نه از تو نه از من
شبی خرقانی نماز میکرد از غیب ندا آمد که ای شیخ خواهی آنچه از تو دانیم با خلق باز گوییم تا تو را سنگسار کنند؟
خرقانی ندا داد:خواهی آنچه از لطف و کرم تو دانم با خلق باز گویم تا دیگر کسی تورا سجده نکند؟
ندا آمد:که نه از تو نه از من
!
+ نوشته شده در ۱۳۸۸/۰۵/۲۱ ساعت توسط بازخورد
|