قدرت خانواده
سایروس وست فیلد، پشتیبان تلگراف اقیانوس اطلس، خانواده برجستهای داشت. این نكته در باره الكساندر گراهام بل نیز صادق است. الكساندر بل پدر، پدربزرگ پدری بل در سال 1790 در اسكاتلند چشم به جهان گشود. كار پدرش پینهدوزی بود و خودش نیز مدتی كار پدرش را پی گرفت تا این كه به دنیای صحنه پیوست. الكساندر بل كه صدای ششدانگی داشت در كنار بازیگری، فن خطابه را در چندین مدرسه شهر ادینبورو، پایتخت اندیشه و سیاست اسكاتلند، تدریس میكرد. شكوفایی شغلی الكساندر بل تا دهه سیام زندگیاش تداوم داشت یعنی تا هنگامی كه متوجه شد همسرش بیش از ده سال است كه با مرد دیگری رابطه دارد. رسیدگیهای قضایی به این ماجرا سبب شد تا به شهرت الكساندر بل آسیب وارد شود و قسمت اعظم ثروتی كه طی زندگی به دست آورده بود از دست برود. الكساندر بل برای آن كه تغییری در زندگیاش ایجاد كند به لندن نقل مكان كرد و تدریس فن خطابه را نیز ادامه داد.
فن خطابه با آن كه اغلب با زبانبازی و لفاظی اشتباه گرفته میشود دقت علمی زیادی دارد. خطابهشناس حرفهای (این اصطلاح از سال 1847 وارد زبان انگلیسی شد) باید هم از جنبههای درونبدنی گفتار مانند ریه و تارهای صوتی شناخت داشته باشد هم از جنبههای برونبدنی مانند گویش و حالت چهره. لفاظی و زبانبازی از روزگار رومیان و یونانیان وجود داشته است ولی فن خطابه هنگامی كه الكساندر بل به سراغ آن رفت رشته كمابیش تازهای بود و هنوز هم بر سر هنر یا علم بودن آن بحث وجود دارد.
الكساندر بل بزرگترین پسرهایاش یعنی دیوید و الكساندر را با خود به لندن برد ولی آنها اندكی بعد به بخش دیگری از جهان انگلیسی زبان رهسپار شدند. این دو پسر مدتی برای كسب سلامت در كانادا زندگی كردند و متوجه شدند كه آب و هوای خوش دنیای جدید برای سلامت جسم و جانشان خوب است. دیوید بل پس از مدتی به اروپا برگشت و در دوبلین اقامت گزید و همان جا بود كه خطابهشناس معروفی شد (جرج برنارد شاو نمایشنامه معروف انگلستان زمانی او را گیراترین و پرابهتترین مردی نامید كه در زندگیاش دیده است). پسر دیگر هم دوباره به زادگاهاش ادینبورو برگشت.
پدر بل
الكساندر ملویل بل، متولد سال 1819 در ادینبورو، بیشتر به ملویل شهرت داشت. با موهای سیاه انبوه و اندام تنومندی كه داشت شباهت بسیاری به پدرش داشت و از همین رو تعجبی نداشت كه او نیز به سراغ فن خطابه رفت. الكساندر ملویل بل در سال 1844 با الیزا گریس سایموندز آشنا شد و ازدواج كرد. الیزا گریس سایموندز كه پدرش افسر نیروی دریایی انگلستان بود حدود 10 سال از همسرش بزرگتر بود اما نه این تفاوت سنی كوچكترین لطمهای به زندگی زناشوییشان زد نه ناشنوایی الیزا گریس سایموندز.
الیزا گریس سایموندز كه پس از ازدواج الیزابل نام گرفت از كودكی دچار كمشنوایی بود و به كمك سمعك شیپوری هم به سختی چیزی میشنید. اما جالب این جا است كه این ناتوانی جسمانی سبب نشد كه از آموختن و نواختن پیانو باز بماند. سمعك شیپوریاش را به سوی كلیدهای پیانو میگرفت و به زیبایی هرچه تمام مینواخت. انگار الیزا و ملویل برای همدیگر آفریده شده بودند و در 52 سال زندگی مشتركشان بسیار اندك از همدیگر ناراحتی دیدند. زندگی زناشویی بسیار شادی داشتند.
برادران
الكساندر گراهام بل كه برای اشتباه نگرفتناش با انبوه خویشاونداناش الكساندر گراهام مینامیماش دومین پسر از سه پسر خانواده بود. ملویل جیمز بل (معروف به ملی و متولد سال 1845) برادر بزرگتر الكساندر گراهام بود و ادوارد چارلز بل (معروف به تد و متولد 1848) برادر كوچكتر.
سالهای آغازین زندگی
از كودكی الكساندر گراهام اطلاعات زیادی داریم زیرا پدر و مادرش خاطرات خود را مینوشتند و نامه هم زیاد مینوشتند. در ضمن هنر عكاسی هم در دهه 1850 شكوفا شده بود و ملویل بل هم كه به عكاسی علاقه زیادی داشت سرنخهای تصویری بسیاری از زندگی پسرش به جا گذاشته است.
ملویل بل طی دهه 1850 در اوج توانایی جسمانیاش بود و به چشم پسر میانی خجالتیاش همچون غولی مینمود. الكساندر گراهام به نوعی از پدر پرابهتاش خوف و واهمه داشت. ملویل با بزرگترین پسرش یعنی ملی ایاق بود. الكساندر گراهام با مادرش الیزا سایموندزبل پیوند بیشتری داشت، مادری كه اكثر اوقات شاد و سرخوش بود. الیزا كه خودش نوازنده چیرهدستی بود استاد زبردستی برای پسر میانیاش استخدام كرد و پیانونوازی از نخستین شادیهایی است كه در یاد الكساندر گراهام به جا ماند. الكساندر گراهام برای آن كه مادرش بشنود ناچار بود مانند دیگر افراد خانواده سر در كنار سرش بگذارد و حرفهایاش را زمزمه كند و شاید همین هم بر صمیمیت پیوندشان میافزود.
الكساندر گراهام با برادر كوچكترش تد هم رابطه خوبی داشت. هر دو سرشت آرامی داشتند و به كنج خلوتشان علاقه داشتند خصلتی كه در برادر بزرگترشان نشانی از آن نبود، برادری كه هم ركگو بود هم بیپروا. در عكسهایی كه در دهه 1850 گرفته شده است الكساندر گراهام به طور معمول همراه برادرش تد است و ملویل بل و ملی نیز با هم. اگر الیزا سایموندز بل با تمام افراد خانواده صمیمی نبود و پیوند قلبی نداشت شاید در این خانواده دردسرهایی جدی به پا میشد. خمیر مایه زنانه الیزا سایموندز بل بود كه مردان خانواده بل را كنار هم نگه میداشت.
همان گونه كه در فصل پیش گفته شد از واكنش الكساندر گراهام بل در مورد نخستین كابل تلگراف اقیانوس اطلس كه در سال 1858 نصب شد خبری نداریم اما خبر موثق داریم كه فكر اختراعاتی به سرش افتاده بود.
فن خطابه با آن كه اغلب با زبانبازی و لفاظی اشتباه گرفته میشود دقت علمی زیادی دارد. خطابهشناس حرفهای (این اصطلاح از سال 1847 وارد زبان انگلیسی شد) باید هم از جنبههای درونبدنی گفتار مانند ریه و تارهای صوتی شناخت داشته باشد هم از جنبههای برونبدنی مانند گویش و حالت چهره. لفاظی و زبانبازی از روزگار رومیان و یونانیان وجود داشته است ولی فن خطابه هنگامی كه الكساندر بل به سراغ آن رفت رشته كمابیش تازهای بود و هنوز هم بر سر هنر یا علم بودن آن بحث وجود دارد.
الكساندر بل بزرگترین پسرهایاش یعنی دیوید و الكساندر را با خود به لندن برد ولی آنها اندكی بعد به بخش دیگری از جهان انگلیسی زبان رهسپار شدند. این دو پسر مدتی برای كسب سلامت در كانادا زندگی كردند و متوجه شدند كه آب و هوای خوش دنیای جدید برای سلامت جسم و جانشان خوب است. دیوید بل پس از مدتی به اروپا برگشت و در دوبلین اقامت گزید و همان جا بود كه خطابهشناس معروفی شد (جرج برنارد شاو نمایشنامه معروف انگلستان زمانی او را گیراترین و پرابهتترین مردی نامید كه در زندگیاش دیده است). پسر دیگر هم دوباره به زادگاهاش ادینبورو برگشت.
پدر بل
الكساندر ملویل بل، متولد سال 1819 در ادینبورو، بیشتر به ملویل شهرت داشت. با موهای سیاه انبوه و اندام تنومندی كه داشت شباهت بسیاری به پدرش داشت و از همین رو تعجبی نداشت كه او نیز به سراغ فن خطابه رفت. الكساندر ملویل بل در سال 1844 با الیزا گریس سایموندز آشنا شد و ازدواج كرد. الیزا گریس سایموندز كه پدرش افسر نیروی دریایی انگلستان بود حدود 10 سال از همسرش بزرگتر بود اما نه این تفاوت سنی كوچكترین لطمهای به زندگی زناشوییشان زد نه ناشنوایی الیزا گریس سایموندز.
الیزا گریس سایموندز كه پس از ازدواج الیزابل نام گرفت از كودكی دچار كمشنوایی بود و به كمك سمعك شیپوری هم به سختی چیزی میشنید. اما جالب این جا است كه این ناتوانی جسمانی سبب نشد كه از آموختن و نواختن پیانو باز بماند. سمعك شیپوریاش را به سوی كلیدهای پیانو میگرفت و به زیبایی هرچه تمام مینواخت. انگار الیزا و ملویل برای همدیگر آفریده شده بودند و در 52 سال زندگی مشتركشان بسیار اندك از همدیگر ناراحتی دیدند. زندگی زناشویی بسیار شادی داشتند.
برادران
الكساندر گراهام بل كه برای اشتباه نگرفتناش با انبوه خویشاونداناش الكساندر گراهام مینامیماش دومین پسر از سه پسر خانواده بود. ملویل جیمز بل (معروف به ملی و متولد سال 1845) برادر بزرگتر الكساندر گراهام بود و ادوارد چارلز بل (معروف به تد و متولد 1848) برادر كوچكتر.
سالهای آغازین زندگی
از كودكی الكساندر گراهام اطلاعات زیادی داریم زیرا پدر و مادرش خاطرات خود را مینوشتند و نامه هم زیاد مینوشتند. در ضمن هنر عكاسی هم در دهه 1850 شكوفا شده بود و ملویل بل هم كه به عكاسی علاقه زیادی داشت سرنخهای تصویری بسیاری از زندگی پسرش به جا گذاشته است.
ملویل بل طی دهه 1850 در اوج توانایی جسمانیاش بود و به چشم پسر میانی خجالتیاش همچون غولی مینمود. الكساندر گراهام به نوعی از پدر پرابهتاش خوف و واهمه داشت. ملویل با بزرگترین پسرش یعنی ملی ایاق بود. الكساندر گراهام با مادرش الیزا سایموندزبل پیوند بیشتری داشت، مادری كه اكثر اوقات شاد و سرخوش بود. الیزا كه خودش نوازنده چیرهدستی بود استاد زبردستی برای پسر میانیاش استخدام كرد و پیانونوازی از نخستین شادیهایی است كه در یاد الكساندر گراهام به جا ماند. الكساندر گراهام برای آن كه مادرش بشنود ناچار بود مانند دیگر افراد خانواده سر در كنار سرش بگذارد و حرفهایاش را زمزمه كند و شاید همین هم بر صمیمیت پیوندشان میافزود.
الكساندر گراهام با برادر كوچكترش تد هم رابطه خوبی داشت. هر دو سرشت آرامی داشتند و به كنج خلوتشان علاقه داشتند خصلتی كه در برادر بزرگترشان نشانی از آن نبود، برادری كه هم ركگو بود هم بیپروا. در عكسهایی كه در دهه 1850 گرفته شده است الكساندر گراهام به طور معمول همراه برادرش تد است و ملویل بل و ملی نیز با هم. اگر الیزا سایموندز بل با تمام افراد خانواده صمیمی نبود و پیوند قلبی نداشت شاید در این خانواده دردسرهایی جدی به پا میشد. خمیر مایه زنانه الیزا سایموندز بل بود كه مردان خانواده بل را كنار هم نگه میداشت.
همان گونه كه در فصل پیش گفته شد از واكنش الكساندر گراهام بل در مورد نخستین كابل تلگراف اقیانوس اطلس كه در سال 1858 نصب شد خبری نداریم اما خبر موثق داریم كه فكر اختراعاتی به سرش افتاده بود.
ماهنامه دنیای مخابرات و ارتباطات
+ نوشته شده در ۱۳۸۸/۱۱/۲۵ ساعت توسط بازخورد
|