وبلاگ روزگار وصل

ما روياهايمان را آن طوري مي‌چينيم که مي‌خواهيم... روياهايي که باهم مخالفت مي‌کنيم. روياهايي که در دلمان موافقت مي‌کنيم...


مي‌خواهيم چشممان را روي دنيا جور ديگري باز کنيم؟!

چشم باز مي‌کنيم در وسط راه مانده ايم...

چقدر دير است...

در درياها قدم مي‌زنيم

کوه‌ها را وجب به وجب در شب‌هاي خيال‌انگيز درمي‌نورديم

مي‌بينيم هر کسي عجولانه به دنبال کاري است

بعضي‌ها تو را دوست دارند

بعضي‌ها از تو بيزارند

بعضي‌ها به تو کمک مي‌کنند

بعضي‌ها از تو فرار مي‌کنند

بعضي‌ها شوق و اشتياق زندگي را در تو نابود مي‌کنند

بعضي‌ها مي‌خواهند از تو به هر رو که بخواهند استفاده کنند

بعضي‌ها حتي از تو سوءاستفاده مي‌کنند

و افسوس که بعضي وقت‌ها ما از ديگران سوءاستفاده مي‌کنيم!

حتي با تمام سختي‌ها سرت را بلند کن!

با غرور بالا را نگاه کن

هي! با توام...

سرت را بالا نگهدار

انديشه‌ات!... راه که مي‌رود؟...