شبی خرقانی نماز میکرد از غیب ندا آمد که ای شیخ خواهی آنچه از تو دانیم با خلق باز گوییم تا تو را سنگسار کنند؟

خرقانی ندا داد:خواهی آنچه از لطف و کرم تو دانم با خلق باز گویم تا دیگر کسی تورا سجده نکند؟

ندا آمد:که نه از تو نه از من !