زن دروغ مي‌گويد كه همه عروسك‌ها را خودش درست كرده است. اما صورت را از هميشه باورپذير‌تر كرده، قيمت را مي‌پرسم.

گاوها مرتب كنار هم چمباتمه زده‌اند، روي ديوار حاشيه‌اي ميدان. انگار مثل آدم‌ها كنار هم صف كشيده‌اند. وقتي كمي آنطرف‌تر گردن زرافه‌ها را مي‌بيني كه به دور خرطوم فيل‌ها گره خورده‌اند و شير و خرس است كه در هم مي‌لولد، با خود مي‌گويي از گاوها بعيد است اينقدر مودب باشند. لپ‌هايشان گل انداخته است. با خودت مي‌خندي. لابد گاوهايي با لپ‌ها و لب‌هاي رژ زده نوبر روزگار است.
زن دروغ مي‌گويد كه همه عروسك‌ها را خودش درست كرده است. اما صورت را از هميشه باورپذير‌تر كرده، قيمت را مي‌پرسم.


چهار تومن، سه تومن، يك و پونصديشو هم داريم. رنگ به رنگ ريخته است حيوانات پارچه‌اي را به جان هم. صورتش را كه بر مي‌گرداند مي‌پرسم، خر چند؟ سرش را از روي حيوانات مخملي و پارچه‌اي بر نمي‌دارد و مي‌گويد: سه تومن. ادامه مي‌دهم پس شير چند؟ منتظرم كه قيمتي دو برابر را اعلام كند.

مي‌گويد:‌ دو هزار و پونصد. و ادامه مي‌دهد يه گاو بخر. خنده تلخي گوشه صورت چروكيده‌اش مي‌نشيند.
گاوهاي مخملي اين روزها طرفداران زيادتري دارند. هرچند كه گران‌تر از همه حيوانات هستند، اما جان مي‌دهند براي آويزان كردن از گوشه شيشه ماشين‌هاي لوكس. مشتري‌هايش اين را به او گفته‌اند. مي‌گويم پس ماشين‌هاي غير لوكس چه؟ با كنايه مي‌گويد ته ته‌اش گربه‌اي هزار و پانصد توماني.
چادرش را به دندان مي‌گيرد.

وقتي از او مي‌پرسم كه خودت چه؟ ماشين داري يا نه؟ مي‌گويد: با پيكان جوانان مدل 52 عباس آقا كه توي قصابي سر ميدان كار مي‌كند هر روز به اينجا مي‌آيم. عباس همسايه ديوار به ديوارشان است كه دوست دارد روزي با او ازدواج كند. عباس آقا حوصله گاو و شتر و حتي گربه را هم ندارد.

فقط يك سي‌دي به پشت آينه آويزان كرده است كه رويش آيت‌الكرسي چاپ كرده‌اند. مي‌خواهم قيمت گاو‌هاي رژ زده را دوباره بپرسم كه خستگي نگاهش مرا منصرف مي‌كند. فقط مي‌گويم: لطفا يک گاو

مهدي نورعليشاهي- جام جم آنلاين-