کنارآمدن با شکست عين بزرگواري است. نشان فهم و فراخ‌انديشي انسان است. جلوگيري از خودخوري و دورانداختن سوهاني است که به روح مي‌کشد. گذر از گذشته‌ي بد، راه رسيدن به آينده‌ي بهتر است.

در مقابل، درگيري دائم ذهن با شکست‌هاي گذشته، سد حرکت به سوي آينده است. 

 البته رعايت شرط دوم در دنيايي که براي فاش‌کردن ذره‌بيني‌ترين مسائل خصوصي در رسانه‌ها مسابقه گذاشته‌اند، چندان آسان نيست.

انسان بعد از شکست طبيعتا دلش مي‌شکند، ولي بايد راهي بيانديشد که چطور مي‌شود چيني دل را بند زد، نه اين‌که پتک برداشت و افتاد به جانش!

خلاصه که مي‌شود از شکست تراژدي ساخت و هر ساله در سوگ‌اش گريست، مي‌شود هم آن‌را نقطه‌ي پرش و پرواز به آسمان باز آينده‌ کرد... انتخاب‌اش با خود ماست...

مجید زهدی