وبلاگ "نقطه‌الف در نقطه‌ الف"

طبع مشترك، همان بزرگ‌ترين مجهولي است كه در روابط نامناسب شادي حضور را به زوال مي‌برد و گفت‌وگو‌ها را تبديل مي‌كند به كشمكش و از رابطه، ديواري بين تو و زندگي مي‌كشد، به‌جاي اين‌كه پلي باشد كه تو را به روزها و ساعت‌هايت وصل كند.

 آدم‌هايي را كه چشم‌هاي خندان "بي‌غرض" دارند و مرزهاي انساني را مي‌شناسند، دوست دارم و آدم‌هايي كه شاديشان مال خودشان است كه ربطي به رقابت با ديگران ندارد و خنده‌شان فقط معني خنديدن مي‌دهد. معناي شادي و حس زنده‌ بودن و آدم‌هايي كه موقع شادي، شبيه بچه‌ها مي‌شوند، نه شبيه كاراكترهاي سريال‌هاي تلويزيوني...

آن‌هايي كه بيخودي و بي‌حساب به‌كسي محبت نمي‌كنند، اما بيخودي و بي‌دليل هم كسي را نمي‌رنجانند و آن‌هايي كه نگاهشان به‌جاي اينكه تصوير زهرآلودي از راز بقا باشد، خيلي راحت و بي‌دغدغه برق مي‌زند كه راز خوشبختي و لذتشان، داشتن آن‌چه كه حتما ديگري از آن بي‌نصيب مانده ‌باشد نيست؛ قاپيدن آن‌چه كه ديگري دارد، يا مي‌خواهد داشته‌باشد؛ بي‌اثبات دليلي جهانشمول و همگاني، بسيار شخصي و آرام و بي‌گره، خوشبختند.

و كم‌اند آدم‌هايي كه بودنشان، خود بتواند شادي روزهايت باشد.