خوشحالي و خوشبختي واقعي را بياموزيم

وبلاگ"روانشناسي و مشاوره"


خوشحالي و خوشبختي واقعي امري نيست که آن را مال خود سازيم. خوشحالي و خوشبختي واقعي امري است که بايد آن را بياموزيم.


همه‌ ما از ياد برده‌ايم که چه کسي هستيم. گه گاهي خود و هويت واقعي خود را به ياد مي‌آوريم، اما مجددا آن را از ياد مي‌بريم. سفر ما به سوي خوشبختي واقعي و بازگشت به اصل خويش نيز همين است. اين سفر هرگز در امتداد يک خط مستقيم نيست، بلکه در امتداد مسيري منحني و دايره‌وار است. پس از هرجا که آغاز مي‌کنيم مجدد به همانجا برمي‌گرديم، اما با هر دور، درد فراموشي کمتر مي‌شود و به ياد آوردن ساده‌تر مي‌گردد.

مسير رشد روحي و معنوي ما انسان‌ها درست مانند مسير پرواز يک عقاب در آسمان است. عقاب هرگز در امتداد خطي مستقيم بالا نمي‌رود. بلکه مي‌چرخد و مي‌چرخد و مساحتي محدود و مشخص را چندين بار – اما هر بار در ارتفاعي بالاتر – دور مي‌زند.

سفر ما نيز همين‌گونه است. يعني رسيدن ما به کمال، يکپارچگي و وحدت وجود آغازينمان به تدريج و آرام آرام رخ مي‌دهد تا بدان جا که با حقيقت درمي‌آميزيم و با آن يکي مي‌شويم.

تال مود مي‌گويد: "بر شانه هر يک از تيغه‌هاي علف فرشته‌اي آرميده که زير گوش او زمزمه مي‌کند که رشد کن و بالا برو"

بدانيد که شما نيز در سفر خود به سوي اصل و مبدا، به خود رها نشده‌ايد. هر انساني، مراقبان و نگهباناني دارد. معلمان و آموزگاران شما هنگامي بر سر راهتان قرار مي‌گيرند که بدان‌ها نياز داشته باشيد و آمادگي آن را يافته باشيد. در گذشته نيز راهنمايان و آموزگاراني داشته‌ايد. برخي از آن‌ها را مي‌شناسيد و برخي را نمي‌شناسيد . فراموش نکنيد که راهنمايان و آموزگاران شما به شکل‌هاي مختلفي بر سر راهتان ظاهر مي‌شوند و در اين ميان بهترين آن‌ها حتي ممکن است به شکل راهنما و آموزگار به نظر نيايند.

کار و وظيفه‌ي راهنمايان، آموزگاران و معلمان در اين سفر اين نيست که شما را جايي ببرند، بلکه کار و وظيفه اصلي آنان اين است که به شما کمک کنند به جايي که هستيد توجه کنيد و در آنجا حضور داشته باشيد. خود را بيابيد و بدانيد در کجا و براي چه در اين آفرينش قرار داريد و بالاتر از همه اين‌ها بدانيد که زندگي و عشق چه مفهوم والايي دارند. 

در راه نمانيم و مداوم گذر کنيم


وبلاگ"حرمت انسان"
گذرگاه، آدمي را به مقصد مي‌رساند و هر قدر هم زيبا باشد براي عبور و گذر است و ماندن در آن، آدمي را از مقصد باز مي‌دارد. اغلب اين دو را با هم اشتباه مي‌گيريم و در عزيمت، زيبايي‌هاي راه آنچنان ما را در خود مشغول مي‌سازد که مقصد از يادمان مي‌رود و سرانجام از جايي ديگر سر درمي‌آوريم.

 راه و مقصد را بايد درست بشناسيم تا به سلامت از گذرگاه‌هاي افسونگر و زيبا گذر کنيم و شاهد زيباي منتظر را در آن دوردست‌ها در آغوش کشيم. ما از مقصد در هراس هستيم و براي همين برنامه مي‌ريزيم که در راه بمانيم و به زيبايي‌هاي کاغذي دلخوش کنيم. بعضي زيبايي‌ها براي ديدن و گذشتن هستند و زيبايي حقيقي را به يادمان مي‌آورند و عطش ما را براي رفتن و رسيدن و نماندن بيشتر مي‌کنند. خيلي وقت‌ها همين زيبايي‌هاي نسبي ما را خوش مي‌آيند و از ادامه راه باز مي‌دارند و به همين بسنده مي‌کنيم و در راه مي‌مانيم.

گذرگاه‌ها ناپيدا هستند و پر پيچ و خم و نقشه راه اگر در دستانمان باشد، مقصد در آن دوردست‌ها چشم‌نوازي مي‌کند و ما را به حضور طلب مي‌کند که در سايه‌هاي دلفريبش سکني گزينيم و به ابديت بپيونديم و با ابر و باد و باران همنوا شويم و در جهان پراکنده شويم و در ذرات بي‌نهايت خدايي به بي‌نهايت برسيم و همه اين‌ها عبور و گذر را نياز دارند که در راه نمانيم و مداوم گذر کنيم. 

چرا ؟؟؟

نقاشی های خدا







عکس :یک پسر بر روی قطعه ای از پلی استیرن در حال جمع آوری مواد قابل بازیافت شناور بر روی یک رودخانه آ


مانیل، فیلیپین

جایی برای نشستن

  +

کودک که بودم مي خواستم دنيا راتغيير دهم


بر سر گور کشيکي در کليساي وست مينستر نوشته شده است:
کودک که بودم مي خواستم دنيا راتغيير دهم؛بزرگ که شدم فهميدم دنيا خيلي بزرگ است بايد انگلستان را تغيير دهم.بعدهادنيا را هم بزرگ ديدم و تصميم گرفتم شهرم را تغيير دهم.در سالخوردگي تصميم گرفتم خانواده ام را متحول کنم. اينک که در آستانه مرگ هستم ميفهمم که اگر روز اول خودم را تغيير داده بودم؛شايد ميتوانستم دنيا را هم تغيير دهم!!!

بدون شرح

  +

چرا  رندی پاش را دوست داشتم .(بمناسبت درگذشت وی)

 همه انسانها می میرند اما همه زندگی نمی کنند :
اگر به شما بگویند قرار است بزودی بمیرید و فقط  برای جمع بندی و ارائه مسائلی که برایتان مهم است شانسی به شما بدهند  چه می کنید ؟
 پاسخ به این مساله اسان نیست، مرگ برای همه هست اما فکر کردن در این مورد برای کسی خوشایند نیست . در واکنش به این مساله ،در واقع رندی پاش Randy Pausch بهترین بود و برای همین است که من رندی پاش را دوست داشتم. 
ایا می شود در حال مرگ بود و  در همین حال به میلیون ها نفر درس زندگی داد ؟
رندی پاش معتقد بود اینکه چند سال زندگی می کنیم اهمیتی ندارد مهم این است که مدتی که زندگی می کنیم ،خوب و با تمام ظرفیت زندگی کنیم . مهم نیست که چگونه به ارزوهایمان برسیم انچه مهم است زندگی ماست . اگر زندگی در مسیر درستی هدایت شود می رسد هنگامیکه تقدیر و سرنوشت برای به تصویر کشیدن رویاهایمان وارد عمل شوند .
او هنگامی که برای ارائه سخنرانی در مورد بیماری و وضعیت زندگی اش  روبروی حضاری قرار گرفت که منتظر دیدن فردی ناامید و شاکی از روزگار بودند بدون اینکه کوچکترین نشانه ضعفی از خود نشان دهد گفت:" اگر من عصبی یا افسرده نیستم ،که باید باشم خیلی متاسفم که همه شما را ناامید کردم . و سپس با چند حرکت ورزشی ذهن همه را نسبت به خودش عوض کرد و خود را سرحال تر ازهمه نشان داد و تعجب و تحسین همه را برانگیخت .



رندی پاشی که می داند شاید 3 ماه بیشتر زنده نباشد در حال سخنرانی

 رندی پاش استاد دانشگاهی که در اوج موفقیت شغلی و اجتماعی در 45 سالگی متوجه شد دچار سرطان پانکراس شده است و 3 ماه بیشتر زنده نخواهد ماند در فرصتی که برای سخنرانی در همان دانشگاه محل تدریسش به او دادند به جای صحبت از مرگ و رفتن ،از رویا های کودکی اش سخن گفت و اهمیت رویاهای کودکی  را به همه گوشزد کرد و این سخنرانی او با عنوان اخرین سخنرانی The Last Lectureزندگی ملیون ها نفر را عوض کرد و خواهد کرد .

 هرگز نباید رویاهای کودکی را فراموش کرد ؛مهم نیست چند ساله ایم و چند وقت دیگر زنده ایم.به جای اینکه همیشه در حال تلاش برای بدست اوردن خوشبختی بود باید خوشبختی را در زندگی تشخیص داد و انرا لمس کرد
 باید دانست که خوشبختی هدف نهایی نیست بلکه احساسی است که در کنار تلاش برای رسیدن به اهداف دیگر خود را نشان می دهد . بدنبال خود واقعی تان باشید و خوشبختی مختص خودتان را جستجو کنید .

از سختی های زندگی گلایه نکنید دیوار ها و موانع برای متوقف کردن ما ایجاد نشده اند بلکه میزان اشتیاق ما را برای لمس کردن موفقیت و نیز اراده ،پشتکار و سرسختی ما را نشان می دهند و  و کسانی که این عشق به موفقیت را در سر ندارند براحتی در کنار این موانع به زانو در می ایند .

 رندی پاش در سخنرانی اخر به ما می اموزد چگونه نقش خود را در زندگی ایفا کنیم و چگونه به اهداف شخصی مان برسیم . وی چهره تاثیر گذاری است که به ما می اموزد نباید از  شکست خوردن ترسید .رندی تصویر تعریف شده ای از خود دارد که انرا در اختیار همه می گذارد . در واقع رویا های رندی بوش رویا های ما  و همچنین موانع زندگی اش  موانع زندگی ما هستند. نباید با فرار از موانع خود را فریب داد.

زندگی همانی است که ما انرا می سازیم هر ثانیه از زندگی را باید با عشق ،شادی و اشتیاق  سپری کرد چرا که هیچ تضمینی برای اینکه چه مدت زمان دیگری برای لذت بردن داریم وجود ندارد  .
این شعاری بود که رندی پاش دوره 3 ماهه حدس پزشکان در مورد زنده بودنش را 2 سال کرد .

سخنرانی رندی و متعاقب ان کتاب پرفروشش الهام بخش بسیاری از والدین در بازنگری رفتارشان بخصوص در مورد فرزندانشان بوده است .او معتقد است :
در زندگی خانواده و دوستان جایگاه ویژه ای دارند و باید ؛
  • زمان کمتری را به نگرانی های مادی اختصاص داد .
  • زمان بیشتری برای اندیشیدن به مسائل مثبت اختصاص داد .
  • مهربانتر بود.
  •  صبورتر بود.
  • برای کمک به دیگران درنگ نکرد.
علاقه به اموزش ،شوخ طبعی و نبوغ رندی بوش در پروژه الیس Alice بخوبی مشهود است.
من نمیدانم چگونه می شود تفریح نکرد من در حال مرگم اما شادم . و این شاد زیستن را تا اخرین روزی که زنده خواهم بود ادامه خواهم داد بخاطر اینکه زندگی را فقط  به این صورت می توان بازی کرد .



من تلاش کردم خودم را در بطری ای قرار دهم که شاید روزی بوسیله فرزندانم در کنار ساحل از اب گرفته شوم.
رندی پاش هفته گذشته در 47 سالگی درگذشت روحش شاد .