مزار فيتز جرالد كاشت و لوحي را نصب كرد كه بر آن نوشته است: «اين بوتههاي گل سرخ كه در باغ كيو پرورده شده و تخم آنرا سيمپسن از سر مقبره عمر خيامي در نيشابور آورده است، به دست چندين تن از هواخواهان ادوارد فيتز جرالد از جانب انجمن عمر خيام، غرس شد.»
منبع مشخص نیست
كشتيراني در پيرامون آن شبهجزيرهي كوهستاني به اندازهاي خطرناك بود كه آن پادشاه بزرگ براي فراهم كردن سلامتي ناوگان خود فرمان داد تا آن كانال را بسازند. بر پايهي گزارش هرودوت دو نفر ايراني به نام ارتاخايس پسر ارتايوس و بوربارس پسر مگابازوس سرپرستي اين كار را بر عهده داشتند.
كانال خشايارشا، كه بخشهايي از آن برجاي مانده است، اندكي بيش از 2 كيلومتر درازا داشته است. كانال از يك رشته حوضچه درست شده بود كه از 18 تا 27 متر پهنا و كف آنها در ژرفترين جا بيش از 18 متر تا سطح زمين فاصله داشت. اين حوضچهها را در بستري از سنگهاي شني و آهكي دوران سوم زمينشناسي كنده بودند.
ارتاخه نزد پادشاه مقرب بود و قامتي رشيد و بلند داشت. او در جريان كار يا اندكي پس از آن درگذشت و شاه و ارتش براي او سوگواري كردند و مراسم خاكسپاري باشكوهي براي او برگذار كردند. در نزديك كانال برجستگي قبر مانندي وجود دارد كه به نظر ميرسد برجاي ماندهي قبر ارتاخه باشد. نام اين مهندس ايراني در بانك ساختارهاي مهندسي جهان آمده است
تبليغات،اتوبوس و چرخ هايش...